به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «نیروی نظامی عشایر در ایران و ممالک همجوار در دوره اسلامی» ویراسته کورت فرانتس و ولفگانگ هولتسورات بهتازگی با ترجمه حسن افشار توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۵ در آلمان منتشر شده است.
مقالات و نوشتههای اینکتاب در همایشهایی که «کانون پژوهش مشترک» (SFB) در آلمان با عنوان «ناهمسانی و همبستگی» برگزار کرد، شکل گرفتهاند. همایشها در زمینه تعامل طوایف کوچنشین و یکجانشین در مناطق بایر جهان کهن بود و از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲ در دانشگاههای هاله و لایپزیش برگزار شدند. ویراستاران کتاب «نیروی نظامی عشایر در ایران» میگویند نیروی انسانی نظامی عشایر، جنگهای شاهنشاهیها و عشایر، رابطه پیچیده عشایر با دیگر منابع نیروی انسانی نظامی، پس از اینهمایشها، دستمایه مهمی برای بسیاری از پژوهشگران موسسه اسافب باقی ماند. به همیندلیل کتاب پیشرو، نه مرحله پایانی بلکه مرحله میانی پژوهشهای اسافب در اینزمینه محسوب میشود. نخستین همایش سال ۲۰۰۲ و نشست پایانی فعالیتهای اساف ب طی هفدهم تا نوزدهم نوامبر ۲۰۱۱ برگزار شد.
از آنجا که عشایر اغلب با دامداری گذران زندگی میکردند، نیاز فراوان به چراگاه برای احشامشان داشتند؛ و سران دولتها، چون اغلب ارتش ثابت نداشتند، سخت نیازمند کمک نظامی عشایر و سواران ورزیده آنها در جنگها بودند. این نیاز دوسویه چارهای جز همکاری و همزیستی برای دو طرف باقی نمیگذاشت. پس دادوستدی انجام میشد که در آن یک طرف سرباز میداد و طرف دیگر چراگاه. رابطهای شبیه تیولداری شکل میگرفت و فقط جنس اقلام مورد معامله فرق میکرد. وابستگی فرمانروایان به این کمک نظامی زمانی کاهش یافت که آنان رفتهرفته ارتشهای ثابت با تجهیزات بهتر برای خود ساختند و نیازشان به سرباز موقت مرتفع شد.
کتاب پیشرو در قالب یکمجموعهمقاله از ۱۰ مطلب تشکیل شده که پیش از آنها، فهرست کوتهنوشتهها، فهرست نوشتهها و پیشگفتار درج شده است.
مقالات کتاب هم به اینترتیب هستند:
«عشایر و ارتشهای منطقهای در خاورمیانه» نوشته بئاتریس فوربز مَنز، «بادیهنشینان و دولتها: زمینهیابی جنگهای مغول و مملوک در درازنای تاریخ» نوشته کورت فرانتس، «وداع با ترکمانها؟ جایگاه نظامی عشایر در ایران سلجوقی به بعد» نوشته دیوید دوراند-گِدی، «کیان از کیان بهره میگیرند؟ ملاحظاتی درباره سیاست خوارزمشاهیان در مورد عشایر ۱۱۵۰_۱۲۰۰ م» نوشته یورگن پاول، «آفتهای جنگ و هنرهای صلح: تصویرپردازی نبردها در کتابهای خطی فارسی» نوشته چارلز ملویل، «ابن خلدون درباره مغولان و قدرت نظامی آنان» نوشته رُووِن آمیتای، «ارتش تیمور در نبرد آنکارا/آنگوریّه» نوشته میکله برناردینی، «رزمآوری به کمک قزلباشان: مقدماتی درباره جنگ صفویان» نوشته جورجو روتا، «دوست یا دشمن؟ ترکمانهای یموت و دولت نوپای قاجار» نوشته ایرنه اشنایدر و «ارتش بخارا و نیروی نظامی ازبک، ۱۶۷۰_۱۸۷۰: سازگاری با میراث فتوحات عشایر» نوشته ولفگانگ هولتسورات.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
این نگاه اجمالی و ناقص به موضوع پردامنه توصیف جنگها در کتابها و نقاشیهایی که کمابیش در بازه ۱۳۰۰ تا ۱۶۰۰ تولید شدهاند چند مساله اساسی را برجسته کرده است، مانند رابطه تصویر با متن، و سیر تطور آنها در طول زمان. روی هم رفته گرایش به توصیف جنگها _ نبردها، محاصرهها، کشتارها _ از گزارش بیپیرایه و واقعگرایانه در کتاب رشیدالدین به گزارش تلمیحی و شاعرانه علی یزدی و حتی درازگویی امینی هروی بوده است؛ اگرچه عناصری همچون ساخت مناره از سرهای بریده با همان صراحت اولیه باقی ماندهاند. هرچند که بیگمان بسیاری از رخدادنگارها خود در جنگها حضور یا شرکت داشتهاند (و حافظ ابرو به همان اندازه از خود نوشته است که از دیگران) میتوان فرض کرد که از آنچه خود به چشم دیدهاند «هرچه کمتر بنویسند بهتر» را ترجیح دادهاند.
چنانکه دیوید مورگان نوشته است، سفارشدهندههای ترک و مغولِ این تاریخها نباید از یادآوری جنگها و سنگدلی خود در آثار گلایهای میداشتند: مگر نه اینکه همه زندگی آنها همین بود، که در نظم و نثر ستوده و گوشزد میشد، برخلاف ایامیههای عربهای پیش از اسلام، یا شهسواران اروپای غربی.