حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان، در برنامه صبحگاهی صبحانه ایرانی شبکه دو سیما درباره خاطرات دوران انقلاب و ویژگیهای حضرت امام خمینی (ره) گفت: یکی از تفاوتهای اساسی انقلاب اسلامی با سایر انقلابهای چند قرن اخیر در آن است که در انقلاب اسلامی برخلاف سایر انقلاب ها، ایدئولوژی یا مکتب انفقلاب همراه انقلاب نیامده بود بلکه اسلام به عنوان مکتب انقلاب از قبل در میان مردم بود. کار امام راحل که به لطف خدا صورت گرفت و کاری کارستان بود این که حضرت امام غبار قرنها بدعت و کج اندیشی که بر چهره اسلام ناب محمدی (ص) نشسته بود را زدود و اسلام ناب را همانگونه که در صدر بود ارائه فرمود؛ بنابراین ندای امام برای مردم ناشناخته نبود بلکه به قول شهید مطهری مردم در ندای امام گمشده خود را یافتند و به سوی آن شتافتند.
شریعتمداری در ادامه گفت: به عنوان مثال در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ شوروی سابق، مارکسیسم برای مردم روسیه تزاری شناخته شده نبود. آنها از ظلم تزارها به تنگ آمده بودند و لنین و یارانش افق دیگری ترسیم کرده بودند. لنین وقتی وارد ایستگاه قطار مسکو شد از یک تز اقتصادی یاد کرد که به نام تز پای واگن معروف شد، ولی مدتی بعد تز اقتصادی N E P را پیش کشید که با تز قبلی متفاوت بود. تروتسکی تز دیگری را مطرح کرد و نهایتاً خروشچف از راه رشد سرمایه داری جدید گفت و بالاخره گورباچف تز گلاس نوست را ارائه کرد.
شریعتمداری گفت: همه این تزهای اقتصادی تحت نام مارکسیسم مطرح شده بود، اما کدام برخاسته از مارکسیسم بود؟ ایدئولوژی مارکسیسم فقط در اختیار حاکمان بود و هر طور میخواستند آن را تعریف میکردند.
وی در ادامه به انقلاب کبیر فرانسه اشاره کرد و گفت: مردم فرانسه از اومانیسم چیزی نمیدانستند و حتی نمیدانستند که اومانیسم به معنی اصالت تمایلات بشر و در مقابل تئیسم به معنای اصالت راه خداست. آنها نیز از ظلم و دوران سیاه قرون وسطی به تنگ آمده بودند و به مسیر جدید پیوستند، اما در انقلاب اسلام، مکتب و ایدئولوژی انقلاب برای مردم ناشناخته نبود و مثلاً وقتی حضرت امام از نجف یا پاریس به مردم پیام میدادند که خدا شهدای شما را با شهدای بدر و احد و کربلا محشور فرماید مردم بدر و احد و کربلا را میشناختند. برای شهدای کربلا دلهای داغدار و چشمها اشکبار داشتند و یا لیتنی کنت معکم گفته بودند.
شریعتمداری به خاطره خود از رحلت حضرت امام اشاره کرد و گفت: شبی که امام رحلت کردند ما در دفتر سیاسی سپاه آمادهباش بودیم و ماموریت من رصد تلکسهای خارجی بود. آن روزها هنوز از اینترنت و کانالهای مجازی خبری نبود. با برادران پاسدار در بیت امام تماس دائم داشتیم. ساعت ۱۰:۲۰ دقیقه بود که با هقهق گریه خبر رحلت حضرت امام را دادند و گفتند قرار نیست امشب خبر منتشر شود. خبرگزاری آسوشیتدپرس ضمن گزارشی از حال وخیم حضرت امام آورده بود که «پایان عمر امام آغاز فروپاشی جمهوری اسلامی ایران است» و اساساً غربیها با استناد به نظریه ماکس وبر، جاذبه امام را از نوع کاریزما و رهبری ایشان را رهبری کاریزماتیک میدانستند با این توضیح که خط جاذبه در رهبری کاریزما به علت برخی از ویژگیهای جذاب (کاریزما) در آنهاست و بنابراین وقتی رهبر کاریزماتیک از دنیا میرود خط جاذبه نیز قطع میشود و بنیانی که او بنا نهاده است فرو میپاشد.
شریعتمداری ضمن تاکید بر اینکه حضرت امام از جاذبههای شخصی فراوان و کم نظیری برخوردار بود گفت: در رهبری الهی خط جاذبه از مردم شروع میشود و به رهبر میرسد، اما در آن متوقف نمیشود چرا که رهبران الهی پیام و ماموریت الهی دارند و خط جاذبه از آنها به سوی مکتب آنان ادامه مییابد، یعنی رسول میرود، اما رسالت او میماند و چنین بود که خط جاذبه به رهبر دیگری از سلاله رسول خدا یعنی حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای منتقل شد و ادامه یافت.
وی در ادامه سخنان خود گفت: فردای شب رحلت حضرت امام به تودههای انبوه عزادار پیوستم و ساعت ۱۱ صبح به محل ماموریتم در دفتر سیاسی سپاه بازگشتم. همان خبرگزاری آسوشییتدپرس در گزارشی از حضور بینظیر مردم در سوگ امام نوشته بود «خمینی بعد از غروب در دنیا از گریبان میلیونها میلیون انسان دوباره طلوع کرده است». به بیان روشنتر باید گفت و میبینیم که خمینی بعد از غروب در عالم خاک در کالبد پاک خامنهای طلوع کرده است.
شریعتمداری در بخش دیگری از سخنان خود به قیام پانزده خرداد اشاره کرد و گفت: رژیم آمریکایی شاه به ظاهر ادعا میکرد که قیام را سرکوب کرده است. اگر به نگاه رسانهها در آن روزها نگاه کنید میبینید که حامیان شاه میگفتند توطئه مشترک ارتجاع سرخ و سیاه خنثی شده است! ملیگراها تاسف میخوردند که چرا امام از مسیر پارلمانتاریستی عبور کرده است! جماعتی از دُگماندیشان نگران بودند که چرا علیه تنها پادشاه شیعه جهان! قیام شده است. طرفداران جدایی دین از سیاست خونهای ریخته شده را نتیجه دخالت دین در سیاست تعبیر میکردند. مارکسیستها با استناد به دیدگاه «ماتریالیسم تاریخی» مدعی بودند که قیام از سوی فئودالها بوده و رژیم شاه بورژوازی است و از آنجا که بورژوازی مترقی ار از فئودالیته است حق را به رژیم شاه میدادند!. رژیم شاه تمامی این تحلیلها را میپذیرفت و ترویج میکرد، اما هرجا نامی از خمینی و ۱۵ خرداد در میان بود به شدت و با وحشیانهترین شکل برخورد میکرد.
مدیرمسئول کیهان در پاسخ به این سئوال که مردم چه نگاهی به رژیم شاه داشتند گفت: قبل از انقلاب فقر و اختناق فراگیر بود. روزی ۶ میلیون بشکه نفت صادر میکردیم و کجا میرفت؟ سربازان را براس جنگ به ظفار میفرستادند که هیچ ارتباطی با ما نداشت. هواپیماهای C۱۳۰ ما در اختیار اسرائیلیها بود که برای شورشیان یمن آن روز اسلحه و مهمات میفرستادند. نزدیک به ۵۰ هزار مستشار آمریکائی در کشورمان حضور داشتند. بسیاری از نمایندگان حتی وزرا از سوی سفارتخانههای آمریکا و انگلیس تعیین میشدند و حتی نخست وزیر هم. به عنوان مثال شاه با نخستوزیری علی امینی نظر موافقی نداشت، ولی آمریکاییها او را به این پُست منصوب کردند.
شریعتمداری در بخش دیگری از این برنامه تلویزیونی، تداوم انقلاب را برخاسته از جایگاه ویژه اسلام در باورهای مردم و گفتمان مترقی و ظلمستیز ولایتفقیه دانست و گفت: آنتون گیدنز، جامعهشناس پرآوازه انگلیسی ابراز میدارد که آنچه میگویم علاوه بر تحلیل یک خبر نیز هست و آن این که درگذشته، سه غول فکری جامعهشناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر، فرآیند عمومی جهان را به سوی دور شدن ملتها از دین ارزیابی میکردند، ولی از سال ۱۹۷۹ و با پیدایش انقلاب اسلامی در ایران، شاهد روند معکوس هستیم و جهان با شتاب به سمت دینیشدن پیش میرود؛ و یا ایمانوئل والرشتاین جامعهشناس برجسته آمریکایی که از دشمنان شناخته شده انقلاب نیز هست تاکید میکند که همه نظریهها در گذر ایام به تدریج کمرنگ شده و از بین میروند، ولی تعجبآور است که دکترین ولایت فقیه امام خمینی نه فقط کمرنگ نشده بلکه همه روزه پر رنگتر شده و بسیاری از جوامع اسلامی را به خود جلب میکند.
مدیر مسئول کیهان افزود: آنچه عرض کردم مصداقهای قابل روشن و غیرقابل انکاری در عرصه عمل دارند. به نوشته روزنامه آمریکایی «یواسایتودی» به نقل از اندیشکده آمریکن اینترپرایز، بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک «ابرحریف» به نام آیتالله خامنهای است که نقشه راه را میشناسد و مردم به او اعتماد آمیخته با اعتقاد دارند.