به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام پناهیان در شب هشتم محرم در دانشگاه امام صادق (ع) سخنرانی کرد که متن کامل این سخنرانی در ذیل آمده است:
وقتی می خواهیم درباره امام حسین (ع) فکر کنیم چرا باید از زاویۀ فطرت به آن بپردازیم؟ تا به حال از زوایای دیگری هم به موضوع امام حسین پرداخته شده اما کمتر از زاویه فطرت به آن نگاه شده است. فرق ماجرا چیست اولا اساسا معنای دین فطرت است و اساسا اگر از فطرت آغاز نکنیم یا راه را اشتباه می رویم یا راه را دور می کنیم همچنین در مقابل دیگران کم می آوریم.
یک وقت با کافری طرفیم که نه خدا را قبول دارد نه فطرت را. چون فطرت را خدا گفته که ما قبول کرده ایم. آن کافر می گوید فطرت چیست. بیا با عقلمان جهان را نگاه کنیم. اینجا ما در مقام جدل هستیم. در این شرایط کوتاه می آییم و در مقام «جادلهم بالتی هی احسن» با آنها بحث می کنیم. در این شرایط که مجادله است در مقابل افکار دیگران منفعلیم و مجبوریم کوتاه بیاییم.
اما یک موقع می خواهیم برای خودمان از دین بگوییم. در این شرایط باید از فطرت آغاز کنیم.
یادتان هست ویژگی های فراگیری و عاطفه و عشق بسیار قوی را برای فطرت ذکر کردیم؟ فطرت مرز بردار نیست. فطرت پیامش را جهانی می کند.
غیر از عقل فطرت نیز قابل اثبات است که در جلسات گذشته آن را بیان کردیم. اما فقط امری اثباتی نیست. گاهی فطرت احساس می شود. یعنی برخی بدون نیاز به اثبات، متوجه می شوند که فطرت دارند.
دلیل ما برای دفاع از حکم خدا که در آیات قرآن بیان شده چیست که می گوید: با کسی که ایمان نمی آورد، قتال کنید مگر شهروند درجه 2 شود و جزیه بدهد. برخی می گویند: چرا؟ خب به این نرسیده که ایمان بیاورد.
مگر می شود نرسد؟ پس فطرت چه؟ البته شرایط جنگیدن با کفار خیلی سخت است این طور نیست که هر کسی کافر شد با او بجنگیم یا جزیه بگیریم.
حالا با فطرت به امام حسین (ع) می رسیم. چون محبت امام حسین (ع) یک امر فطری است شما او را دوست دارید، فراتر از آنکه تاریخ را مطالعه کنید.
اصلا شما فطرت را بگذارید کنار. چگونه می توانید با یک واقعۀ 1400 سال قبل رابطۀ عاطفی برقرار کنید. آیا اشک می ریزید چون امام حسین (ع) مظلوم است؟ اینقدر سطحی به امام نگاه نکنید.
امام فراتر از یک عواطف انسانی، تأثیر گذار است. امام فراتر از شعارهای انقلابی و عدالت خواهانه ما تأثیر گذار است. همه اینها خوب است ولی امام فراتر از اینهاست. لذا راهی برای درک عمیق راز عاشورا وجود ندارد جز فطرت.
عشق می کنم که جوانانی را می بینم که سر چهارراه ها می ایستند و در این ایام محرم نذری پخش می کنند. گرچه به مسجد نمی آیند و شاید حتی قبول هم ندارند ولی این ندای فطرتشان را لبیک گفته اند. احتمالا چند فرد مذهبی هم می روند آنها را به مسجد و کلاس های اعتقادی هدایت کنند ولی آنها توجهی نمی کنند.
این جاذبه اولین تجربه فطرت است. آیا اگر انسانی به حب الله برسد با علاقه به خانواده قابل مقایسه است؟ آیا حب الله قابل توصیف است؟ کسی که یک شب برای امام حسین (ع) گریه نکند، غمگین می شود و می گوید آن موقعی که گریه می کردم، به امام نزدیک تر بودم، این یعنی فطرت.
خواهش می کنم امام را فراتر از عقاید دینی بدانید. عقیده به معنی اینکه با دانش به یک موضوع دینی برسید.
کسی که با حیات جاودانه یک حس فطری پیدا کرده، از همین الان در قیامت زندگی می کند.
ارتباط فطری با امام حسین (ع) اولین ارتباطی است که با فطرت می یابیم. شاید بعدها به حب پیامبر نیز برسد و احتمالا عشق به پیامبر بالاتر از عشق به امام حسین (ع) باشد. اما امام حسین (ع) اولین تجربه فطری است.
پس اولا گفتیم فطرت اساس دین است دوما خوبی ها، خوب ها و امام حسین (ع) را نمی توان بدون فطرت درک کرد.
اباعبدالله حسین (ع) در صندوقچه فطرت ما را گشود. البته من نمی خواهم بگویم تنها کشش فطری ما حسین است. چند سال قبل درباره دعای ندبه برخی می گفتند مردم از آن استقبال نمی کنند. آن زمان من می گفتم چرا خواهند آمد، چون اگر آخر الزمان باشد طبق روایات مردم متوجه امام زمان می شوند و حالا می بینید به کجا رسیده ایم.
چرا الان اینقدر فطرت شکوفا شده است؟ دلها تحول می یابد و امواج اجتماعی با ثبات که امر فطری هستند جهان را در بر می گیرد. اینها از اتفاقات آخر الزمانی است.
اما یک سوال مهم این است که حالا امام فطرت را شکوفا کرد. بعد از آن چه؟
ما بین خودمان در طول این چند شب یک سفارش داشتیم و آن این بود که حالا که درک امام حسین (ع) زیاد شده به او بیشتر بپردازیم. آیت الله قاضی می فرمودند جلسه هفتگی داشته باشید. یا آیت الله بهجت می فرمودند قبل از نماز سه بار به امام حسین (ع) سلام دهید، امام خداخواهی ما را شکوفا می کند. اینها از نتایج اولیه بحث بودند.
اما نتیجه اصلی بحثمان چیز دیگری است. اگر فطرت شکوفا شود، اولین حقیقت نورانی که باید در دلمان بیابیم تا روحمان اصلاح شود و اصلاح روحمان را به جامعه برسانیم و سپس به جهان برسانیم تا جهان اصلاح شود، کدام حقیقت خوب است؟ اخلاق خوب داشته باشیم خوب است؟ شهادت طلب شویم خوب است؟ عدالت خواه شویم چه؟ احتمالا این از بقیه بهتر باشد. با این می توان جهان را تغییر داد. طالب جهاد شویم چه؟ کدام یک از این امور خوب است؟ اولویت با کدام است؟ آیا اینکه امام حسین (ع) اطاعت ما را از خدا بیشتر کند بهتر نیست؟
اما آن حقیقت فطری که امام دنبال آن است و اتفاقا در متن عاشورا هم هست نه یک مفهوم اخلاقی است، نه یک مفهوم اجتماعی و نه حتی اطاعت از خدا. این مفهوم بعد از فطرت اصلی ترین و کلیدی ترین مفهوم دینی است. آن مفهوم، مفهوم عبودیت است. شما عبد هستید، مالک و مولا می خواهید. شما روزی خور هستید، پس صاحب می خواهید. شما دنبال خالق نیستید، دنبال رب هستید.
یادتان هست سال پیش می گفتیم فراتر از مفهوم اخلاق، مفهوم دیگری هست به نام تقوا. الان هم می گویم که بالاتر از مفوم عدالت مفهوم دیگری به نام عبودیت است.
شیطان چندین سال از خدا اطاعت کرد ولی عبودیت نکرد. درست که خیلی از فرامین الهی را درک می کنیم ولی اگر بخواهیم با همین درکمان و بدون عبودیت فرامین الهی را اجرا کنیم، اولا بسیاری از فرامین را درک نمی کنیم، پس آنها را اجرا نیز نخواهیم کرد. اما از طرفی همان هایی که با عقل خودمان اطاعت کردیم نیز به درد نمی خورد. با عقل تنها خوب است که بفهمیم باید از خدا عبودیت کرد. ولی باید رابطۀ با خدا، عبد و مولایی شود.
می دانید عبد یعنی چه؟ عبد نباشید، خدا اطاعتان را به دیوار می کوبد. اصلا فلسفه خلقت را نفهمیده اید. برای این خلق نشده اید که خوب شوید. وقتی به یکی می گویید خوب باش، حق دارد دین داری نکند. شما خودتان نیز دین را درست متوجه نشده اید که بخواهید به او ارائه دهید.
وجدان برای دین داری کافی نیست، اصلا نباید به وجدان بپردازید. البته یک جاهایی نیز وجدان خوب است. امام حسین (ع) آن زمانی که از اسب به زمین افتادند و دشمنان می خواستند به خیمه ها حمله کنند گفتند اگر دین ندارید حداقل وجدان داشته باشید و تا وقتی من نمرده ام، به خیمه ها حمله نکنید.
آیا بنا است بد نشوی؟ نه بناست عبد طاغوت نشوی. آیا بناست خوب شوی؟ نه بنا است عبد خدا شوی. برخی می پرسند چه اشکالی دارد از وجدان تبعیت کنی؟ قبول است از وجدان طبعیت کن. ولی نجاتت نمی دهند. یا برخی می پرسند چه اشکالی دارد از عقل طبعیت کنی؟ باشد ولی عقلی که نرسد که شما عبد مولا شوید، به درد نمی خورد. این چه عقلی است که چنین رابطه ای را درک نمی کند. اگر وجدان شما نگفت که من مولا می خواهم و مولای من خداست، خاک بر سر وجدانتان. اگر وجدانتان به عبودیت دعوت نکرد، دیگر بگذار راحت باشد.
فیلمی که ما را به وجدان دعوت می کند، به چه دردی می خورد. اگر صد وبیست و چهار هزار پیغمبر نمی آمدند، شما همچنان همان فیلم را می ساختید. پس فلسفه آمدن انبیا چه می شود؟ پس امام حسین (ع) برای چه به زمین افتاد؟
احتمالا برخی خواهند پرسید، یک جورهایی دارید وجدان را کنار می گذارید. نه من صریحا وجدان را کنار می گذارم.
پس مفهوم عبد را می فهمید؟ اگر بگویم بنده یعنی برده، اشکالی دارد؟ البته بردۀ کسی نیستید. اگر برده کسی باشید، خدا از شما انتقام می گیرد. کسانی هستند که به مناجات می روند ولی وقتی بر می گردند، عبد نشده اند.
یادت می آید وقتی کوچک بودیم، آویزان پدر و مادرت بودی، هرجا آنها می رفتند تو هم آنجا می رفتی و تمام هستی ات پدر و مادرت بودند. الان هم همین طور است، فقط جای پدر و مادرت خدا نشسته است.
تو عبد باش اگر گناه هم کنی خدا تو را می بخشد. خدا به حضرت داوود گفت: اگر کسی گناه کند و در همان حال بداند که من بالا سر او هستند و شرمنده باشد، به عزتم سوگند او را می بخشم.
از اول محرم سبک زندگی امام صادق (ع) عوض می شد. در همان روزی که نام امام حسین (ع) برده می شد، لبخند نمی زدند. من نمی گویم که ما آنگونه باشیم. اما عبد خدا شویم.
البته این که می گویم برده شوید شما را با دنیا مقایسه نکردم، شما سرور جهانید. با خدا مقایسه کردم که برده خدا هستید.
قرآن می گوید: «آن کسی که شما را خلق کرده بپرستید.» از این آیه بر می آید که خلقت شما به گونه ای است که علاقه به پرستیدن خدا دارید.
آیه دیگر می گوید: «چرا من عبادت نکنم کسی که خلقت و فطرت مرا طراحی کرده است.» خدا در قرآن هرجا که از اطاعت سخن گفته عبودیت را نیز مطرح کرده است. اگر هم در جایی را لفظ عبودیت را نیاورده منظور از اطاعت همان عبودیت است. شما سر چهارراه از پلیس اطاعت می کنید اما آیا او مولای شماست؟
در آیه دیگر خداوند می فرماید: «ما در هر امتی رسولی قرار دادیم تا شما را به بندگی خدا دعوت کنند.»
مفهوم بندگی کلیدی ترین وجه دین است. شما اول بچه را با مفهوم بندگی آشنا کنید و آن را به بچه هایتان بچشانید، بعد نماز را به آنها یاد دهید.
این مفهوم، در کربلا هم حضور داشت. امام حسین (ع) به اصحاب خود فرمودند: «خدا بندگان را خلق نکرد مگر به او معرفت بیابد، وقتی او را بشناسند، بنده او می شوند. هرکه عبد او شود از باقی خلایق مستغنی می شود.»
کربلا اوج تجلی بندگی خدا و اوج تجلی بندگی طاغوت است. مباحثی مثل ظلم از فروعات عاشورا است.
من به خانواده هایی که بچه هایی تربیت کرده اند که عبد خدا شوند تبریک می گویم. پدر و مادر هایی که بچه هایی تربیت می کنند که بعد از چهارده سالگی مستقل شوند ولی برده خدا می شوند از دیدن فرزندشان در باقی عمر لذت می برند. حتی اگر این پدر و مادر کافر باشند.
مادر اویس قرنی مادرش مسلمان نبود اما زمانی که فرزندش به خاطر آنکه عبد خدا بود بدون اینکه پیامبر را ببیند، برگشت تا اطاعت امر مادر کرده باشد، از دیدن فرزندش لذت برد و همین امر موجب شد مسلمان شود.
جوان ها! کاری کنید پدر مادرهایتان از شما لذت ببرند.