آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۹۲۹۹۱
گزارش|

لبنان در لبۀ پرتگاه/ سناریوی خطرناک آمریکایی برای خلع سلاح مقاومت با کارگردانی جوزف عون

لبنان در میانه بحرانی سرنوشت‌ساز است؛ از جدال پرتنش بر سر خلع سلاح مقاومت تا فشار خارجی و هراس از بازگشت فتنه و جنگ داخلی.

لبنان در لبۀ پرتگاه/ سناریوی خطرناک آمریکایی برای خلع سلاح مقاومت با کارگردانی جوزف عون

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری دانشجو؛ لبنان بار دیگر در میانه بحرانی پیچیده و چندلایه ایستاده است؛ بحرانی که این‌بار، از مرز اختلافات سیاسی معمول گذشته و به تهدیدی برای موجودیت کشور رسیده است. از نشست‌های پرتنش دولت تا یادداشت جنجالی آمریکایی‌ها درباره «خلع سلاح مقاومت»، از هشدار درباره مداخلات خارجی تا یادآوری خاطرات تلخ اشغال، همه نشان می‌دهد که لبنان بر لبه پرتگاه قدم می‌زند.

این نخستین بار نیست که لبنان با چنین سناریویی روبه‌رو می‌شود. بارها در تاریخ سیاسی معاصر این کشور، اختلافات سیاسی به مرحله‌ای رسیده که از سطح «کودتای سیاسی» علیه دولت به میدان رویارویی امنیتی و خیابانی منتقل شده است. این‌بار هم، همان نشانه‌ها دیده می‌شود: شکاف عمیق سیاسی و فرقه‌ای، دخالت‌های خارجی و شتاب تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی.

 

گره اختلاف؛ انحصار سلاح در دست دولت

 

اختلاف کنونی از فاصله کوتاه دو نشست دولت در هفته گذشته آغاز شد: سه‌شنبه و پنجشنبه، با موضوعی واحد اما عنوان‌های متفاوت؛ «انحصار سلاح در دست دولت»، «خلع سلاح مقاومت» یا «یادداشت آمریکایی‌ها درباره این مسأله».

این موضوع، به‌سرعت از یک بحث سیاسی به سطح یک چالش وجودی برای لبنان ارتقا یافت. موافقان می‌گویند انحصار سلاح در دست دولت لازمه حاکمیت ملی است، مخالفان تأکید می‌کنند مقاومت بخشی از معادله امنیت ملی و ضامن بازدارندگی در برابر تجاوزات رژیم اسرائیل است.

برای مخالفان خلع سلاح مقاومت، استناد به سند وفاق ملی یا همان توافق طائف (۱۹۸۹) یک دلیل حقوقی و تاریخی است. در این سند به‌صراحت آمده که لبنان حق دارد برای آزادسازی اراضی اشغالی، «همه اقدامات لازم» را انجام دهد. این عبارت روشن و غیرقابل تأویل، مشروعیت مقاومت را به‌عنوان یک گزینه ملی و قانونی تثبیت می‌کند.

دیپلماسی بدون پشتوانه قدرت اعم از نظامی یا اقتصادی بی‌معناست. قدرت هم یا از ارتش می‌آید یا از مقاومت مردمی، یا ترکیبی از هر دو. در تاریخ لبنان، این ترکیب بارها کارآمدی خود را نشان داده است.

 

تصمیم شتاب‌زدۀ دولت برای پذیرش شروط آمریکایی

 

در کمتر از ۷۲ ساعت، دولت لبنان به ریاست جوزف عون و نخست‌وزیری نواف سلام، در غیاب وزرای «دوگانه شیعی» و سپس خروج پنج وزیر شیعه، «برگه شروط آمریکایی» را پذیرفت.

این تصمیم، از نگاه مخالفان، شتاب‌زده و غیرمسئولانه بود و تحت فشار مستقیم آمریکا، اروپا، اسرائیل و برخی دولت‌های عربی گرفته شد. آنان آن را «کودتای سیاسی» علیه توازنات و میثاق‌های ملی می‌دانند؛ اقدامی که می‌تواند معادلات سیاسی لبنان را دگرگون کند.

لبنان پیش‌تر هم شاهد چنین شکاف‌هایی بوده که از عرصه سیاست به خیابان کشیده شده است. این‌بار هم، با توجه به اختلافات فرقه‌ای، مواضع تند طرفین و فشارهای خارجی، خطر وقوع درگیری خیابانی یا حتی جنگ داخلی وجود دارد.

 

آیا ارتش به رویارویی با مقاومت کشانده می‌شود؟

 

برخی ناظران معتقدند دولت مسیر را به‌گونه‌ای پیش می‌برد که ارتش در مقابل مقاومت قرار گیرد؛ سناریویی که از دید آمریکا، رژیم اسرائیل و جریان‌های همسو با خط تل‌آویو مطلوب است. چنین رویارویی، می‌تواند کشور را وارد چرخه فتنه، هرج‌ومرج و جنگ داخلی کند.

مسئولیت جلوگیری از این سناریو، بر عهده همه بازیگران است: دولت، ارتش و مقاومت. هر لغزش در این مسیر، می‌تواند به سقوط دولت یا حتی فروپاشی کشور بینجامد.

یکی از سناریوهای خطرناک، مداخله مستقیم دشمنان لبنان به‌ویژه رژیم اسرائیل از طریق اقداماتی مانند ترور سیاسی در لحظه‌ای حساس است. چنین رویدادی می‌تواند بحران را شعله‌ورتر کند و فضای کشور را به‌سوی انفجار ببرد.

بسیاری از تحلیلگران این دوره را یکی از خطرناک‌ترین مقاطع تاریخ سیاسی لبنان می‌دانند؛ شاید حتی از زمان اشغال ۱۹۸۲ و پایان جنگ داخلی در ۱۹۸۹ تاکنون.

در گفت‌وگوهای غیررسمی میان رهبران سیاسی لبنان، وقتی بحث به «بعد از انحصار سلاح در نهادهای دولتی» می‌رسد، سکوتی سنگین حاکم می‌شود. تجربه تاریخی نشان داده که دوره‌های آتش‌بس با اسرائیل، نه تنها امنیت نیاورده، بلکه اشغالگری را گسترش داده است.

 

لبنان در لبۀ پرتگاه/ سناریوی خطرناک آمریکایی برای خلع سلاح مقاومت با کارگردانی جوزف عون

 

 

حافظه تاریخی لبنان؛ از «عملیات حِیرام» تا دهکده‌های هفت‌گانه

 

عملیات «حِیرام» در اکتبر ۱۹۴۸ یکی از نمونه‌های برجسته است. ارتش لبنان پس از آتش‌بس دوم جنگ ۱۹۴۸، درگیری را متوقف کرد، اما ارتش رژیم اسرائیل بین ۲۸ تا ۳۱ اکتبر پیشروی کرد، ۱۵ روستای لبنانی را اشغال نمود و تا رود لیطانی رسید. بسیاری از این روستاها از جمله المالکیه و قدس بخشی از «دهکده‌های هفت‌گانه» بودند که برای همیشه در اشغال ماندند.

کامل مروه، روزنامه‌نگار لبنانی و بنیان‌گذار روزنامه الحیاة، در سرمقاله‌ای در ۴ ژوئن ۱۹۴۸، آتش‌بس را «دروغی بزرگ» نامید و نوشت که قدرت‌های جهانی، آتش‌بس را فرصتی برای مسلح‌کردن اسرائیل می‌دانند، نه گامی برای صلح.

پس از جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷، رژیم اسرائیل به‌تدریج مزارع شبعا را اشغال کرد و تا سال ۱۹۸۹، این روند را ادامه داد. تل‌آویو با بازی میان لبنانی یا سوری بودن این منطقه، از خروج طفره رفت.

این سیاست، امروز هم ادامه دارد؛ از جمله در مورد «پنج نقطه»‌ای که رژیم اسرائیل پس از آتش‌بس ۲۷ نوامبر اشغال کرد. همه این‌ها، پس از قطعنامه‌های آتش‌بس رخ داده است.

تصمیم اخیر دولت لبنان به پذیرش «برگه آمریکایی» شامل انحصار سلاح در دست دولت و ترسیم مرزها با سوریه و فلسطین اشغالی، نگرانی‌های جدیدی ایجاد کرده است.

پرسش این است که:چه کسی تضمین می‌کند رژیم اسرائیل پیش از تکمیل ترسیم مرزها، حملات خود را متوقف کند؟آیا چشم‌پوشی از مالکیت مزارع شبعا، به بهای از دست رفتن همیشگی این اراضی تمام می‌شود؟در مدت طولانی فرآیند ترسیم مرز، چه نیرویی مانع تجاوزات رژیم اسرائیل خواهد شد؟

لبنان امروز نه فقط با بحران قدرت و حکومت، بلکه با بحران هویت، میثاق ملی و حتی موجودیت مواجه است. در شرایطی که فشارهای خارجی، اختلافات داخلی و تهدیدهای امنیتی هم‌زمان شده، هر تصمیم اشتباه می‌تواند کشور را وارد مرحله‌ای کند که بازگشت از آن ممکن نباشد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار