گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - سیده حنانه حسینی؛ هماکنون تعدادی دنیاطلب در بوستان دین لانه کردهاند و منافقانه به بهانه دفاع از دین تیشه خباثت به ریشه دین میزنند.
امروز قافله حجاج به قافلهسالارى اشرف انبیاء به «عُسفان» رسیدند. جبرئیل - که قبلاً بارها دستور ابلاغ وصایت و ولایت را آوردهبود ، در آنجا بر پیامبر (ص) نازل شد و اولین نشانههاى حفظ الهى براى مسئله جانشینى را در آیات 95 - 92 سوره حجر آورد:
«فَوَرَبّکَ لَنَسألنَّهُم أجمَعین، عَمّا کانوا یَعْمَلون، فاصدَع بِما تُؤمر و أعرض عَنِ المُشرِکین، اِنّا کَفَیناکَ المُسْتهزِئین»
«قسم به پروردگارت از همه آنان درباره آنچه انجام مىدهند سؤال خواهیمکرد. پس آنچه به تو امر شده ابلاغ کن و از مشرکین اعراض نما. ما تو را از شرّ مسخرهکنندگان حفظ مىکنیم».
با نازل شدن این آیات، حضرت دستور حرکت داد و سرعت کاروان را بیشتر نمود تا هر چه زودتر به «غدیر خم» برسند و بهطور رسمى ولایت امیرالمؤمنین على بن ابىطالبعلیهما السلام را اعلان کند.
تمام کجاندیشیها در تاریخ اسلام از اینجا ریشه دارد و یکی از آثار منحوس پیماننامه «صحیفه شوم» آنانی هستند که صاحب غدیر را در محراب عبادت شهید میکنند و آب به آسیاب مالپرستان و شهوترانانی میریزند که از عدالت علوی گریزانند.
در صحیفه ملعونه خطوط نانوشتهای است که غدیر را تا سوزاندن درب خانه حضرت امیرالمومنین، شهادت بانوی دوعالم، کشتن فرزند او و قتلگاه کربلا میکشاند.
صحیفه ملعونه همچون مسمار بر پهلوی امابیها(س) رفته و مانند تیغی برنده سر از تن شهدای کربلا جدا کرد...به جرآت میتوان این صحیفه شوم را سم اسبان 11 تنی خواند که یورتمهکنان از روی جنازه مبارک سیدالشهدا گذر کردند.
چه آگاهانه فرمود امام صادق(ع) «آنگاه که آن پیماننامه نوشته شد حسین(ع) به شهادت رسید»
دشمنان ملعون بارها به صحت ماجرای غدیرخم اعتراف کردهاند:
اقرار ابلیس درباره غدیر
سلمان که چشم بصیرتش در پرتو نور ولایت امیرالمؤمنین(ع) فراتر از ظاهر را مىدید نقل مىکند: روزى ابلیس "به صورت آدمى" عبورش به عدهاى افتاد که به امیرالمؤمنین(ع) ناسزا مىگفتند. ابلیس به آنان گفت: بدا به حال شما که به مولاى خود علىبنابىطالب ناسزا مىگویید! گفتند: تو از کجا مىدانى که او مولاى ما است؟ ابلیس گفت: از گفته پیامبرتان که گفت: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...'. [ بحارالانوار: ج 39 ص 162 ح 1. ]
اقرار ابوبکر درباره غدیر
روزى ابوبکر براى توجیه غصب خلافت نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: پیامبر درباره مسئله ولایت تو بعد از ایام ولایت در غدیر چیزى را تغییر نداده، و من شهادت مىدهم که تو مولاى من هستى و به این مطالب اقرار مىنمایم، و در زمان پیامبر هم به عنوان امیرالمؤمنین بر تو سلام کردم.... [ بحارالانوار: ج 41 ص 228. ]
اقرار عمر درباره غدیر
عمر بن خطاب نیز حدیث غدیر را چنین نقل کرده است: پیامبر، على را به عنوان امام منصوب کرد و فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...' خدایا تو بر اینان شاهد هستى!/ عمر مىگوید: جوان خوش سیمایى را در غدیر دیدم که مىگفت:... به خدا قسم پیامبر (ص) پیمانى بر شما بست که جز منافق آن را بر هم نمىزند... اى عمر، تو بپرهیز که آن را بر هم بزنى یا با آن مخالفت کنى!! [ اثبات الهداة: ج 2 ص 20 ح 1015. ]
اقرار ابوهریره درباره غدیر
1-ابوهریره که از بازوان قوى سقیفه است، داستان غدیر را چنین توصیف مى کند: در روز غدیر خم پیامبر دست علىبنابىطالب را گرفت و فرمود: آیا من صاحب اختیار مؤمنان نیستم؟ گفتند: آرى یا رسولاللَّه. فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...' و خداوند این آیه را نازل کرد: 'الیوم اکملت لکم دینکم...'.
بحارالانوار: ج 37 ص 108 ج1
2-در جنگ صفین اصبغ بننباته نامهاى از جانب امیرالمؤمنین (ع) براى معاویه آورد. در آنجا ابوهریره را دید و گفت: تو را قسم مىدهم... آیا در روز غدیرخم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسید: چه شنیدى که پیامبر(ص) درباره على علیه السلام فرمود. گفت: شنیدم که فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ'. الغدیر: ج 1 ص 203
3-پس از صلح امام حسن(ع)معاویه وارد کوفه شد. هر شب ابوهریره همراه معاویه در مسجد کوفه مىنشست. یک شب جوانى به او گفت: تو را به خدا قسم مىدهم، آیا از پیامبر (ص)شنیدى که درباره علىبنابىطالب(ع)مى فرمود: 'اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ'؟ ابوهریره در حضور معاویه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مىگیرم که تو ولایت دشمن او "معاویه" را پذیرفتهاى و با دوست او دشمنى کرده اى! بحارالانوار: ج 37 ص 199
اقرار سعد بن ابى وقاص درباره غدیر
1-سعد بن ابى وقاص از سرلشکران سقیفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او در اقرار به فضایل امیرالمؤمنین(ع) مىگوید: بالاتر از همه فضایل على، غدیرخم است. پیامبر دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى که من به او نگاه مىکردم و فرمود: آیا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختیارتر نیستم؟ گفتند: آرى. فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...'. کتاب سلیم: حدیث 55
2-سعد- که پس از قتل عثمان با امیرالمؤمنین(ع) بیعت نکرد- در راه سفر مکه با دو نفر عراقى برخورد کرد و به عنوان یکى از پنج فضیلت بزرگ امیرالمؤمنین(ع)، غدیر را براى آنان چنین بیان کرد: با پیامبر (ص) در حجة الوداع بودیم. در بازگشت در غدیر خم پیاده شد و دستور داد تا منادیش بین مردم ندا کند: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...'بحارالانوار: ج 40 ص 41
اقرار انس بن مالک درباره غدیر
انس بن مالک خدمتکار پیامبر (ص)و از حاضران غدیر است. او در حساسترین موقعیت که امیرالمؤمنین(ع)در کوفه از او خواست تا درباره غدیر در حضور مردم شهادت دهد- از این کار سرباز زد و به نفرین حضرت به مرض برص "پیسى" در پیشانیش مبتلا شد که همه آن را مىدیدند و علتش را مىدانستند.
او پس از مبتلا شدن تصمیم گرفت هرگز غدیر را کتمان نکند. نمونهاى از آن چنین است که گفت: من در روز غدیر خم از پیامبر (ص) شنیدم در حالى که دست على(ع)را گرفته بود فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...' اثبات الهداة: ج 2 ص 35 ح 147، ص 44 ح 179
اقرار عمروعاص درباره غدیر
معاویه نامهاى براى عمروعاص نوشت و در آن ضمن بدگویى به امیرالمؤمنین (ع) او را به یارى خود طلبید. عمروعاص در پاسخ به نامه معاویه به عنوان رد سخن او فضایل امیرالمؤمنین (ع)را برشمرد و از جمله نوشت: پیامبر در روز غدیر خم درباره ى او فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ'! الغدیر: ج 1 ص 202
اقرار حسن بصرى درباره غدیر
حسن بصرى حدیث غدیر را این گونه نقل کرده است: پیامبر (ص) على را در روز غدیر خم براى مردم منصوب کرد و فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ'. اثبات الهداة: ج 2 ص 185
اقرار عمر بن عبدالعزیز درباره غدیر
مردى در شام به عمر بن عبدالعزیز گفت: من از موالیان على هستم. او هم دست بر سینه گذاشت و گفت: من هم به خدا قسم از موالیان على هستم. سپس گفت: عده اى برایم روایت کرده اند که از پیامبر (ص)شنیده اند که فرمود: 'مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ'. الغدیر: ج 1 ص 210
اقرار ابوحنیفه درباره غدیر
ابوحنیفه وارد مجلسى شد که در آن درباره غدیر خم صحبت بود. او گفت: به اصحابم گفته ام در برابر شیعیان به حدیث غدیر اقرار نکنید که شما را محکوم مى کنند!! صیرفى که در آن مجلس بود ناراحت شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى کنید؟ آیا این مطلب نزد شما ثابت نیست؟ ابوحنیفه گفت: ثابت است و خودم آن را نقل کرده ام! کشف المهم: ص 188
اقرار مأمون عباسى درباره غدیر
1-مأمون نامه اى براى بنى هاشم نوشت و در آن فضایل امیرالمؤمنین (ع) را برشمرد، و از جمله نوشت: 'او بود صاحب ولایت در حدیث غدیر خم'. الغدیر: ج 1 ص 212
2-مأمون در خراسان مجلسى تشکیل داد که در آن چهل نفر از بزرگان اسلام را براى مناظره با خود دعوت کرد. در آن مجلس او درباره ى ولایت امیرالمؤمنین (ع) به حدیث غدیر استدلال کرد و آنان اقرار کردند. الغدیر: ج 1 ص 210
اقرار طبرى درباره غدیر
در زمان طبرى مورخ معروف عامه، ابوبکر بن ابى داود درباره ى حدیث غدیرخم مطالب نادرستى گفته بود و این خبر به طبرى رسید. او در پاسخ به ابن ابى داود کتاب مستقلى درباره ى غدیر نوشت و در آن صحت اسناد آن را ثابت کرد و مدارک لازم را ارائه داد. تاریخ الاسلام "ذهبى": ج 23 ص 283
اینها نمونه های بسیار کوچکی از اقرارهاى طرفداران سقیفه درباره غدیر بود. در طول چهارده قرن بسیارى از بزرگان عامه در کتابها و گفتارشان به حدیث غدیر اعتراف کرده اند و حتى کتابهایى نوشته اند.