به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» حجت الاسلام پناهیان در شب نهم محرم در دانشگاه امام صادق به سخنرانی پرداخت که متن کامل آن در ذیل آمده است:
می خواهیم مقداری فکر خودمان را سازماندهی کنیم و با ساماندهی افکار درباره فطرت و آنچه درونمان می گذرد دارای قضاوت دقیق تری باشیم.
اساسا این زمانه، زمانه بازگشت به فطرت است.
هر کس از صفای باطن برخوردار باشد احساس خوبی نسبت به اباعبدالله پیدا می کند که منجر می شود احساس قرب به حضرت پیدا کند و این یک میانبر است برای رسیدن به سعادت.
وقتی می خواهیم به نوعی فطرت در خود یا دیگران را شکوفا کنیم می توانیم با اباعبدالله الحسین یا با تهذیب نفس یا با تماشای آیات الهی و خوبان درگاه الهی این کار را انجام دهیم. به هر ترتیب وقتی می خواهیم فطرت خود را شکوفا کنیم اولین یا گران بها ترین گوهی که در فطرت می یابیم چیست یا چه باید باشد؟ تصور خیلی ها بر این است که وقتی می خواهیم به فطرت اولیه خود بازگردیم به یک سلسله مفاهیم اولیه اخلاقی نیاز داریم. مثلا عدالت خوب است، ظلم بد است، محبت خوب است و ...
اینها فضائل اخلاقی هستندکه وجدان و فطرت ما مسلما آنها را درک می کنند اما اینگونه نیست که راه گشودن و شکوفایی فطرت پرداختن به این اصول اخلاقی وجدانی باشد. گاهی اوقات پرداختن به این فضائل که انسانی هم خوانده می شوند فریبا هستند. لازم است اینجا استدلالی ذکر شود که گویا هم هست. اگر آغاز بعثت پیامبر(ص) را مشاهده کنیم اولین آیاتی که بر پیامبرر اکرم نازل شد سخن از چه چیزی در آنها موج می زد؟ آیا پیامبر مردم را به انسانیت یا اخلاق دعوت کردند؟ درست است که اینها هم وجوهی از فطرت به حساب می آیند اما رسول خدا (ص) از کجا آغاز کردند.
اینجا بحث اولویت ها در تربیت مطرح است که اگر این اولویت ها درست نباشد امکان خطا وجود دارد.
آیا جز این است که اولین آیات مکی هستند و دعوت به توحید و عبودیت پروردگار عالم کردند. کمتر بحث از اخلاقیات و وجدانیات بود. آیا نمی توان از این الگوبرداری کرد.
در قرآن کریم در مورد دیگر پیامبران هم هینطور آمده است. ابتدا دعوت به عبودیت شده است.
اگر می خواهید کسی را از درون صدا بزنید و گوهر تابناکی که در سرنوشت آن انسان موثر است را پیدا کنید اولین گوهر عبودیت است. این همان کاری است که پیامبران الهی انجام داده اند.
ما امروز چنین سخنی با مردم جهان داریم آیا خوب است آنها را به عدالت، مهربانی و یا انسانیت دعوت کنیم؟ آیا این دعوت بر اساس اولویت است؟ آیا پیامبران الهی بی جهت به مفهوم عبودیت پرداختند؟
در مباحثه با ادیان مختلف هم خدا می فرماید بر وجوه مشترک تأکید کنید که همان پرستش خداوند است که بعد از این یک خود آگاهی در انسان ها ایجاد می شود.
نکته بسیار مهم بعد از دعوت به بندگی خدا این است که باید حرف دیگری هم گفت و آن اینکه عبد خدا باش و عبد غیر خدا نباش.
مفهوم عبودیت 257 بار در قرآن تکرار شده است. در قرآن اینطور آمده است که افراد یا خدا را پرستش می کنند یا غیر خدا را. همانطور که در روایت آمده است اگر شخصی حرف کسی را گوش کند بندگی او را کرده است. اگر او از طرف خدا حرف بزند بندگی خدا را کرده است. ولی اگر از خود حرف بزند بنده او شده است.
در ابتدای قرآن در سوره ی حمد وقتی شناسنامه ی دینی خود را معرفی می کنیم می گوئیم خدایا من فقط تورا می پرستم، فرض به پرستش است و این خود تحقیر کننده کفر است.
وقتی بر فطرت تأکید کنیم و انسان های مصفا را جدا کنیم، موجی در عالم ایجاد خواهد شد که شاید همان موج ظهور باشد. برای ایجاد حرکت در عالم نیازی نیست همه ی انسان ها خوب بشوند.
اگر به زبان فطری با انسان ها سخن گفته شود تحولی در عالم رخ خواهد داد.
امروزه کسی معطل فلسفه بافی های جریان الحادی در عالم نیست که دفاع از الحاد را تئوریزه می کنند و هواپرستی را در دانش تولید می کنند. این بدان معنا نیست که تا توافق بر سر مسائل اخلاقی و وجدانی با انسان ها ایجاد نشود نمی توان حرفی از خدا گفته شود. این سخنان درست نیست. اینطور نیست که 124 هزار پیامبر اشتباه کرده باشند. آن هم در زمانه ای که عقل بشر رشد کرده است و مردم آماده ی حرف حق شده اند.
وقتی بناست که با فطرت آغاز کنیم باید سوال شود که عبد چه کسی هستیم همانطور که ابراهیم خلیل الرحمان به شخصی گفت شیطان را نپرست در حالی که آن شخص شیطان پرست نبود و حرف شیطان را گوش کرده بود.
امروزه وقتی با بعضی از افراد بحث می کنیم و حرف های ما را قبول نمی کنند ولی حرفهای بی بی سی را از آن سوی عالم با اعتماد می پذیرند باید گفت بی بی سی را نپرست و خدا را بپرست. این افراد اعتماد پیدا کرده اند و در واقع بنده ی آن شده اند. اینجاست که ما می گوئیم خدا را بپرست.البته بنده نمی خواهم سوء استفاده کنم و بگویم که هر کس مواضع سیاسی جمهوری اسلامی را نپسندد بنده طاغوت است بلکه سخن این است که همانطور که حرف آنها را بدون بررسی می پذیری و سر سپرده آنان می شوی بنده و سرسپرده خدا باش.
از این بحث ضرورت امروزین پرداختن به عبودیت پروردگار عالم مشخص شد.
فطرت ها وقتی آمادگی پیدا کردند حرف حق را سریع دریافت می کنند و به حجم بمبارانی که علیه حقیقت می شود نباید نگاه کرد. چون فطرت ها آماده است و مردم عالم از عبودیت غیر خدا خسته شده اند. انسان در ممالک غربی احساس می کند به بردگی کشیده شده است و بنده این حرف را در دانشگاه های آنها هم زده ام و هیچ کس به آن اعتراضی نکرده است.
ای کاش آزادی که در غرب گفته می شود آزادی از هر نوع بندگی می بود.
خداوند به پیامبر می فرماید وقتی می خواهی مردم را به دین دعوت کنی نباید فقط تشویق کنی هم جاذبه و هم دافعه داشته باش. اگر یک جا معجزه کردی ده جای دیگر نباید معجزه کنی این فرق بین خدا و انسان هاست.
اگر هنرمندان هم کار دینی بخواهند انجام دهند هم تبشیر لازم است و هم انذار. خداوند بندگان را با انذار بیشتر نسبت به تبشیر جذب می کند تا انسان ها روی پای خود بایستند، وادار به کاری نباشند و حق انتخاب داشته باشند.
امیدواریم اهل هنر، رسانه و تبلیغ به فکر اولویت دادن این مباحث باشند و بتوانیم رابطه ی عبد و مولا را نشان دهیم. که البته این کار با بخشنامه انجام نمی شود همانطور که برای شعر سرودن درباره امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) هیچ بخشنامه ای نبوده و این همه شعر در وصفشان سروده شده است. پس کار باید از دل بجوشد.
حال باید به این مسأله پرداخت که عبد به چه معنی است. عبد چند ویژگی برجسته دارد : اول آن که وابسته و نیازمند است. چون عبد بودن ذاتی ما است پس نیاز ذاتی ما است. عبد یعنی نیازمند، وابسته و غیر مستقل. وجه دیگر عبودیت که خیلی مهم است دریافت امر است. یعنی اگر دستور دریافت نکنم فکر می کنم بنده نیستم.
شیرینی عبد را مردم در طواف خانه خدا می فهمند که سرشار از اوامر پروردگارند و مدام دنبال دستورات، مستحبات و اذکار خداوند هستند.
وقتی حسین (ع) انسان را به اعماق فطرت برد، انسان متوجه می شود که تمایل دارد دستورات خداوند را انجام دهد. همان طور که رزمندگان وقتی حقیقت فطرتشان در اثر تهذیب شکوفا می شد بیشترین کتابی که در جبهه ها مطالعه می کردند رساله احکام بود.
خداوند به موسی (ع) می فرماید بچه ها را دوست دارم چرا که مفطورند به فطرت توحید. بچه ها در کودکی به پدر و مادر افتخار می کنند و وقتی رشد کردند و بزرگ شدند باید به خدا افتخار کنند. حقیقت عبودیت را با اجرای دسترات خداوند می توان درک کرد.
امیرالمؤمنین (ع) در مورد شکوفایی فطرت می فرمایند : خدایا تو آن گونه هستی که من می خواهم چه عزتی از این بالاتر که بنده تو باشم.