خسروپناه: نتیجه کار عیسی بهادری تقریب ادیان است/ استاد بهادری تقلید نمیکرد، خلق میکرد

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در ابتدای این برنامه محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی گفت: خوشحالم که امروز در مرکز گسترش، میزبان شما هستیم. سینمای مستند، همواره فرصتی برای به یادآوری تاریخ، مروری بر نامها و مفاخر ملی بوده است. فیلمساز مستند، جستجوگرانه آنچه بخش مهمی از جامعه در گذر زمان از یاد برده، از نو کشف میکند. در جریان این کشف، میتوان تحلیل کرد و از دل نقد و بررسی پدیدهها، هم تصویر درستی از گذشته به دست آورد، هم امروز را درک کرد و برای آینده به چشم انداز رسید.
حمیدی مقدم بیان کرد: مرکز گسترش متولی تولید فیلمهای عمدتا اجتماعی و مطالبهگر است و به مسائل اجتماعی و مردمی میپردازد، یکی از اهداف اساسی ما در این چند سال این بوده که به مفاخر ملی بپردازیم.
وی ادامه داد: «راز عیسی» ساخته فیلمساز جوان و بادغدغه، آبتین شمیلی یکی از پروژههایی است که در مرکز گسترش، با هدف حمایت از هنرمندان ایرانی و ثبت تاریخ و فرهنگ و ستایش چهرههایی که به ایران و هنر آن خدمت کردند، ساخته شده است. آقای طباطباییپور تهیهکننده این فیلم، از چهرههای سختکوش سینمای مستند در اصفهان است.
مدیر عامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی ادامه داد: «راز عیسی»، فقط دربارۀ زندگی و آثار زندهیاد استاد عیسی بهادری، مدیر و بنیانگذار هنرستان هنرهای زیبای اصفهان و یکی از بزرگترین احیاکنندگان هنرهای سنتی ایران در دورۀ معاصر نیست، اینها بخشی از فیلم است، مثل هر مستند قابل اعتنایی، در این فیلم، از استادان بزرگ و به نام هنر ایران یاد شده، عشق و انگیزه آنها برای فعالیت هنری منعکس شده و ادای دینی داریم به آنهایی که اجازه دادند هنر فرش ایران، تا امروز زنده و باطراوت باقی بماند. قدردان استاد فرشچیان هستیم که پدر معنوی این فیلم است و بزرگانی که هر یک، افتخار هنر سنتی ایران هستند.
حمیدی مقدم در ادامه مطرح کرد: این فیلم چند هدف را تامین کرد و چنین مستندی نشان میهد که چطور یک موضوع ملی با دغدغههای فیلمسازی که در اقلیم خود زندگی میکند، میتواند به یک موضوع بزرگتر تبدیل شود، بابت یادآوری این چهره بزرگ از سازندگان این مستند سپاسگزاریم. از زمانی که این مستند نمایش داده شد، بازتابهای مثبت از محافل مختلف داخلی و بینالمللی و حوزههای تخصصی هنرهای تجسمی داشتیم.
محمد حمیدی مقدم در پایان صحبتهای خود گفت: در صحبتهایی که با استاد یارزاده داشتیم، قرار بر این شد که با دانشگاه هنرهای اسلامی استاد فرشچیان پیوند بیشتری پیدا کرده و بیش از پیش یادآوری مفاخر ملی را داشته باشیم. امیدوارم با حمایتهای آقای خسروپناه دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و آقای صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی بتوانیم الگوهای زیست اسلامی ایرانی را برای نسل جدید نمایان کنیم، امروز امیدوارم این تعامل و جلساتی از این دست بیشتر ادامه پیدا کند و زمینه همراهی جامعه هنری و نخبگان با سینمای مستند بیشتر شود.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: نتیجه کار عیسی بهادری تقریب ادیان است
در ادامه این نشست حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: از همه کسانی که در حوزه مستندسازی تلاش میکنند تا گامهای بلندی برداشته شود، سپاسگزارم. از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که به مستند «راز عیسی» پرداخت و استاد عیسی بهادری را معرفی کرد و از دانشگاه استاد فرشچیان که چنین نشستهایی برگزار میکند، تشکر میکنم. فرصت سخنرانی نیست و فقط میخواهم به چند نکته کلیدی اشاره کنم. نکته اول اینکه مستندسازی و مستندنگاری و تجربه نگاری استادانی مانند استاد بهادری یک خاصیت مهم دارد و آن این است که ما روش استاد شاگردی را با این مستندها دقیقتر میآموزیم. روش استاد شاگردی بسیار مهم و اثربخش است. شاگردی قدم قدم نزد استاد هنر را بیاموزد و هنر را با دانش و تخیل و صنعت و خلقت درآمیزد. این در عمل کار بسیار مهمی است که در فرآیند رابطه استاد و شاگرد تحقق پیدا میکند. چنین نیست که یک کلاس درس و چند واحد درسی بگذارند و شاگرد قدرت تخیل هنری را پیدا کند. یا تخیل را بتواند به آفرینش تبدیل کند. بعضی فکر میکنند هر کار هنری آفرینش است ولی ممکن است من که هنرمند نیستم یک کار هنری را دیده و حتی شبیه آن را بسازم ولی این آفرینش نیست. آفرینش و خلقت زمانی است که شخص تخیل را در ذهن ایجاد کند. تخیلی که مبتنی بر تعقل است، گاهی تخیل مبتنی بر توهم است. تخیلی که مبتنی بر تعقل است، هنر است. استاد بهادری چنین هنری داشتند.
وی ادامه داد: به اقتضای سن و سال توفیق درک محضر استاد بهادری را نداشتهام ولی زمانی که درباره ایشان مطالعه میکنم، متوجه میشوم که استاد بهادری نابغه هنری بودهاند. همین کارهای طراحی کاشیکاری که برای بیمارستان عیسی ابن مریم انجام داده است، هنر ایرانی اسلامی است، ولی محتوا تقریب ادیان است. ما که رشته مان فلسفه و ادیان است اگر ساعتها درباره تقریب اسلام و مسیحیت صحبت کنیم، آنقدر توانمند نیستیم که یک استاد هنر با هنر ایرانی اسلامی این تقریب اسلام و مسیحیت را در کاشی کاری نشان بدهد. استادی که در حوزه طراحی فرش، خاتم، فلزکاری وحوزههای مختلف شاگردانی پرورش داده که هرکدام عالی هستند.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره استاد عیسی بهادری توضیح داد: نظم ایشان برای من بسیار جالب است. اگر در حوزه همین نظم معلمی واستادی ایشان کار کنیم متوجه میشویم که اگر چنین نبود شاید استادانی، چون فرشچیان هم نبودند. باید از این اتفاق الگوبرداری کرد. مستند «راز عیسی» بسیار زیبا شخصیت عیسی بهادری را معرفی کرد. این پیوند تخیل با تعقل و پیوند در عالم خلقت و آفرینش و تبدیل به عالم عین و آفرینش عینی، این آفرینش عینی و ذهنی که مبتنی بر عقلانیت است، همان حکمت است و اینکه چنین هنر و ظرفیت آن را با روش استاد شاگردی به شاگردان خود منتقل کنند، حکمت عملی است که استاد بهادری به خوبی آن را انجام دادند.
وی درباره آثار محمود فرشچیان گفت: کارهای استاد فرشچیان را نگاه کنید؛ تابلوی «نیایش»، «عصر عاشورا» و «تابلوی ضامن آهو» مملو از معرفت و حکمت است. وقتی مادرشان به ایشان سفارش میکند در مجلس روضه شرکت کرده و از آن بهره ببر، گوشه اتاق خود مینشیند و تابلوی ماندگار «عصر عاشورا» را خلق میکند که واقعاً آفرینش نو است. سعادت این مرد حکیم و پر از معنویت است که آسمان و زمین را به هم وصل کرد این دقیقاً همان قسمتی است که ما در قرآن از آن یاد میکنیم و این آثاری است که از اساتید بزرگ و شاگردان استاد بهادری به جا مانده است. ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی وظیفه خود میدانیم از هنر ایرانی اسلامی دفاع کنیم. تلاش کردیم روش استاد شاگردی به تصویب رسید.
حسن بلخاری: معلم، فرهنگ و حکمت را جاودانه میکند
در ادامه این نشست حسن بلخاری نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه سخنان خود را آغاز کرد و گفت: اجازه بدهید من بحث خود را با یک حکایت آغاز کنم. زمانی که در انجمن مفاخر سعادت این را داشتم که بزرگداشت مفاخر تاریخی و معاصر ایرانی داشته باشیم، یک روز بزرگداشت استاد امیر حسن یزدگردی را داشتیم، یکی از مولانا شناسان برجسته، آنجا من روایتی را در آغاز سخن عرض کردم که آقای مجتبایی در یک مجلسی به نقل از علامه اقبال لاهوری این نکته را بیان کرده بود. گفته شده هنگامی که از انگلستان برمی گردد و تحصیلات خود را کامل میکند و در شبه قاره به یک شهرت و معروفیت و اعتباری میرسد، روزی یکی از حاکمان پنجاب نزد او میآید و از او تقاضا میکند که در مراسم رسمی به او لقب سِر یا لُرد داده شود، آن زمان شبه قاره مستعمره انگلیس بود. علامه میگوید به شرطی این را میپذیرم که به استادم لقب شمس العلما را بدهید. اگر این کار را کنید من میپذیرم که چنین لقبی را از شما دریافت کنم. گفتند استاد شما کیست و علامه اقبال فرمودند که استاد من امیر حسن سیالکوتی یا لاهوری است. گفتند ما ایشان را نمیشناسیم. شما شناخته شدهاید، ایشان ناشناخته است. آیا آثاری دارد که به واسطه آن شناخته شده باشد؟ علامه جواب بسیار استثنایی میدهد و میگوید ازجمله آثار او یکی من هستم. ازجمله آثار بزرگ استاد عیسی بهادری یکی استاد فرشچیان است و همین بس است.
بلخاری افزود: در ایام روز معلم هم هستیم، اثری که معلمان در هستی از خود بر جای میگذارند، یک فرهنگ و حکمت را جاودانه میکنند. هم خواستم تجلیلی از استاد عیسی بهادری و هم در حقیقت یکی از برجستهترین شاگردان ایشان استاد فرشچیان و البته استاد تامسن و جناب استاد فرهادیه که در عتبات خدمتشان بودیم، کرده باشم.
وی در ادامه صحبتهای خود مطرح کرد: نکته دوم یک داستان بسیار مهمی درباره خیال و تخلیل که جناب خسروپناه فرمودند، عرض کنم. میدانید دوستان که متاسفانه اولین و بزرگترین هنرستیز عالم افلاطون بوده است. او در عصری زندگی میکرد که یونانیها اصطلاحی داشتند به معنای آفریدن اثری که میتواند واقعی نباشد، اما واقعی جلوه کند. میتواند در ذهن انسان توهم بیافریند یا تخیل غلط ایجاد میکند و به نحوی با تصرف در ادراک ذهن انسان را از حرکت منحرف کند. بزرگترین عامل هنر ستیزی و اخراج هنرمندان و شاعران به همین دلیل بود که داستانش بسیار مفصل است و میدانید که متاسفانه چه اثر عمیقی هم در تاریخ گذاشت. اما بزرگترین شانس ما هنر پژوهان و هنرمندان این بود که بعد از افلاطون شاگرد نامدار او یعنی ارسطو آمد و از هنر اعاده حیثیت کرد. آن هم با زبانی که بعد از ۲۳۵۰ سال همچنان قاطع و معتبر و زنده است. حرف ارسطو چه بود؟ این نخستین نگره هستی شناختی به هنر بود که خیلی ساده و مختصر عرض میکنم.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه توضیح داد: ارسطو در برخی از آثار خود مانند کتاب «اخلاق نیکوماخوس» بحث بسیار قشنگی را آغاز کرده و میگوید تا امروز گفتهاند که انسان دو قوه دارد؛ یکی قوه تئوریک که غایتش اپیستمس یا معرفت است، نظری که غایت آن معرفت است. دوم عملی که غایت آن سیاست است، اما من میگویم انسان سه قوه دارد و این آغاز هنر در جهان فلسفه است. اول نظری، دوم عملی، اما سوم چیزی است به این معنا که انسان قوت و قدرت ابداع و آفرینش دارد که نهایت آن هنر است. این نخستین بحث در حوزه اثبات هستی شناسی هنر است.
عضو هیات داوران بخش نگاه نو سی و سومین جشنواره فیلم فجر در ادامه صحبتهای خود گفت:، اما یک مشکلی وجود داشت. عقبه فعل نظری شما عقل و عقبه فعل عملی شما هم عقل است ولی عقبه نظری ابداع شما چیست؟ خیال. تخیل جنس کار ما هنرمندان و هنر پژوهان و هم ادب و هم هنر است. اصلاً به واسطه تخیل است که عالم معنا در صورت یک امر محسوس ظهور میکند. ارسطو نمیتوانست قوه خیال را عقبه نظری تخنه یا آرت قرار بدهد. چون از دیدگاه ارسطو قوه خیال متعلق به جهان محسوسات بود. در حالی که گاهی قوه خیال شما پرده حس اصلا پاره کرده و به جهان فوق القمر عبور میکند، اما بزرگترین مشکل فلسفه ارسطو این بود که از دیدگاه او خیال فقط تا جهان و تا سقف جهان محسوسات میتوانست عمل کند. این مشکل را مسلمانان و به ویژه فارابی حل کردند. این موضوع را در باب نظریه محاکات چاپ هرمس مفصل توضیح دادهام. وقتی کلمه ممسیس وارد فرهنگ مسلمانان شد آن را ترجمه کردند. این کلمه بنیادی ترین، جامعترین و پایدارترین نظریه هنر است. وقتی این مفهوم وارد فرهنگ اسلامی شد، مسلمانان به محاکات به تقلید و تشبیه ترجمه کردند، اما فارابی و پیروانش یک اصطلاح جدید را وارد کردند که ترجمان فلسفی یکی از جملات این فیلم بسیار زیبا بود.
وی ادامه داد: در مستند «راز عیسی» دیدیم که آن نقاش اولی گفت استاد بهادری همان چیزی که میدید را خلق نمیکرد، این تقلید است و او خلق و ابداع میکرد. این دقیقا چیزی است که ما در کلمه تخیل داریم. یعنی به جای محاکات و تقلید و تشبیه تخیل را داریم و آن به این معنی است که وقتی من به عنوان یک هنرمند یا یک نقاش این شعر را میبینم، در حقیقت زمانی که بازآفرینی میکنم جزو محالات ازلی است که دقیقا همین بازآفرینی شود. چون از قوه خیال و تخیل من عبور میکند و چیزی که آفریده میشود آغشته به جان تخیل پرور من میشود. فلذا به نظر میرسد ترجمه تخییل بسیار عالیتر ممسیس را پاسخ میدهد. آن نکتهای که گفتم مسلمانان حل کردند؛ فارابی با یک پدیدهای به اسم وحی برخورد کرد. شما وحی را در قلمرو ایمان و اعتقاد قبول میکنید ولی در قلمرو تعقل پدیده وحی چگونه قابل تحلیل است؟ تنها قوهای که قادر هست سقف جهان تحت القمر را بشکافد و به جهان فوق القمر عروج کند و از سبب اول یعنی حضرت حق محاکات کند فقط و فقط قوه خیال و تخیل است. ما مسلمانها برخلاف ارسطو قوه خیال را تا سطح جهان فوق القمر بالا کشیدیم.
این استاد دانشگاه توضیح داد: یکی از آرزوهای من این است که در باقی مانده عمر خود دایره المعارف و دانشنامه فلسفه خیال را بنویسم. همان چیزی که ژیلبرت دوران فرانسوی میگوید که من هنگامی که کتاب «تخیل خلاقه» ابن عربی را از کربن خواندم، فهمیدم ۸۰۰ سال مطالب ما پیرامون خیال و تخیل لفاظی کودکانه بوده است. این بحث نظری بود که در اینجا تمام کنم. آیا این بحث نظری ما نسبتی هم با هنر دارد؟ بحث خود را در زبان هنر بیاورم. دوستان آداب خوشنویسی بابا شاه اصفهانی یا مال میرعماد. مرحوم باباشاه یا میرعماد در بخش آداب خوشنویسی بحثی دارد تحت عنوان انواع مشقها در خوشنویسی اشرف هنرها و میگوید سه مشق داریم. اول مشق نظری که حتماً دانشجو و متعلم باید تمامی مسائل نظری خط را بشناسد. دوم مشق عملی و ممارست و تمرین است که فوق العاده مهم است. برای نخستین بار در فرهنگ ما باباشاه میگوید نقش خیال. یعنی اگر هنرمند بعد از نظر و عمل به ابداع نرسد، تخیل نرسد و به آفریدن نرسد، به مرز هنر پا نگذاشته است. بحث بسیار عجیبی را مطرح میکند که یکی از مواردی که سبب میشود هنرمند به تصرف برسد، به قوت و قدرت تصرف برسد همین مساله قوه خیال است. به هر حال در پایان بحث خود این نتیجه را بیان کنم که استاد عیسی بهادری واقعا یک نابغه بوده است. الحق و الانصاف نقش بسیار مهمی در حفظ میراث تاریخی ما داشتهاند. مجدد به روح بلند این استاد بلند مرتبه که از مفاخر برجسته ما هستند سلام و درود الهی میفرستم و از شما که در این مجلس شرکت کردید، سپاسگزارم و مجدد از جناب حمیدی مقدم تشکر میکنم. جناب حمیدی مقدم اولین کسی است که من را در نقد فیلم کشف کرد.
در ادامه این برنامه مراسم اهدای لوح به منصور تامسن، مرتضی فرهادیه و حسن بلخاری انجام شد.
در بخش پایانی این مراسم نشست تخصصی نظام استاد-شاگردی در مکتب استاد فرشچیان برگزار شد.
سجاد محمدیارزاده رئیس دانشگاه استاد فرشچیان بیان کرد: ثروت یعنی همین گنجینهها و خیلی از مسئولان و مدیران هنری باید بدانند که ثروت کشور عزیز ما ایران این هنرمندان هستند و متاسفانه نسبت به گنجینه عظیمی از هنر اصیل ایرانی که غفلت داریم. به خودمان بیاییم و از این گنجینهها غبارروبی کنیم، کشف کنیم و اینها را به نسل امروزی معرفی کنیم. بدانیم که این گنجینه تمام شدنی نیست. استاد بهادری شاگردانی را تربیت کرده که الان محضر این بزرگواران هستیم. استاد فرشچیان شاگردانی تربیت کرده و تکثیر کردند که آنها دارند این مکتب استاد را تکثیر میکنند. به نظرم در واقع ثروت فرهنگی هیچ موقع تمام شدنی نیست. شاید نفت و معادن و منابع ما از بین بروند، اما منابع ثروتهای فرهنگی و هنری تمام شدنی نیست و اینها توسعه پایدار را رقم میزنند. امیدوارم که شما عزیزان با حضور خود و کسب تجربه و تجارب ارزنده بتوانید از این مکتب بهره برده و ادامه دهنده آن باشید. از اساتید درخواست کردیم که در این برنامه حضور داشته باشند، هدف ما این از این اتفاق و این دور هم جمع شدن و این کار مستندی که اتفاق افتاده این است که باید وفادار باشیم. باید نظام حکمی و عرفانی هنر که در ذات هنر ایران وجود دارد و محصولش همین هنرمندان هستند که عاشق این حوزه هستند، وظیفه ذاتی ما است که بتوانیم از این هنرمندان تکثیر کنیم. سوال اول من از استاد تامسن است که چه درسهایی از استاد عیسی بهادری یاد گرفتند و میتوانند این درسها را به نسل امروزی توصیه کنند.
منصور تامسن مطرح کرد: درسهای زیادی از استاد آموختهایم که اگر بخواهیم همه آنها را بگوییم وقت بسیار زیادی میگیرد. یکی از درسهایی که آموختیم این بود که ایشان تاکید داشتند که ما طرف بازار نرویم. گفتند وقتی شما طرف بازار بروید هنرتان از دست میرود، تحت تاثیر بازار قرار میگیرد و هنر بازاری میشود. تاکید داشتند و ما به اینکه به کار و به پول نیاز داشتیم ولی واقعا ترسیدیم و این کار را نکردیم و همه اش میگفتند هر موقع اگر کسی طرف بازار رفت و مزه پول زیر دندانش آمد دیگر باید اسم هنر را از خود بردارد. دیگر او هنرمند نیست و هنرمند کوچه و بازار میشود که ارزشی ندارد و ما سعی میکردیم خودمان را حفظ کنیم. یا مثلا خیلی تاکید داشتند که ما خارج از کلاس برویم و از برنامههای تاریخی بهره بگیریم. به ما کارت شناسایی داده و سفارش کرده بودند که به ما اجازه بدهند با کاغذ و قلم برویم و از آنجا سرمشق بگیریم و کار کنیم. ببینیم و روی کاغذ بیاوریم. آنقدر این کار در ما تقویت شده بود، ما عادت کرده بودیم که در بناهای تاریخی برویم و یک طرحی که مثلا در بالا میبینیم، عین آن را روی کاغذ بیاوریم و بعد نشان استاد میدادیم و ایشان ما را تشویق میکردند. آنقدر این کار در ما تقویت شده بود که چشم ما مثل دوربین کار میکرد و مغزمان نیز مثل اسکنر آن طرح را اسکن میکرد. تا جایی که دیگر ما را میشناختند و ما را راه نمیدادند و میگفتند چشمشان دزد است! ما یک طرح را که میدیدیم فردا صبح میتوانستیم عین آن را تحویل بدهیم.
وی افزود: طراحی ما که به این نقطه رسیده بود به ما گفتند که بیایید یک فضایی را انتخاب کنید که خیلی معمول نباشد و بعد داخل آن را با اسلیمی یا خطایی یا با هر دو پر کنید. من یک شکل نامتقارن و نامتناسب کشیدم که نتوانستم آن را پر کنم. استاد جزی زاده که سرپرست ما بودند و درس را از استاد بهادری میگرفتند و به ما انتقال میدادند، مقداری سعی کردند که حرکتی انجام بدهند و دیدند که نمیشود و به سراغ آقای بهادری رفتند. استاد بهادری هم مقداری پای آن نشسته و کار کردند و دیدند که نمیشود. به من گفتند جریمهات این است که بعدازظهر به سراغ استاد مصور الملک بروی و به ایشان نشان بدهی و ببینی چه میکنند و فردا صبح اول وقت به دفتر من میآیی تا ببینم چه گفتهاند. نزد استاد مصورالملک رفته و گفتم که آقای عیسی بهادری این را به من دادند تا به خدمت شما بیاورم. در دفتر ایشان نشستیم و به من گفتند مدادت را به من بده و دیدم دستشان میلرزد و پیش خود گفتم با این وضعیت چه کاری میتوانند انجام بدهند؟ واقعا وقتی نوک مداد را روی کاغذ گذاشتند، دیگر نمیلرزید. انقدر با قدرت کار کردند و چنان نقشی آفریدند که نقش ایشان بر کار من غالب شد. صبح اول وقت که به استاد بهادری نشان دادم، فورا راننده خود را صدا زدند و گفتند واجب شد که به دستبوسی استاد برویم.
منصور تامسن در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: با تمام وقار و جایگاهی که داشتند ولی در مقابل اساتید متواضع میشدند. این هم یکی از خصلتهای ایشان بود.
مرتضی فرهادیه دیگر شاگرد استاد عیسی بهادری مطرح کرد: من همان چیزهایی را میگویم که خود استاد بهادری به ما میگفتند که ما از همه امکانات ازجمله آثار باستانی استفاده کنیم ولی با دیدن اینها چیز دیگری خلق کنیم. یعنی همیشه آدم چیزی که میبیند را نباید بکشد و باید تغییراتی در آن بدهد. در اثر تکرار زیاد کار و زیاد کار کردن پرورش پیدا میکنید. استاد فرشیان زیاد کار کردند و به چنین جایگاهی رسیدند. مثلاً فرض کنید که آقای تامسن و من ۶۵ سال است که کار میکنیم. باید حتما کار زیاد انجام داد و از دیگری تقلید نکند. باید معلومات آدم کامل باشد، همه چیز را ببیند ولی عین همان را تقلید نکند. این نبود که مثلا خود استاد بهادری مستقیما به ما یاد بدهند، ایشان راه و روشش را به ما یاد میدادند که ما خودمان دنبال ادامه کار برویم. ما از کلاس اول که بودیم همهاش با یک استاد بودیم در صورتی که الان میبینیم، یک ترم با من کار میکنند و ترم بعدی سر کلاس استاد دیگری میروند.
سجاد محمدیارزاده گفت: برای جمع بندی نشست عرض کنم که استاد روی بحث بازاری بودن هنر تاکید کردند که ما نباید سفارشی کار کنیم. سفارشی خلاقیت را از ما میگیرد و خواسته کارفرما را به ما دیکته میکند. هنرمندان از بازاری شدن هنر جلوگیری کنید. راههای مختلفی هم دارد، حالا شما میتوانید بگویید معیشت هنرمند چه میشود ولی اتفاقا خاص پردازی اینجا صورت میگیرد. مرگ هنری زمانی اتفاق میافتد که سری سازی صورت میگیرد. دوم استاد به شناخت آگاهی توضیه کردند. شنیدن من به بچههای معمار میگویم حرفهای کارفرما را بشنوید. بشنوید و گوش کنید. دیدن خلاقیت و نگاه شما را نسبت به هنر عوض میکند. در بحث تواضعی که استاد اشاره کردند بسیار مهم است. فرآیند خلق یک اثر و هنر را از یاد نبرید، چون فرایند است که به آن هنر ماهیت میدهد و ماهیت کاملا در آداب. هر شب که با استاد فرشچیان صحبت میکنم راجع به ممارست، تمرین و پشتکار میگویند.
منصور تامسن در ادامه مطرح کرد: درس بزرگ دیگری از استاد بهادری به یادم آمد که به نظرم لازم است همه بدانید. ایشان یک طرحی را که میکشیدند به دیوار دفتر میزدند و گاهی اوقات از من هنرجو میپرسیدند که یک ایرادی درباره این کار بگو. میگشتم تا یک چیز کوچکی که به نظرم میرسید را بگویم و بعد یا من را قانع میکردند که اشتباه میکنم یا باید همین باشد. از همه انتقاد میپذیرفتند و نظرخواهی میکردند و این درس بزرگی بود.
در بخش پایانی این نشست، دکتر محمدیارزاده با محمود فرشچیان هنرمند و نقاش نامدار ایرانی تماس گرفت و این هنرمند درباره عیسی بهادری استاد سالهای جوانیاش گفت: در تاریخ هنر ایرانی هیچ هنرمندی مانند عیسی بهادری نبوده است، من شیوه و روش و سبک کاری ایشان را به خوبی میشناسم، نگاه متفاوت، ابتکارهایی که درکارشان داشتند، منحصربهفرد و خاص است. رجوع دوباره به این آثار، اهمیت این نگاه و نبوغ را نشان میدهد. آقای بهادری مکتب تازهای را در طراحی وارد هنر فرش ایران کرد، به آنها دوباره نگاه کنیم و ارزش معنوی و هنری این آثار را دریابیم.
خالق تابلوی «عصر عاشورا» خطاب به نسل جوان گفت: توصیه من به جوانان این است که سختکوش باشند و از استمرار در کار و تجربه کردن خسته و دلزده نشوند. به متنهای ایرانی توجه کنید، من در جوانی سالها به انجمن شاعران اصفهان میرفتم با ادبیات مانوس بودم، در کنار شاعران و ادیبان شاگردی کردم. دامنه هنر، وسیع است، همت ما باید به اندازه وسعت هنر باشد.
محمود فرشچیان با ادای دین مجدد به استادش گفت: بارها و ساعتها در محضر استاد بهادری بودم، از او بسیار آموختم، سعی میکنم این نکات باارزش را از یاد نبرم. ابتکارهای او در هنر، نگاهش به متنهای ادبی ایرانی، ارتباطش با هنر و ادبیات ایران مثل شاهنامه و اشعار نظامی و دیگر شاعران بزرگ، سلوک فردی و اخلاق حرفهای استاد، زبانزد است. استاد بهادری مردی یگانه و خداشناس بود، اعتقادات قوی مذهبی داشت.