به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو-علی حامدین، «دختری ستم دیده و اهل خاورمیانه که باوجود استعداد قابل توجه، توسط جامعهای مذهبی و یا مردسالارانه تحت ظلم قرار گرفته است تا اینکه راه نجاتی از نوع غربی، او را رهایی میبخشد»؛ این فرمول ثابتی است که سینمای غرب براساس آن نقشهای بازیگر ایرانی تبار؛ گلشیفته فراهانی را تعریف میکند.
این فرمول که چند سالی است که دیگر روی خلاقیت را به خود ندیده است، دائما در آثار فراهانی و همینطور، بعضی از هم صنفانش مانند زر امیر ابراهیمی، تکرار میشود. فراهانی در هرکدام از آثار «سنگ صبور»، «درست شبیه یک زن»، «بلوز عربی» و... این نقش را دارد و اینبار قرعه به نام فیلم «لولیتاخوانی در تهران» میافتد. این اثر، از کتابی به همین نام اقتباس شده که توسط آذر نفیسی در سال ۲۰۰۳ نوشته شده است.
روایت کتاب «لولیتاخوانی در تهران» پیرامون اوضاع آذر نفیسی و شاگردانش است که در فضای انقلاب فرهنگی کلاس درسشان را به خارج از کلاس منتقل میکنند. این نویسنده، رمان را در نگاههای سیاسی خود غوطهور ساخته و تاریخ دوران انقلاب را از نگاه خود تحریف میکند.
شاید چندان تعجب آور نباشد که چنین سوژهای، توسط یک کارگردان اسرائیلی تبار به نام اران ریکلیس، انتخاب شده و پروژه با همکاری ایتالیا آغاز میشود.
در سرتاسر این فیلم که زر امیر ابراهیمی هم در آن نقش آفرینی دارد، پر از موقعیتهایی است که شاید کتاب هم قادر به بازنمایی آنها نبوده است. تماشاگر در «لولیتا خوانی در تهران»، با ایرانی مواجه میشود که حتی خواندن کتاب هم در آن جرم بوده و سخن گفتن با سیاستمداران مذهبیاش کاملا بیفایده خواهد بود.
جالب است که مؤسسهی حکومتی-اسرائیلیِ «رابینوویچ»، سرمایهگذاری فیلم «لولیتا خوانی در تهران» برعهده دارد؛ موسسهای که در سال ۱۹۷۰ جهت توسعهی هنر اسرائیلی تأسیس شد و حتی بین فیلمسازان یهودی نیز به رادیکال و نژادپرست بودن شهرت دارد.
باید گفت ارائه تصویر تحریف شده از ایران با هدایت کارگردانی اسرائیلی، تنها اختصاص به این فیلم ندارد. پیشتر، زر ابراهیمی در همکاری با گای ناتیو (کارگردان اسرائیلی)، فیلم «تاتامی» را روی پرده برده بود که آن هم تصویری سیاه را از ایران به مخاطب ارائه میکرد.
شاید قابل توجهترین بخش این آثار، همکاری به اصطلاح بازیگران «ایرانی» باشد. در حالی که هنرمندان کشورهای گوناگون حرکتهای خودجوشی را جهت حمایت از مردم مظلوم غزه و محکومیت نسل کشی ایجاد کردهاند، بازیگران ایرانی تبار ساکن خارج کشور، دست در دست رژیمی به تخریب چهره کشورشان مشغولند که مدتی قبل، موشکهای خود را به ایران روانه ساخته بود.
تاکید فیلمسازان اسرائیلی روی موضوع ایران، نشان دهنده برنامهای است که شاید ضرورت آن را بتوان در این روزها بهتر درک کرد. هرچه تصویر بازنمایی شده از ایران در چشم مخاطبان غربی تاریک و خشنتر باشد، ذهن آنها بیشتر آماده پذیرفتن لزوم حمله به ایران خواهد بود.
این شکل از سیاهنمایی، تنها محدود به ایران نبوده بلکه دامنگیر جبهه مقاومت نیز شده است. فیلم «سرپناه» محصول سال ۲۰۱۷، تجربه دیگر از همکاری فراهانی و کارگردان اسرائیلی؛ اران ریکلیس بود. این اثر، تصویری مثبت و متعهد از موساد نسبت به ماموران خود را نشان میدهد. در مقابل، نوعی بازنمایی خشونتآمیز و بیرحم از اعضای زشتسیمای حزبالله لبنان را ارائه میکند که در آن، آنها برای قتل مامور موساد، از کشوری به کشوری دیگر میروند.
بازیگرانی، چون فراهانی، تنها به دلیل تطابق ظاهرشان با کلیشه «زن شرقی ستمدیده» -که در هالیوود و جشنوارههای اروپایی نیز طرفداران زیادی دارد- توسط فیلمسازان خارجی به کار گرفته میشوند. هیمنطور، تنها سناریوییهایی در مورد ایران پذیرفته میشود که قادر باشد با در آمیختن حقیقت و دروغ، ذهنیتی سیاه و درد آور برای مخاطبان اروپایی و آمریکایی به ارمغان آورد. این همان موضوعی است که شعار «هنر برای هنر» و غیرسیاسی بودن جشنوارههای اروپایی را زیر سوال میبرد.
خیلی بعید بنظر میرسد که پیمانکاران صهیونیست هالیوود، در آینده ژانر سیاهنمای ایران و هنرمندانی که از عهده ایفای نقش در آن بر میآیند را کنار بگذارند یا به این بازیگران اجازه دهند تا وقت ارزشمند خود را صرف بازی در آثار غیرسیاسی کنند. این سرنوشت آنها تا ابد خواهد بود.