گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- فاطمه پیلهور خورشیدی*: طبق آمارهای برآورد شده از یک پیمایش رسمی، در سال ۱۳۹۴، ۲۲/۲ درصد از مردم مخالف حجاب اجباری بودهاند.
این درحالی است که در سالهای بعد یعنی سال ۱۴۰۲، این آمار به ۴۵/۲ درصد تغییر یافت!
(منبع: پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان ۱۴۰۲)
از این تغییر که نه، از این تحول مگر میشود چشم پوشی کرد؟ تحولی که نتیجه تغییرات ریز و درشت در دهههای قبل بوده است.
تمدن غربی از دین یاد گرفت که از مناسک شروع کند و از مناسک به مبانی برود. امروزه تمدن غربی براساس باطن، محتوا و تفکر شکل نمیگیرد، بلکه براساس سبک زندگی شکل میگیرد و به واسطه همین سبک زندگی، کمکم باور و محتوای تمدن صورت خواهد گرفت. چرا کشور فرانسه اصرار دارد که نماد دینداری نباشد، مناره نباشد، حجاب نباشد و... که اگر اینها باشد معلوم میشود که قدرت دینداری و فضای مؤمنانه در جامعه چقدر است.
البته باید توجه داشت که این همهی ماجرا نیست و همهی جوانب فضای جامعه مؤمنانه صرفاً در آمارهای مذکور خلاصه نمیشود و بدیهی است که باید همه جوانب راسنجید.
معاون فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی میگوید که در سال ۱۴۰۲ حضور معتکفین با یک رشد ۳۰ درصدی نسبت به سال گذشته روبهرو بوده و تعداد معتکفین از مرز یک میلیون نفر گذشتهاست.
طی گزارشها و نظرسنجیهای صورت گرفته پرمخاطبترین برنامه که از آن به عنوان پدیدهی نوروزی صداوسیما یاد میکنند، برنامهای جز یک محفل قرآنی نیست که طبق آماری که خود این برنامه ارائه داده، مخاطبانی نزدیک به ۴۰ میلیون نفر صرفاً در ایران اعلام کرده که این برنامه در خارج از ایران چندین برابر، بیننده دارد. بر اساس نظرسنجیهای دقیق صدا و سیما و نهادهای مسئول نظرسنجی در کشور، بخشی از مخاطبان محفل کسانی هستند که نوعاً مخاطب خیلی از برنامههای شبکه قرآن و برنامههای دینی معارفی صدا و سیما نیستند.
همهی این موارد و امثالهم نشان از این دارد که اگر آمار مخالفین حجاب اجباری به ۴۵/۲ درصد رسیده برگرفته از رویگردانی آنان از دین، مبانی و باطن اسلام نیست بلکه تغییری در مناسک و سبک زندگی قشری از مردم است؛ که رهبر انقلاب درخصوص این قشر خاص میفرمایند: «مردم ما مردمی خوب و مومن هستند حتی آنان که ظواهر شرعی را مراعات نمیکنند.» البته این نکته حائز اهمیت است که از این قشر خاص نباید غافل ماند چرا که حجاب از لبههای درگیری تمدنی است که غرب آنرا به لبه درگیری آوردهاست.
حجاب نماد قدرت دینداری
موضوع «حجاب» از آغازین ماههای بعد از پیروزی انقلاب به عنوان یک چالش مطرح بود و سیاستهایی که در برابر آن اتخاذ شد، گاهی سختگیرانه، گاهی تسامحگرایانه و گاهی بهشکل «سفت کن، شل کن» بوده است. نتیجه همهی آن تدابیر و رفتارها همین وضعیتی است که اکنون با آن مواجه هستیم؛ یعنی متدینین از اوضاع ناراضیاند، اپوزیسیون بهدنبال تشدید چالش هستند؛ روشنفکران به رهاکردن آن معتقدند و حاکمیت تقریباً بلاتکلیف است.
اما باید توجه داشت که اگر حجاب همچنان یک چالش مهم باقی بماند، آنگاه حکم گرهای را پیدا میکند که با دست باز نمیشود. چراکه آمارها از ۴۵/۲ فزونی میرود و تغییر را نه تنها در لایه سطحی بلکه در لایههای عمیق جامعه یعنی گرایش و نگرش به اعمال و عقاید دینی را دچار بحران میکند.
راهکاری از جنس لایحه عفاف و حجاب
قرائتهای مختلفی از لایحه عفاف و حجاب مطرح میشود که اگر الزام حجاب برداشته شود، بیحجابی اشاعه پیدا نمیکند. برخی معتقدند که رویگردانی این میزان افراد از حجاب، بخاطر الزام حکومتی آن است و اگر الزام برداشته شود این رویگردانی متوقف میشود!
نکته اساسی این است که فرهنگسازی مردم برای پدید آمدن التزام و اجرای صحیح قانون، شکل واحدی ندارد، بلکه با اقتضای موضوع و شرایط زمانی و مکانی و دیگر مقتضیات امر، شکلهای مختلفی پیدا میکند و نمیتوان شکل واحدی را از فرهنگسازی در همهجا تجویز کرد. گاه نفس الزام به اجرای قانون، موجب فرهنگسازی است، یعنی تا این الزام نشود، فرهنگسازی هم اتفاق نمیافتد.
در صدر اسلام اجرای برخی فرایض شرعی تا زمان تاسیس حکومت اسلامی به تاخیر افتاده بود. مانند نماز جمعه که پیامبر هنگام ورود به مدینه در منطقه قبا اولین نماز جمعه را برگزار کرد.
سلبریتیهای ایرانی و مدیریت روایتها
ما در فضا و عصری زندگی میکنیم که رسانهها، معانی را روایت میکنند. اینکه چه معنایی تولید شود و چه معنایی غالب شود و جهان ذهن افراد و افکار عمومی چطور شکل بگیرد، با اینکه چه کسی روایت را مطرح میکند، نسبت خیلی جدی دارد اگر روایت نشویم، روایتمان میکنند.
برای اینکه بتوانیم این لایحه را به درستی تبیین و روایت کنیم لازم است سیر روایتهای تاریخی درخصوص حجاب را تحلیل کنیم چرا که تاریخ درحال تکرار است، امید است برای روایت آینده لایحه مثمر ثمر باشد
در مسئله حجاب که پیش از این هم داشتهایم از سالها قبل، ابتدا با بحث آزادیهای یواشکی شروع شد، بعد شد چهارشنبه سفید، بعد شد دختران انقلاب و اخیرأ رسید به بحث کمپین من محجبهام، ولی با گشت ارشاد مخالفم تا رسید به اینجا که شد شعار زن، زندگی، آزادی!
در این سیر یک رویکرد کلی ثابت در جبهه رقیب وجود دارد اینکه اینها از یک بستر نرم و فرهنگی شروع میکنند و آرام آرام آن فرایند استعمار ذهن، جهان ذهن را شکل میدهد و روی آن کار میکنند، طیف خاکستری را جذب میکنند و گام به گام یک مراتبی از نافرمانی مدنی و بعد مقابله با حاکمیت شروع میشود.
روایتی که در جبهه خودی اتفاق میافتد به چه شکل است؟ غالبا تدافعی است، یعنی ما هیچ مسئله جدی نداریم به طور خاص در حوزه زنان، همیشه منفعلایم. یک اتفاقی که رخ میدهد، میرویم دفاع میکنیم، در این طیف رویکردها امنیتی، سیاسی و ایدوئولوژیک هستند. این درحالیست که هرچقدر از آن بستر نرم فرهنگی دور شویم این گسل را عمیقتر میکند و بحران را شدیدتر!
تاکتیکهایی که معمولا دنبال میشود این هست که: ۱. ابتدا آن فرد معترض را به دشمن ربط میدهیم مثلا در قضیهی مهسا امینی حزب کومله، سلطنت طلب، منافقین و رسانههای خارجی و... سریع بحث را به آن طرف میکشیم که اینها از مردم نیستند و صرفاً فتنهگر و اغتشاشگر هستند و در ادامه میگوییم اگر این اغتشاشات ادامه پیدا کند همین امنیت را هم از دست میدهید.
۲. در این مرحله یکسری بحثهای قضایی و قانونهای هم ایجاد میشود و بعد متصل میشود به راهپیمایی و لشکرکشیهای خیابانی و جبهه انقلاب همچنان این دو قطبی شدن را ادامه میدهد.
اجبار در حجاب یا الزام در حجاب، پاسخ کدام است؟
گاهی فردی را مخاطب قرار داده و به او میگوییم لازم است آن کار را انجام دهی، ولی گاهی میگوییم تو مجبوری آن کار را انجام دهی؛ همانطور که ملاحظه میکنید معنی دو جمله یکی است، ولی بار معنایی جمله دوم شدیدتر است و ممکن است مخاطب را به واکنش وا دارد. محتواهایی که رسانهها بازتاب میدهند چیزی جز جنگ روایتها با سلاح ادبیات نیست.
ادبیاتی که در جبهه انقلاب مطرح بود، نتیجهای غیر از دو قطبی سازی در بین دو قشر نبود، ادبیاتی با رویکرد کاملا ایدوئولوژیک، امنیتی و سیاسی که مصداق آن بدین صورت است: پاکسازی، برخورد قاطع، محاکمه علنی، اشد مجازات، فتنه و...
نه تنها در رسانهها بلکه در کف دانشگاه هم این مسائل مطرح بودهاست؛ و باید این منازعات در دانشگاه حل و تبیین بشود تا به کف خیابانها راه پیدا نکند. اما هشتگهایی که جبهه مقابل وایرال کرده است معمولا دارای کلید واژههایی بوده از جمله شجاعت، درکنار مردم هستیم و... سروش صحت میگوید: بچههای دهه هشتاد معلم من شدهاند. سیامک انصاری: هنر من کوچکتر از شجاعت شماست! حالا در این میان به قشر خاکستری و بعضاً نوجوان توجه کنید که نسبت به حاکمیت معترض، از طرف افراد انقلابی تندرو دچار برخوردهای تیز، امنیتی و سیاسی هستند و از طرف جبهه مقابل تحریک میشوند! و اینجاست آن روایتی پیروز میشود که که با رویکرد نرم و فرهنگی، نبض رسانه و عقل قشر خاکستری را بدست گیرد. خروجی این روایتها به مرور زمان در آمارهایی نمایان میشود که وقتی آن را با آمارهای دههی قبل مقایسه کنیم تفاوت را احساس خواهیم کرد (آمارهایی که در ابتدای متن آورده شدا است) و یادمان نرود که تک تک ما با هر گونه کنشگری در پازل این روایتها سهیم هستیم.
انتشار یادداشت به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.