گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - مریم فاطمی؛ «هیس دخترها فریاد نمیزنند» اثری از پوران درخشنده فیلم متوسطی است که پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم خوب و با استانداردهای بالا را داشت، اما اکنون در حد یک فیلم متوسط باقی مانده و در چند قدمی خلق یک اثر هنری کامل متوقف شده است.
«هیس دخترها فریاد نمیزنند» سوژهای ملتهب و جنجالی دارد، سوژهای مهم که پوران درخشنده جرأت کرده به آن نزدیک شود و در مورد آن حرف بزند، اتفاقی که در ایران رخ نمیدهد و بحث هیس هم این است که باید در مورد آن صحبت شود تا بتوان راحتتر با آن برخورد کرد.
وقتی خانوادهها همدست جنایتکار میشوند
هیس، به طرح آسیب اجتماعی تجاوز به عنف به کودکان میپردازد و باور عمومی موجود در جامعه را در این زمینه به چالش میکشد و این که در مقابل این جنایت سکوت میشود و خانوادهها برای حفظ آبروی خود سعی میکنند صدای این جنایت را درنیاورند و به این وسیله ناخواسته با جانی همدست میشوند؛ این در حالی است که پنهانکاری این جنایت و سخن نگفتن از آن زمینه را برای جریتر شدن جانی و ارتکاب او به جرمهای بیشتر مساعد میکند.
انتخاب چنین سوژهای توسط کارگردانی که پیش از این نیز در خصوص کودکان و خانواده کار کرده است، جای تقدیر دارد. البته جدا از سوژه خوب، درخشنده در مقام کارگردان نیز خوب ظاهر شده و هر چند اثر او به شاهکار هنری تبدیل نمیشود و در چند قدمی خلق یک اثر هنری کامل متوقف شده، اما در کارنامه او نسبت به سایر آثار متمایز و قابل تأمل است.
بازیهای خوب نقطه قوت هیس
یکی از نقاط قوت هیس، بازیهای خوب و باورپذیر بازیگران است که خوش درخشیدهاند. طناز طباطبایی توانسته اثری به یاد ماندنی را خلق کند، بخصوص در سکانسهای بدون دیالوگ که بازی او به میمیک صورت محدود میشود، بازی دیدنی و خوبی دارد. اما شاید بهترین بازیگر فیلم، بابک حمیدیان باشد که از پس ایفای نقش مراد به خوبی برآمده و به خوبی نفرت از این شخصیت را به مخاطب تزریق میکند. علاوه بر بازیگرهای اصلی، پوران درخشنده اصرار داشته برای نقشهای فرعی هم از بازیگرهای شناخته شده و آشنا برای مخاطب استفاده کند و به همین دلیل کمتر بازیگر ناشناختهای در کار حضور دارد.
عدم انسجام در روایت داستان
مشکل اصلی «هیس دخترها فریاد نمیزنند» به فیلمنامه دو پاره آن برمیگردد. در واقع، هیس را به راحتی میتوان به دو نیمه تقسیم کرد. نیمه اول فیلم، داستان حول محور قتلی که توسط شیرین اتفاق افتاده و رمزگشایی از دلیل آن و فلشبکهایی به گذشته او میچرخد و در نیمه دوم، شاهد تلاشهای وکیل شیرین و نامزد او برای رهایی او از قصاص هستیم.
در نیمه اول فیلم، نگاه جامعهشناختی غلبه دارد، ولی در نیمه دوم، سمتوسوی فیلم کاملاً حقوقی و قضایی میشود و کارگردان موفق نشده این دو نگاه را در قالبی منسجم و بدون افتراق مطرح کند. این عدم انسجام و عدم یکپارچگی در روایت داستان به کار لطمه زده و باعث شده فیلمنامه از یکدستی کامل برخوردار نباشد.
وقتی دادگاه به محل سخنرانی تبدیل میشود
مشکل دیگر فیلم به شعارگونه بودن برخی سکانسها برمیگردد. برای مثال جایی که ستاره اسکندری در نقش روان شناس و مریلا زارعی در نقش وکیل شیرین در دادگاه سخنرانی میکنند و در نقش یک آسیبشناس اجتماعی ظاهر میشوند کاملاً از داستان بیرون میزند. بهتر بود در اینجا نیز فیلمساز به قصهگویی خود وفادار میماند و سعی نمیکرد دغدغههای ذهنی خود را در قالب سخنرانی کاراکترهایش بیان کند.
سکانسهایی نیز در کار وجود دارد که برای مخاطب سوال ایجاد میکند و نمیتواند برای او باورپذیر باشد. مثلاً در یکی از سکانسها شیرین عنوان میکند که به دلیل آزار و اذیتهای مکرری که در کودکی متحمل شده همیشه از مردها میترسیده و از آنها بیزار بوده است. تا اینجای کار و با توجه به سابقه کودکی او مسئله طبیعی است، اما این سوال مطرح میشود که چگونه کسی که تا این حد از مردان متنفر بوده سه بار با شادی و خوشحالی تا آستانه ازدواج پیش میرود و فقط به دلیل اتفاقاتی که میافتد ازدواج او به هم میخورد؟ در واقع، فیلمساز نتوانسته و یا توجه نداشته که تنفر شیرین یا جدال درونی او را برای تنفر داشتن یا نداشتن از مردان در بزرگسالی ترسیم کند و به صرف گفتن یک جمله اخباری در یک دیالوگ بسنده کرده است.
نمایش غیر واقعی رویههای قضایی در یک پرونده جنایی
مسئله دیگر «هیس دخترها فریاد نمیزنند» به مشکلات حقوقی این کار مربوط میشود. در فیلم درخشنده با قتلی مواجه هستیم که توسط شیرین اتفاق افتاده و حالا او باید قصاص شود،اما مقتول ولیدم ندارد و از نیمه داستان تلاشها برای پیدا کردن یک ولیدم شروع میشود و بالاخره برادر مقتول که مرد معتادی است،پیدا میشود،اما وقتی وکیل شیرین او را پیدا میکند بر اثر تزریق مواد مخدر از هوش میرود و در فرصت بسیار کم باقیمانده تلاشها برای رضایت گرفتن از او بی اثر میشود.
پوران درخشنده در این فیلم سعی کرده تمام تلاش خود را برای نشان دادن قربانی بودن شیرین و شیرینها به کار ببندد و در این راه حتی به غیر واقعی نشان دادن رویههای قضایی کشور هم روی آورده است. طبق رویههای قضایی ایران «در اکثر مواقعی که منجی علیه ولیدم نداشته باشد و یا شناخته نشود و یا به او دسترسی نباشد قصاص منتفی و دیه اخذ میگردد» اما در این فیلم عکس این مسئه به نمایش درآمده است.
نمایش قربانی بودن شیرین با توسل به اطلاعات نادرست
این در حالی است که درخشنده و «هیس دخترها فریاد نمیزنند» داعیه بیان واقعیات جامعه را دارند، اما در مورد واقعیتهای حقوقی و قضایی، مطالب خلاف واقعی را بیان میکنند تا با ارائه اطلاعات نادرست به بینندهای که از واقعیت آگاه نیست هرچه بیشتر بر قربانی بودن و مظلومیت شخصیت اصلی داستان تأکید کنند.
در صورتی که برای نمایش یک قربانی آسیبهای اجتماعی نیازی به نوشتن یک سناریوی پیچیده علمی-تخیلی! نبود و در این مورد نیز وفاداری به واقعیات و نمایش نحوه رفتار اجتماع و خانواده با شیرین و تباه شدن آینده او در زندگی اجتماعی، ازدواج و ... میتوانست موثرتر از سپردن او به چوبه دار باشد. علاوه بر این، در صورت پایبندی و وفاداری به واقعیات اجتماعی و حقوقی، فیلمنامه کمتر آسیب میدید و ایراداتی نظیر دو پارگی و عدم انسجام کمتر به آن وارد میشد.
«هیس دخترها فریاد نمیزنند» فیلم متوسطی است که اگر فیلمنامه آن منسجمتر و شسته و رفتهتر بود هم از نظر سوژه و هم از نظر کارگردانی پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم خوب و با استانداردهای بالا را داشت، اما اکنون در حد و اندازههای یک فیلم متوسط باقی مانده که بیشتر از این که بر استانداردهای هنری خود تکیه کند، سوژه ملتهبش آن را سر پا نگه داشته است.
شايد منتقدين فقط بلدن حرف بزنن نه عمل کنن!!