به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، فرهاد حسنزاده در یازدهمین نشست عصر تجربه که روز گذشته در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد با بیان اینکه خلاقیت با نگاه متفاوت به پدیدهها مساوی است، گفت: من همیشه با خودم عهد بستهام کارهای تکراری انجام ندهم؛ شاید به این دلیل بوده هر قدمی که بر میدارم با قدم قبلی من متفاوت است. به عنوان مثال در یکی از داستانهایم با عنوان «لنگه کفش بنفش» قصه دارای یک تنه و 4 پایان است در واقع پایان کتاب را باز گذاشتم تا مخاطب به سلیقه خود خاتمه دهد؛ متاسفانه همه ما فکر میکنیم نویسنده خداوند مطلق اثر و کتابش است؛ در حالی که نویسنده نقش راوی را در داستان برعهده دارد.
وی افزود: معتقدم فردی که از بیان شفاهی قوی و اثرگذاری برخوردار باشد؛ طبیعتا در نوشتن ناتوان خواهد بود و برعکس.
حسنزاده در خصوص ادبیات اقلیمی و بومینویسی گفت: برای نویسندگانی که در زمینه کودکان و نوجوانان فعالیت میکنند نحوه بیان و زبان این قشر دشوار است. من در رمان «عقربهای کشتی بمبک» و «هستی» این تجربه را داشتم و خوشبختانه در کتاب هستی بچهها ارتباط خوبی با من برقرار کردند البته همیشه سعی کردهام لحظه را بیشتر در خدمت فضاسازی داستان استفاده کنم و واژگان را طوری به کار ببرم که نیازی به پانویس در کتاب نباشد من معتقدم اگر برای دریافت معانی برخی از کلمات به پانویس کتاب اشاره شود باعث میگردد مخاطب داستان را از دست بدهد از این رو من سعی کردهام اگر از واژگان بومی استفاده میکنم در جملههای قبل و بعد مفهوم را رسانده و از طرفی با اعرابگذاری بر روی کلمات و نوع خواندن را به او نشان دهد که به عقیده من این حرکت باعث خواهد شد مخاطب هر چه جلوتر رود با واژهها آشنا شده و خواندن برایش روانتر گردد.
وی ادامه داد: کشور ما دارای فرهنگهای متفاوتی است که عمدتا غنی هستند و مخاطبان به آشنایی با این فرهنگها و علاقه دارند از طرفی استفاده از خرده فرهنگها و رسم و رسومها به کار جذابیت میشود.
حسنزاده در ادامه گفت: در واقع سوژه داستان باید به نویسنده اجازه دهد قصه در کجا شکل بگیرد تجربه نشان داده کسانی که در یک منطقه زندگی نکردهاند نمیتوانند فضای بومی آن را برای مخاطب ترسیم کنند از این رو معتقدم اگر نویسنده در محیط بومی زندگی کند اثر وی هم رنگ و بوی بومی به خود خواهد گرفت.
وی با اشاره به اینکه نویسنده باید خودش را به شخصیت داستان نزدیک کند، ابراز داشت: در واقع نویسنده باید از دریچه چشم مخاطبین اثرش به دنیا نگاه کند، من در یکی از داستانهایم برای اینکه بتوانم شخصیت کتاب را به نحو احسن به مخاطب انتقال دهم جزئیات و ریزهکاریهای شخصیتها را از قبل تعیین کردم، من پختگی خودم را در نویسندگی مدیون سختیهایی هستم که در دوران جنگ تحمل کردم، زمانی که در زندگی فرد اتفاقی رخ میدهد روند عادی به هم خواهد خورد و در واقع داستان از جایی به وجود میآید که این وضعیت عدم تعادل ایجاد شود وقوع جنگ برای هر فردی که در مناطق مرزی بوده میتواند سوژه داستان باشد، تقریبا تعداد هشت کتاب من به فضای جنگ اشاره دارد که البته من در کتابهایم از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کردم.
وی در خصوص تاثیر سوژههای بومی در قصههای مدرن ابراز داشت: در حال حاضر سوژهها در غرب تکراری شده، از این رو نویسندگان غربی بیشتر از تکنیک در نوشتن استفاده میکنند، اما در کشورهای آسیایی به ویژه کشور ما به اندازه کافی سوژه وجود دارد از این رو استفاده از تکنیک نیاز نیست، در برخی مواقع سوژههای خاص را میتوان در قالب تکنیک به کار برد البته گاهی اوقات هم ممکن است سوژهای در قالب مدرن قرار گیرد اما جذابیت خود را از دست بدهد.
حسنزاده با بیان اینکه خاطرههای جنگ برای داستاننویسی در حوزه دفاع مقدس منابع خوبی هستند گفت: یکی از سختیهای کار برای کودکان و نوجوانان این است که باید از خود فعلی جدا شده و مدام به دنیای آنها نزدیک شویم در حالی که متاسفانه بسیاری از نویسندگان به دنیای مخاطب خود نزدیک نمیشوند علاوه بر قرار گرفتن در موقعیت افراد باید به زبان آن ها هم توجه داشت بچههای جامعه امروزی زبان خاص خود را دارند که البته برخی از واژهها ریشههای درستی ندارند اما نویسنده باید برای نزدیک شدن به این قشر به آن واژهها نزدیک شود همچنین استفاده از عنصر طنز و عشق کمک میکند کودک یا نوجوان بتواند با داستان ارتباط برقرار کند از این رو من معتقدم نویسنده میتواند با شنیدهها و مطالعات کافی و مناسب به خلق اثرهای خوب بپردازد.
وی در همین زمینه افزود: به عنوان مثال قرار دادن یک شخصیت نوجوان در داستان برای نزدیکتر شدن به این قشر به تنهایی کافی نیست در واقع اگر نویسنده خود را به فضای این قشر از جامعه نزدیک و از طرفی به دغدغههای نوجوانان در اثر اشاره کند در این صورت نوجوان میتواند با شخصیت کتاب همذات پنداری کند.
حسنزاده در ادامه اظهار کرد: هر سوژه داستانی میتواند نویسنده را به سمت نوع روایت داستان هدایت کند گاهی اوقات توصیف کردن به داستان لطمه میزند از طرفی گاهی اوقات به فضاسازی داستان کمک میکند البته استفاده از حواس هم میتواند در خدمت توصیف و فضاسازی داستان قرار بگیرد.
نویسنده هستی با بیان اینکه در طنز مجاز هستیم برخی واژه ها را بی پرده بیان کنیم، گفت: در واقع از این طریق می توان هم تابوشکنی کرد و از طرفی مخاطب را در خواندن اثر به هیجان آورد.البته اینکه چه مقدار باید از صراحت لهجهه استفاده کرد بستگی به داستان دارد.
حسن زاده در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه طنز کلامی موثرتر است یا طنز موقعیت، بیان کرد: طنز یکی از مقوله هایی است که ادبیات ما به آن نیاز دارد اگر چه فاصله نگاه به کارهای جدی و طنز از تفاوت بسیاری برخوردار است، اما من معتقدم که جامعه به ویژه قشر کودک و نوجوان نیاز به طنز دارد البته تکنیک های طنز و داستان که فضای آن براساس موقعیت طنز ایجاد شود کاربرد بهتری دارد.اما طنزهای کلامی بیشتر به طنزهای تلویزیونی نزدیک هستند و در نهایت فقط منجر به خندیدن مخاطب می شود.البته طنزهای گزنده و تلخ هم داریم اما به عقیده من طنزی موفق است که مبتنی بر طنز موقعیت قرار بگیرد.
وی با اشاره به اینکه اگر نویسنده ای از نگرش طنز برخوردار نباشد قطعاً نمی تواند به نگارش طنز بپردازد، افزود: استفاده از زبان در داستان باید متناسب با سوژه باشد، چینش کلمات و تعیین واژه ها هم باید با توجه به فضای داستان صورت گیرد.
استفاده از استعاره ها و نمادها هم به فضاسازی و شناخت در سوژه های داستانی کمک خواهد کرد؛ البته داستان طنز تفاوت چندانی با سایر داستان ها ندارد و فقط نگرش نویسنده در طنز مهم است.
حسن زاده در خصوص استفاده از زبان مناسب در فضای داستان گفت: نباید در داستان به بازی های زبانی به عنوان یک اصل نگاه شود زبان یک موجود زنده و پویا است و واژه ها مدام در حال تغییرند به عقیده من در یک اثر داستانی باید بیشتر از واژه های استفاده شود که قواعد زبانی را رعایت کرده باشند و برعکس باید از کاربرد واژه های بدون ریشه پرهیز کرد.متاسفانه در کشور ما نویسندگی یک حرفه و شغل به حساب نمی آید و کسی از این راه کسب درآمد نمی کند.
وی در خصوص تفاوت میان رمان و داستان کوتاه ابراز داشت: سوژه های رمان از وقایع و اتفاقات سیاسی و اجتماعی یک سرزمین نشأت می گیرد اما در مقابل داستان کوتاه برشی از بخش کوتاه زندگی است.البته رمان باید طرحی از پیش تعیین شده داشته باشد، به عقیده من داستان کوتاه برای شروع نویسندگی می تواند تجربه خوبی باشد.
این نویسنده ادامه داد: متاسفانه ادبیات کودک در کشورهای دیگر نسبت به ایران از قدمت بالاتری برخوردار است؛ به طوری که هنوز در مرحله ابتدایی سیر می کند البته من معتقدم اگر ترجمه کتاب ها به صورت مستدام انجام شود و از طرفی ارتباط با ناشرهای بین المللی خوب باشد ادبیات ایران هم پیشرفت خواهد کرد. به عقیده من نویسنده باید دارای ایدئولوژی باشد در واقع هر چقدر اثر یک نویسنده عمیق، انسانی و جهانی تر باشد اثرش فراگیر خواهد شد.متاسفانه بسیاری از نویسندگان کشور از این ایدئولوژی برخوردار نیستند، در حالی که آثار مطرح در جهان باید از این ویژگی برخوردار باشند.
حسن زاده در خصوص انتخاب عنوان کتاب گفت: انتخاب عنوان کتاب جزء پیچیده ترین مراحل داستان نویسی است در واقع عنوان مناسب باید کلیات داستان را در بر گیرد، درون مایه داستان را نشان ندهد و نیز علاوه بر این جذابیت داشته باشد البته برای انتخاب عنوان داستان کوتاه دست نویسنده بازتر است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: برای موفقیت در این عرصه نویسنده باید سعی کند حرفه ای بنویسند البته بخشی از این موضوع به صنعت نشر و آمار کتابخوانی در کشور بر می گردد.
همچنین برای داستان نویسی موفق خواندن شعر، دایره واژگان نویسنده را گسترش داده و تخیل وی را قوی تر خواهد کرد، معتقدم افراد علاقه مند هر هفته باید داستان بنویسند تا به سوی حرفه ای شدن قدم بردارند همچنین نویسنده باید شخصیت ها را از جنبه مختلف ببیند و خود را جاهای آنها بگذارد.
گفتنی است؛ فرهاد حسن زاده پنجمین فرزند یک خانواده هفت نفره است که به واسطه زنگ های انشاء در مدرسه و نگاه متفاوت به سوژه های تکراری وارد این عرصه شده است، «نفرین آهو» اولین اثر وی به عنوان نمایشنامه محسوب می شود.حسن زاده به دلیل جنگ مدتی از فضای ادبیات دور شد و در نهایت با چاپ اولین اثر در سال 70 با عنوان ماجرای «روباه و زنبور» به طور حرفه ای در این عرصه قدم نهاد.