به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام پناهیان شب عاشورا در دانشگاه امام صادق(ع) سخنرانی داشته است که متن کامل این سخنرانی در ذیل آمده است:
گاهی اوقات نوع نگاه و احساس ما می تواند در مسیر کمال گره گشا باشد. کار خاصی لازم نیست انجام شود. گاهی اوقات صرفاً نگرش ما گره گشا است. یکی از مفاهیم کلیدی مفهوم عبودیت است. مفهومی که ما خیلی از آن دور هستیم و کلاً خیلی مستقل و مالک هستیم. ما اساساً عبد هستیم. ما گاهی اوقات عبد بودن خود را در مراسمی تجلی می دهیم ولی باید توجه داشته باشیم که همیشه عبد و مملوک هستیم. داشته های خود را نباید جدی بگیریم چرا که با چشم برهم زدنی از بین می رود. ما برای خودمان چیزی نیستیم . باور این معنا مقداری سخت است. ما بدون اجازه خود به این دنیا می آئیم و از این دنیا می رویم و استعدادهای ما رقم می خورد. نمی خواهیم بگوئیم همه چیز جبری است ولی باید ببینیم که چگونه در چنگ قدرت خدا هستیم.
باید بدانیم که اتمام مکارم اخلاق هم جز با عبودیت بدست نمی آید. اگر انسان عبد نباشد وبه فضائل اخلاقی دسترسی پیدا کرده باشد ارزشی ندارد.
آن چیزی که پیغمبر(ص) به دنبال آن است اوج عبودیت است.
خداوند تمام بندگان خود را عبد می داند. برای اینکه بُعد وابستگی، فقر ذاتی و مملوکیت عبد را درک کنید مقداری به مفهوم جبر دقت کنید. اصلاً این امکان که زندگی ما در چنبره جبر الهی نباشد وجود ندارد. چرا که حالات و روح شما اقتضائاتی دارد و باید در سیطره ی جبر الهی باشد تا برنامه های خدا برای شما عملی شود.
همه ی اتفاقاتی که برای انسان می افتد در جریان مقدرات الهی است که خدا برای انسان ها خواسته است. این به معنای جبر مطلق نیست و گاهی با یک نیت خوب یا بد می تواند تقدیر انسان عوض شود.
بشر برای رشد و امتحان آمده است و برای امتحان باید تمام زندگی انسان در نظر گرفته شود. انسان حتی در محدوده اختیارات خود نیز هر اختیاری ندارد و گزینه ها مشخص است. مثلاً اگر خدا نخواهد انسان حتی موفق به خواندن نماز شب هم نمی شود پس لا جبرٌ و لا تفویض بل امرٌ بین الامرین.
برای درک وابستگی که ویژگی کلیدی عبد است باید به موضوع جبر و اختیار دقت کرد. بخشی از معنویات ناشی از همین جا است و انسان باید ببیند چقدر در اختیار خداوند است. آیا واقعاً ما هر کاری بخواهیم می توانیم انجام دیم؟ آیا محدودیت ها را نمی بینیم؟
انسان باید عبد بود خود را ببیند. انسان وقتی محدوده اختیارات خود را ببیند از من گتن پاک می شود. یکی از عوامل رشد معنوی در جبهه ها ی جنگ همین مسئله بود. ایمان و عرفانی که جدا از خدا نبود به آنها شجاعت می داد.
اولین، فراوان ترین و مهم ترین امتحانی که با آن مواجه می شویم خوف و ترساندن است. گرسنگی، جان و مال در مراتب بعدی هستند.
این صحبت ها می تواند اثر سوء تربیتی داشته باشد و آن اینکه چون انسان ها می گویند همه چیز مقدر شده است بیکار شوند و کاری انجام ندهند.
اما باید توجه داشته باشیم که نه جبر کامل و نه اختیار کامل است. پس انسان با تشخیص و توکل فعال و شناختن تکلیف باید اقدام به انجام امور کند در عین حالی که هیچ چیز به طور مطلق دست انسان نیست.
اگر به این بخش جبری زندگی توجه کنیم زیاد عصبانی نمی شویم و غصه ی آینده را نمی خوریم. پس باور به اینکه همه چیز در دست ما نیست باعث آرامش می شود و این به معنای عبودیت است. از همین نگاه می توان تن به امر خدا داد چرا که انسان وقتی احساس کند کارها به دست اوست به امر خداوند تن نمی دهد.
آیا ترسیم زندگی به این شکل باعث حذف شدن هیجانات کاذب نمی شود؟ آیا حسرت نسبت به گذشته و حسادت ها از بین نمی رود؟ در این صورت سرگرمی به چه خواهد بود؟
از اینجا است که یک حقیقتی به نام محبت معبود در زندگی طلوع کرده و انسان دست از دنیا برمی دارد. ولی به اندازه تکلیف که آبادانی دنیا است به دنیا پرداخته می شود.
چرا که در دوران ظهور، یاران حضرت بر اساس تکلیف دنیا را طوری آباد خواهند کرد که ما احساس می کنیم در خرابه زندگی می کرده ایم.
مشکلات مملکت ما در عدم عبودیت پروردگار عالم است. این پیشرفت ها هم ناشی از عبودیت بندگان خدا است.
اگر کسی عبد خدا باشد هیجانات کاذبش ریخته می شود ولی زندگی اش بهتر می شود. چرا که مانع خلاقیت و ضعف مدیریت گرفتار شدن به این دنیا است.
دانشجویی که به دنبال هیئت علمی شدن یا پست و مقام باشد نمی تواند رشد علمی عالی داشته باشد. اگر هیجانات کاذب از بین برود و در پی آن زندگی دنیایی بهتر شود تازه زمان عشق بازی با معبود فرا می رسد. در این مقام مشغولیت انسان به خدا می شود و دائم در انتظار وصال معبود می باشد. در این موقع حسادت ها و حرص ها سر فاصله با خدا می باشد.
روی این موضوعات باید مدت ها فکر کرد و فهمید که انسان هیچ زمانی از این زندگی سیر نمی شود همانطور که از نعمت های بهشتی سیر نمی شود.
انسان باید درباره خود فکر کند و ببیند که کیست و الآن چطور باید زندگی کند؟
وای به حال انسانی که با غیر خدا سرگرم شود ...
بشری که بنا است با خدا سرگرم شود امروز به چه چیز مشغول شده است؟
اگر انسان به غیر خدا مشغول شود فرقی میان شهوات مختلف و شهوت علمی و عشق به مدرک نیست چرا که همه ی اینها انسان را زا خدا دور می کند.
بشر امروز سعادتش در رهایی ای است که بستر آن عبودیت است.
انسان عبد است و عبد وابستگی دارد. برای درک این وابستگی باید به رابطه جبری با خدا که مطلق نیست نگاه کنیم. با داشتن این نگاه انسان منتظر و مشغول امر خدا می شود.
بعد از آن هیجانات کاذب از بین می رود و انسان مشغول خود خدا می شود. این پیامی است که بشر امروز به آن نیاز دارد.
این نگاه ها روی سبک زندگی انسان اثر می گذارد چرا که عبد منتظر دستور مولای خود است.
ارتباط این مباحث با کربلا به چه صورت است. خداوند با مأموریت امام حسین (ع) به کربلا دو جلوه را نشان می دهد. اولا چرا حسین (ع) را کشتند. نباید گفت امام حسین (ع) به دنبال عدالت بود بلکه عدالت یکی از نتایج کاری بود که امام می خواست انجام دهد.امام می خواست عبودیت غیر خدا را بردارد و انسان ها با عبودیت خداوند ره شوند. حسین (ع) ا باید حداکثری دید. امام حسین (ع) برای برداشتن فقر قیام نکردند چرا که از این قیام ها در دنیا زیاد است.
امام حسین (ع) می خواست عبودیت طاغوت را از بین ببرد و بستر عبودیت خداوند را فراهم کند. اگر امام بعضی اهداف را در سطح فکر نسان های آن زمان بیان کرده است ما نباید به بیان حداقلی اهدا اکتفا کنیم. کسانی در رکاب حضرت مهدی (ع) جهاد می کنند که حداثر اهداف قیام عاشورا را فهمیده باشند.
امام حسین (ع) در راستای این اهداف دو جلوه را نشان دادند. جلوه ای از جبهه اولیا و جلوه ای از جبهه اشقیا. حرفی که امام حسین (ع) نشان داد این بود که هرکه عبد خدا نباشد عبد غیر خدا می شود و در این صورت خیلی جنایتکار خواهد شد.
امام حسین (ع) نهایت رذالت عبد طاغوت را نشان داد.
سازندگی عاشورا بیشتر از ماه رمضان است. چرا که در ماه رمضان از جهنم می ترسیم ولی در عاشورا از شمر شدن می ترسیم.