به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امروز سالگشت تولد نیما یوشیج است. او کسی است که طرحی نو در گستره ادبیات غنی فارسی درافکند. نیما البته ابتدا به کسب شناخت لازم در مورد سیر ادبیات فارسی پرداخت. او به وزن عروضی اهمیت ویژهای میداد، اما برای آنکه دست شاعر بازتر باشد به کارگیری افاعیل عروضی را از حالت سنتی خود خارج ساخت. نیما کسی است که پدر شعر نو فارسی خوانده میشود و به این سبب لاجرم مورد تکریم جریانهای مختلف قرار دارد. با این همه، اما طیف شبهروشنفکر در باب برخی زوایای فکری و معرفتی نیما دوست ندارند سخن گفته شود و لذا آن بخشها را سانسور میکنند. برای نمونه مرحوم نیما یوشیج در دورهای که چپگرایی اساس و بنیان روشنفکری قلمداد میشد و مرکز تفکرات چپ «اتحاد جماهیر شوروی» بود در بخشی از یادداشتهای روزانهاش اینگونه نوشته است: «از من میپرسند استالین انسان کبیر است یا حضرت علی (ع)؟ هزار و چند سال گذشته است که بشریت به حضرت علی (ع) افتخار میکند. از استالین چند سال گذشته است؟ احمقها نمیدانند تاریخ هم مثل انسان جوانی و پیری دارد. بگذار صد سال از استالین بگذرد، بعد.» یادداشتهای نیما به همت مرحوم سیروس طاهباز منتشر شد که اگر این اتفاق رخ نمیداد شاید نسلهای بعد هیچگاه به ارادت و عشق نیما به امیرالمؤمنین (ع) و اعتقادش به اسلام پی نمیبردند. البته با این وجود باز هماکنون خیلیها از این موضوع آگاه نیستند. در جایی دیگر از یادداشتهای نیما آمده: «من محب علی (ع) هستم. هر دانشمندی، هر فهمیدهای، هر فیلسوفی که اسلام را نشناخت و رفت، زندگی را نشناخت و رفت. تولستوی چقدر میل داشت که قرآن را بیاموزد. در واقع لئون تولستوی با مفهومات چند قرن قبل از اسلام افکارش را برآورد کرد. من پیشوایان اسلام را احترام میگذارم. آنها عملا کسانی بودهاند. آنها راست گفتند و راست عمل کردند.ای علی (ع)،ای پیشوای مؤمنین و متقیان، در این دنیای کثیف من به تو متوجه هستم.»
«سهیل محمودی» در فرازهایی از یک یادداشت درباره نیما آورده است: «به یاد داشته باشیم در آن سالها، نیمای بزرگ و تنها و غریب، قطب روشنفکری است در کشور ما، و اندیشههای مادی و الحادی و ضددینی، در جامه چپ و راست، عرصه را مثلا قرق کرده اند. باید در فرصتها و مجالهای بهتر و گستردهتری از دوستی نیما با بزرگوارانی، چون آیتا... حائری سمنانی مازندرانی، توجهاش به شخصیت سیدجمالالدین، انس و الفتش با قرآن، دلبستگیاش به امام موسیصدر [که موجب این آشنایی جلال آلاحمد بوده]و تمجیدش از سخنان شهید مطهری و... یاد کرد.»
در یکی دیگر از یادداشتهای نیما که به تاریخ ۱۳۳۷ خورشیدی و با عنوان «شب اول احیا» نوشته شده میخوانیم: «امشب مطهری در رادیو صحبت کرد. مثل راشد [میرزا حسینعلی راشد تربتی]است. بسیار جامع بود. گفت مردم قریش برای خاطر بتهاشان با پیغمبر مخالف نبودند، بلکه برای اساس و دیانت اسلام که جلوگیری از شهوات و طمع و ستم بود با آنها تضاد داشتند. بعضی کلمات را که علی (ع) بعد از زخم دیدن به زبان راند، گفت. بعضی حکایتها راجع به عدالت علی (ع). بعضی حرفها از خود آن حضرت.»