به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نشست «آسیبشناسی پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان» از سلسلهنشستهای پژوهشی این جشنواره دوشنبه (هشتم مرداد ۱۴۰۳) با حضور و سخنرانی سعید حسام پور (رئیس مرکز مطالعات ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز)، امین ایزدپناه (پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز) و محمد مرادی (پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز) در دانشگاه شیراز برگزار شد. خانه کتاب و ادبیات ایران و مرکز مطالعات ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز برگزارکننده این نشست بودند.
کودکی یک مفهوم مستقل، پویا و سیال است که باید به آن احترام گذاشت
سعید حسامپور درباره اهمیت و تأثیر برگزاری نخستین جشنواره ملی و بینالمللی کتاب کودک و نوجوان در حوزه پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان گفت: اگر جشنوارهها به درستی و هدفمند و با تدبیر درست برگزار شوند میتوانند زمینهای برای ارتقا و رشد همه جانبه پژوهشها فراهم کنند.
وی صحبتهای خود در مبحث آسیبشناسی پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان را به تفکیک در سه موضوع «حوزه بنیادین برای پژوهش در ادبیات کودک و نوجوان»، «وضعیت موجود پژوهشها و کاستیهای آن» و همچنین «راهکارهایی برای رسیدن به وضعیت مطلوب» مطرح کرد.
رئیس مرکز مطالعات ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز درباره مفهوم «کودکی» که یکی از بنیادیترین واژگان در حوزه کودک و نوجوان است بیان کرد: فکر میکنم یکی از بنیادیترین مفاهیمی که با آن روبهرو هستیم و هنوز در جامعهمان با آن مشکل داریم، مسائل بنیادی ادبیات کودک مثل مفهوم کودکی است. آیا ما در جامعه ایرانی و جامعهای که در آن زندگی میکنیم در مورد خود مفهوم کودکی به توافق رسیدهایم؟ آیا همه جامعه و پژوهشگران و فرهنگوران باور کردهاند که کودکی یک مفهوم مستقل، پویا و سیال است که باید به آن احترام گذاشت؟ آیا پذیرفتهایم که با یک مخاطب قدرتمند، صاحب فکر، صاحب تصمیم و اراده روبهرو هستیم؟ یا نه، ما هنوز فکر میکنیم که این موجود، این مفهوم، این سازه قدرتمند دارای اراده نیست؟
وی افزود: وقتی که ما آثاری را که در حوزه آموزش و پرورش برای کتابهای درسی تعبیه شده است بررسی میکنیم، مشاهده میکنیم که برخی از مؤلفان این محتواها هنوز به مخاطب کودک باور ندارند. در میان نویسندگانمان نیز هنوز به آن باور به مفهوم کودکی و قدرت و اختیاری که باید برای کودک در نظر بگیریم و جایگاهش را به رسمیت بشناسیم نرسیدهایم. نمیخواهم بگویم همه آثار به این شکل هستند؛ اما ما هنوز سرِ این موضوع دعوا داریم و دعواها و گفتگوهای فرهنگیمان را نکردهایم. مسائلی هست که باید سر آن توافق کنیم؛ زیرا کودک و کودکی مفهوم بسیار مهمی است که ما باید هرچه زودتر با دغدغهمندان و صاحبنظران، به تفاهمی برسیم و در کتابهایمان، آثارمان، بیان دیدگاههایمان و در رسانهها آن را تعریف کنیم، به رسمیت بشناسیم و در جامعه به فرهنگ تبدیل کنیم. به نظر من این موضوع یکی از دغدغههای مهم بنیادی است که قبل از پژوهش، باید به این موضوع پرداخته شود.
حسامپور ادامه داد: ما باید سعی کنیم نشستهایی را در میان صاحبنظران، علاقهمندان و افرادی برگزار کنیم که به هر حال، به نوعی در حوزه ادبیات کودک، کودک و کودکی و نوجوانی فعالیت دارند و قلم میزنند و قدم برمیدارند؛ باید باهم گفتگو کنیم و ببینیم آیا واقعاً سرِ یک تعریف تازه و مشخصتری که تقریباً همه دغدغههای کودک و نوجوان امروز را در بر بگیرد به توافق میرسیم یا خیر! این مسئله مهمی است که از نظر من هنوز به آن نرسیدهایم. وقتی من دارم از این مفهوم صحبت میکنم فقط منظورم آموزش و پرورش، صدا و سیما، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یا دستاندرکاران نیستند؛ بلکه همه افرادی که در جامعه حضور دارند، از خانواده گرفته تا تولیدکنندگان کتاب، ناشران و نویسندگان همه باهم باید در مورد این مفاهیم بنیادی به صورت جدی گفتگو کنیم و به توافقی برسیم. روی گفتگوهای جدی تأکید میکنم؛ زیرا گفتگوهایی که بیثمر و بدون نتیجه عملی مانده، زیاد اتفاق افتاده است.
سعید حسامپور در مورد دیگر مفهوم بنیادین موجود یعنی «ادبیات کودک و نوجوان» نیز اینطور توضیح داد: به گمان من هنوز هم ما نیاز داریم درباره ادبیات کودک و نوجوان گفتوگوی بیشتری داشته باشیم و ببینیم که نگاهمان به ادبیات صرفاً یک نگاه ابزاری و انتقال مفهوم است یا نه، ما میخواهیم به کمک ادبیات اتفاق تازهای به نام یادگیری صورت بگیرد؛ مثلاً یک اتفاق تازه به نام بازی شکل بگیرد یا اتفاقی به نام لذت؛ چیزی که خیلیوقتها ممکن است از آن غافل باشیم و اصلاً آن را به رسمیت نشناسیم.
وی افزود: یعنی ادبیات را به عنوان چیزی که لذتآفرین است و میتواند برای کودک مثل بازی شادیآور باشد تا خودِ او به سمتش برود نشناسیم و در واقع نباید اینطور باشد که ما میخواهیم یک جور سوءاستفاده از ادبیات کودک کنیم تا افکار و عقایدی را که موردنظر خودمان است صرفاً به کودک و نوجوان منتقل کنیم. ما باید در اینباره نیز گفتگو کنیم و ببینیم مفهوم ادبیات کودک را چه چیزی در نظر گرفتهایم و از آن، چه چیزی میخواهیم؛ بنابراین نیاز است که ما از نگاههای ایستا گذر و زمینهای برای واکاوی و بازبینی و بازسازی تاریخ این مفهوم را فراهم کنیم؛ حتی اگر ما معتقدیم که ادبیات کودک ادبیات تعلیمی است، باز هم باید در مورد آن گفتگو کنیم تا در دنیای امروز، درک روشنتری از آنچه که اتفاق میافتد داشته باشیم.
او در مؤلفه سوم از صحبتهای خود در مورد مفاهیم بنیادین، به موضوع «نسبت رسانه و فضای مجازی با ادبیات کودک و نوجوان و نحوه تعامل با آن» سخن گفت. همچنین در موضوع وضعیت پژوهشهای موجود در ادبیات کودک و نوجوان به مؤلفههای زیر اشاره کرد: «عنوانهای جذاب، محتواهای ناکافی و نامناسب و کلیشهای»، «سردرگمی پژوهشگر میان ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات بزرگسال»، «نداشتن ساختار منسجم و هوشمندانه در آثار تولیدی»، «مستند نبودن و ارجاع نداشتن منبع محتواهای پژوهشها»، «مشکلمحور بودن پژوهشها به جای مسئلهمحور بودن آن»، «استفاده بیهدف از اصطلاحات و واژگان نظری در جای جای متن»، «گفتگو نکردن با منابع و پیشینه (گفتگو با پدیدآورندگان آثار تولیدشده)» و «تحمیل نظریه بدون رویکرد و دستاورد خاص».
در حوزه شعر کودک و نوجوان دستمان تقریبا خالی است
حسامپور در مورد راهکارهایی که میتوان برای این کاستیها در نظر گرفت عنوان کرد: به نظر من اولین راهکار این است که همه ما که در زمینه ادبیات کودک و نوجوان دغدغهمند هستیم باید شرایط و زمینه مناسب برای پژوهشگران و دغدغهمندان فراهم آوریم تا بتوانند نگاهی نو بسازند. دومین کار، ایجاد گروههای پژوهشی، سفارشی و سپردن آثار مرتبط با ادبیات کودک و نوجوان به آنها همراه با داوری و نظارت است. سومین کار، نیاز به پرداختن به کارهایی است که تاکنون به آن پرداخته نشده است؛ مثلاً در حوزه شعر کودک و نوجوان تقریباً دست ما خالی است و چهارمین راهکار من برای این شرایط، پرداختن به پژوهشهای میدانی و کاربردی است. ما معمولاً در پژوهشها به سمت کارهای زودبازده و نظری میرویم و در مقابل، از فعالیتهای میدانی مثل مواجهکردن یک کودک با اثر امتناع میکنیم.
وی ادامه داد: من خیلی دغدغه گفتوگوکردن دارم. ما باید گفتوگوکردن باهم، با کودک، با خودمان، با خانواده و با رسانه را به رسمیت بشناسیم و فرهنگسازی کنیم. به نظرم اگر فرهنگسازی نکنیم و فقط بنشینیم دلخوش به این نشستها باشیم به جایی نمیرسیم؛ دوباره ۱۰ سال دیگر مینشینیم حرفهای امروزمان را تکرار میکنیم و میبینیم که دوباره سرِ خط هستیم و هیچ کاری نکردهایم. باید هر کدام از ما به سهم خود، تلاشمان را انجام دهیم و امیدوارم که این نشست سرآغاز خوبی برای فعالیتهای بعدی باشد.
رشتههای علوم انسانی باید چند واحد ادبیات کودک داشته باشند
امین ایزدپناه، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز، صحبتهای خود در این نشست را با تفکیک پژوهشهای آکادمیک و غیرآکادمیک در ادبیات کودک و نوجوان و مسئله متدولوژی و آسیبشناسیِ توجهنداشتن پژوهشگران به مسئله روششناسی در پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان آغاز کرد. او در ادامه به مسئله نظریه در پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان پرداخت و گفت: ما در پایان بسیاری از پژوهشها، هیچ بینشی به دست نمیآوریم؛ در صورتی که پژوهشها باید در پایان یک چشمانداز و بینش جدید به ما بدهند. اگر پژوهش را یک روایت در نظر بگیریم پایانبندی این روایت نیز اهمیت دارد.
وی افزود: من احساس میکنم گاهیاوقات ادبیات کودک و نوجوان تبدیل به ابزاری برای مقالهسازی و کتابسازی میشود؛ پژوهشهایی که فقط عنوان جذاب با محتوای تکراری و کلیشهای و گمراهکننده برای دیگر پژوهشگران دارند.
ایزدپناه ادامه داد: در حوزه تحقیق و نقد ادبیات کودک وقتی درنهایت یک مقاله یا یک کتاب نوشته میشود طبیعتاً کسی که قرار است آن را داوری و نقد کند باید با حوزههای مختلف متدلوژی، نظریه و محتوا کاملاً آشنا باشد؛ اما با توجه به فعالیتها و تجربههایم در این زمینه احساس میکنم که داوریها در حوزه پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان نیز جدی گرفته نمیشود؛ بنابراین ممکن است پژوهشهایی که به صورت کتاب بیرون میآید بسیار سطحی باشد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز به موضوع تربیت پژوهشگر نیز اشاره کرد و گفت: من تخصصی در این زمینه ندارم؛ ولی با توجه به دیدهها و شنیدههایم از چارت تحصیلی دانشجویان کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان، احساس میکنم شاید این حوزه به تربیت و پرورش پژوهشگر خیلی کمک نمیکند. احساس میکنم فارغالتحصیلان ادبیات کودک و نوجوان در حوزه تحصیلات تکمیلی برای توانمندشدن به منابع یا واحدهای درسی بیشتری در این زمینه احتیاج دارند.
ایزدپناه ضمن پرداختن به اهمیت موضوع روشمندشدن پرورش پژوهشگران ادبیات کودک و نوجوان، به موضوع بینارشتهایشدن ادبیات کودک و نوجوان اشاره کرد و در اینباره توضیح داد: مطالعات میانرشتهای وجود دارد؛ اما به قدر نیاز، عمیق نیست. چنین ظرفیتی وجود دارد که این مطالعات بینرشتهای بیشتر انجام شود و شاید یکی از کارهایی که ما میتوانیم انجام دهیم این است که ادبیات کودک و نوجوان را جدیتر بگیریم و در تمامی رشتههای علوم انسانی مانند علوم سیاسی، جامعهشناسی و ... دو واحد درسی ادبیات کودک تعریف کنیم.
همچنین او ضمن تأیید صحبتهای سعید حسامپور در مورد نبود پژوهشهای میدانی در ادبیات کودک و نوجوان عنوان کرد: به عقیده من نیز ما پژوهش با کودکان انجام نمیدهیم و نیاز است که آشنایی با مبانی فلسفی پژوهش را در چارت تحصیلی پژوهشگران بگنجانیم. ارتباطات بینالمللی ما در حوزه پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان کم است. یکی از راههای افزایش این راههای ارتباطی برگزاری همایشهای بینالمللی است که مرکز مطالعات ادبیات کودکان و نوجوان شیراز به اندازه توان خود در این راه قدم برداشته است.
او ضمن مطرحکردن راههای دیگر برای ایجاد این ارتباط، گفت: من همچنان فکر میکنم که نداشتن ارتباط ما با دنیا در حوزه پژوهش ادبیات کودکان و نوجوان باعث شده است که ما در حوزه پژوهش از دیگر کشورها عقبتر باشیم.
ادبیات کودک و نوجوان در حوزه نظری و تعاریف، زیر سیطره تعاریف ادبیات بزرگسال است
محمد مرادی، شاعر، مدرس، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز سخنران بعدی این نشست بود. وی گفت: وقتی ما از آسیب پژوهشهای حوزه ادبیات کودکان و نوجوان صحبت میکنیم، شاید همیشه هم این موارد آسیب نباشد. به نظر من این موارد ممکن است یک زمان آسیب باشد، یک زمان نگرانی باشد و زمانی دیگر یک توقع که هر کدام از اینها وضعیت خاص خودش را دارد. برخی از ویژگیها باعث میشوند که ما در پژوهشهای ادبیات کودکان و نوجوانان نتوانیم اسمشان را آسیب بگذاریم؛ ولی این ویژگیها میتواند توقع ما را برانگیزد؛ مثلاً ممکن است من به عنوان کسی که علاقهمند به ادبیات کودکان و نوجوانان هستم به این فکر کنم که درست است که ما ادبیات کودک و نوجوان را به صورت رسمی در گذشته تاریخ ادبیات ایران و جهان نداشته باشیم یا اگر داشتیم تلقی از کودک و کودکی متفاوت بوده باشد؛ اما گاهی میتوانیم متناسب با همان نگاه گذشتگان هم به آثاری که با کودک پیوند دارند بپردازیم؛ مانند مواردی که در بازآفرینیها سعی میکنیم مقداری آنها را بازنگری کنیم.
مرادی ادامه داد: با توجه به بررسیهایی که اخیراً از پژوهشهای موجود در مرکز مطالعات ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز داشتهام در بیشتر تحقیقها - حدود ۷۰ درصد تحقیقات- این پیشفرض وجود دارد که ممکن است در نگاه پژوهشگر هم نبوده باشد؛ اما در نتیجه مصداقی مقاله حاصل شده است؛ اینکه گویا وقتی ما میخواهیم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کاری انجام دهیم باید برویم سراغ یک اثر خلقشده در ۴۰ - ۵۰ سال اخیر. البته طبیعی است؛ ولی به نظر میرسد به برخی از جنبههای ادبیات کهن ما چه از نظر بازنویسی و اقتباس چه از نظر بازآفرینیها، میتواند در تحقیقها بیشتر پرداخته شود. این آسیب نیست؛ اما میتواند یک زاویه منفعل باشد.
او بیان کرد: تقریباً در ۱۰ درصد مقالات به موضوعاتی مانند سینما، رسانه، انیمیشن، وبسایت، بازی و نشریات در تحقیقات مربوط به ادبیات کودک و نوجوان پرداختهاند و اینها جایگاهی در مقالات مربوط به ادبیات کودک و نوجوان ندارند و خیلی مطرح نیستند. گویا وقتی ما میگوییم ادبیات کودک و نوجوان منظورمان متنی است که به صورت مکتوب نوشته شده است: نه حتی متنی که به عنوان فیلمنامه نوشته شده یا متنی به عنوان بخشی از خلق یک اثر سینمایی یا بازی رایانهای. گویا ما به عنوان نویسنده، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات کودک و نوجوان علاقه داریم که بیشتر از ادبیات متنی استفاده کنیم و کمتر به جنبههای دیگر ادبیات کودک و نوجوان میپردازیم.
موضوع دیگری که محمد مرادی در این نشست به آن اشاره کرد، شعر کودک و نوجوان بود: به دلایل زیادی شعر کودک و نوجوان مغفول است. ما داریم به سمت ادبیات مکتوب حرکت میکنیم؛ اما در همان ادبیات مکتوب هم تقریباً در ۷۰، ۸۰ درصد موارد، شعر را در پژوهشهای خود کنار میگذارند و به سراغ آثار روایی مانند قصه و رمان میروند که این نیز دلایل متعددی دارد. یکی از این دلایل میتواند این باشد که منتقدان معتقدند دنیای معاصر دنیای شعر نیست. اگر شما بخواهی فیلم یا بازی بسازی با روایت داستانوارگی کار دارید، اگر به برندگان نوبل نیز توجه کنید بیشتر آنها نویسنده هستند و واقعیت این است که شعر در حاشیه قرار دارد؛ اما شاید در آثار خلقشده در ادبیات فارسی شعر آنقدر در حاشیه نباشد، ولی پژوهشها نشان میدهد که کمتر به آن توجه شده است.
این پژوهشگر در ادامه و با تأیید صحبتهای دیگر سخنرانان نشست «آسیبشناسی پژوهشهای ادبیات کودک و نوجوان» گفت: همانطور که دوستان اشاره کردند نکتهای که به نظر من آسیب بسیار بزرگی در تحقیقات دانشگاهی است این است که ما در تحقیقهای مربوط به ادبیات حوزه کودک و نوجوان بهویژه در حوزههای نظری و تعاریف، زیر سیطره تعاریف ادبیات بزرگسال هستیم. سوال این است که آیا شخصیت و شخصیتپردازی، فضا و فضاسازی، روایت و روایتپردازی و زاویهدید و ویژگیهایش در آثار ادبیات کودک و نوجوان همانگونه است که در ادبیات بزرگسال میبینیم؟ قطعاً وجه اشتراک و بخشهای مشترکی دارند؛ اما آیا بخش متفاوتی ندارند؟ ما در تعاریف چگونهها و شگردها همین مسئله را داریم؛ مثلاً اگر بخواهیم در مورد طنز در ادبیات کودکان و نوجوانان صحبت کنیم همان تعاریفی را داریم که در طنز ادبیات بزرگسال از آن استفاده میکنیم. اگر در مورد زبان ویژگیهای شاعرانگی و سبک هم بخواهیم صحبت کنیم از همان کتابهایی استفاده میکنیم که برای تعاریف ادبیات بزرگسال استفاده میکنیم. مقالاتی که در مجله مرکز ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شیراز نیز منتشر شده این مورد را تأیید میکند. گویا ما در این ۱۰، ۲۰ سال نتوانستیم کتابی متناسب با ادبیات کودکان و نوجوانان و پژوهشگران عرضه کنیم که در تحقیق دانشگاهی خود در حوزه تعاریف و اصطلاحات کودکی و نوجوانی از آن استفاده کنند.
این شاعر و مدرس ادبیات در پایان گفت: فکر میکنم پژوهشهایی که در حال حاضر در بخش دانشگاهی داریم، پژوهشهای مقبولی هستند و این آسیبهایی که ما مطرح میکنیم نشاندهنده امید به بهتر شدن این پژوهشها و این فضاست. با اینکه من طرفدار حوزه شعر کودک و نوجوان هستم؛ اما باور دارم که در طول زمان، پژوهشهای کودک و نوجوان در حوزه داستان توانسته است بسیاری از آسیبها را برطرف کند و به درستی به راه خود ادامه دهد.