گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو - علی شاهرجبیان؛ پزشک! واژهای نامآشنا به درازای تاریخ که نقشی بسیار مهم در کاهش آلام و مصائب انسانها دارد. پیشۀ مقدسی که در این سالها و در نگاه بسیاری به یک شغل درآمدزا و سرمایهسالار تقلیل پیدا کردهاست. در این نگاه، پزشک، بیمار را نه به عنوان هم نوع خود که وظیفۀ کاهش دردهای اورا دارد، دیده بلکه به دنبال کسب هر فرصتی در جهت به دست آوردن منافع مالی از اوست. در این سالها بیماری علاوه بر تحمل درد و گذراندن دورۀ نقاهت ناشی از آن وضعیت، جیب بیمار را نیز با بحران جدی روبهرو کرده و دردی بر دیگر دردهای او میافزاید. به نظر میرسد در سالهای دور و نزدیک بسیاری از سیاستگذاران، سیاستمداران و کارگزاران به دنبال این بودهاند که این وضع را بهبود بخشند.
آنان در پی آن بودند که پاسخی بدهند به سوالاتی از قبیل آیا پزشک کم است؟ آیا توزیع پزشک در کل کشور ناعادلانه است؟ آیا درآمدهای نجومی باعث دسترسی کم کمتربرخورداران شده است؟ آیا سیاستگذاریهای نادرستی اعمال میشود؟ و هزاران سوال ریز و درشت دیگر که متاسفانه جواب قریب به اتفاق آنها «بله» است.
اگر نگاهی به وضعیت پزشکان در کشور بیاندازیم میبینیم که حدود ۱۰۰ هزار پزشک در کشور وجود دارد یعنی به ازای هر ۱۰ هزار نفر حدود ۱۱ پزشک وجود دارد که ۵ نفر متخصص و ۶ نفر پزشک عمومی است. اما آیا این آمار در مقایسه با دیگر کشورها مطلوب است؟ با گشت و گذاری در آمارها متوجه میشویم که ایران دربین کشورهای آسیایی در تعداد پزشک، رتبهی بیستم را کسب کرده و پایینتر از کشورهایی مانند قرقیزستان، ترکیه و عربستان سعودی است و تنها مقدار اندکی پزشک بیشتر از پاکستان داریم.
کمی که دقیقتر میشویم، به این نکته میرسیم که سرانۀ توزیع پزشک در کشور حتی از این آمار هم فاجعه بارتر است. اگر در کلان شهرها قدمی بزنیم و از مردم بپرسیم که با کمبود پزشک مواجهیم یا خیر؟ پاسخهایی مبهم و ناملموس دریافت خواهیم کرد، اما وقتی کمی موضوع را به شکلی انضمامیتر برایشان شرح دهیم، مشاهده خواهیم کرد که با انبوهی مردم ناراضی از بیعدالتیهای بیانتهای نظام پزشکی روبهرو هستیم که نمیدانند، چگونه و چطور آلام خود را فریاد زنند.
تهران با داشتن حدود ۱۱ درصد از جمعیت ایران، ۳۴ درصد از کل پزشکان و ۴۵ درصد از متخصصان را در دل خود جای دادهاست؛ این یعنی تهرانیها به ازای ۱۰ هزار نفر به حدود ۷۰ پزشک دسترسی دارند درحالیکه در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان و لرستان این رقم کمی بیشتر از ۶ پزشک به ازای هر ۱۰ هزار نفر است. اما مسئله فقط این نیست! قیمتهای سر به فلک کشیدۀ خدمات درمانی که با تورم افسارگسیخته هرروز بیشتر حس میشود، زیرمیزیهای بیمحابای پزشکان در قبال وظیفەای که سوگند آن را خوردند و... بخشی از وجوه ناراحتکنندۀ این قضایا هستند. از سال ۱۳۷۳ با اجرای نظام کارانه شاهد افزایش نجومی تعرفههای پزشکی شدیم که دسترسی به خدمات درمانی مناسب برای خانوارهای محروم و کمبرخوردار را بیش از پیش با مشکلات عدیده مواجه کرد.
وقتی کمی فراتر مینگریم درمییابیم که این موارد بر نظام آموزشی هم اثرات منفی گذاشته و باعث رشد قارچگونۀ موسسات ریز و درشت کنکوری گشته و رویافروشی پزشکی را بسیار گستردهتر از سالهای نه چندان دور قبل کرده است؛ آن هم با مبالغی که از توان خانوارهای طبقه متوسط جامعه خارج بوده و والدین و دانش آموزان را ناامیدتر و این مافیا را قدرتمندتر میکند. این مسائل چهرهی جامعه را کریهتر کرده و امر مقدس پزشکی را روز به روز زشتتر میکند.
کاش فقط در ظواهر خلاصه میشد. مهارتی که ماهیتی درمانگر داشت، اکنون تبدیل به تجارتی جذاب گشته و شاخههایی درهم تنیده از آن رشد کردهاند که هر روز بیش از پیش به دور مردم عادی پیچیده و حتی حق حیات که اصلیترین حقوق هر انسانیست را مورد هجمۀ ناجوانمردانه خود قرار میدهد. خدماتی که قرار بود عادلانه تقسیم شده و فرودستان و فرادستان را به یک شکل نظاره کند، خود به مظهر شکاف طبقاتی و نزاع سیرها و خیلی سیرها در مقابل فقیرها و خیلی فقیرها بدل گشته است. در این نزاع نابرابر الیگارشها و سرمایهداران روز به روز فربهتر شده و پزشکی و پزشکان را در جهت منافع خویش به کار میبندند و کمتربرخورداران به ناچار تحمل درد میکنند. این داستان تا زمانی که سیاستگذاری و حکمرانی درستی اعمال نشود ادامه خواهد داشت و -درمان و پزشکی- به غریبترین آشنایان مبدل خواهند شد.
*علی شاهرجبیان، دانشجو کارشناسی ارشد میکروبیولوژی صنعتی دانشگاه شهید بهشتی
*انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط « خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.