گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ کتاب «باید رفت» مجموعه مقالاتی به قلم حجت الاسلام محمدرضا زائری است که در سال 90 در هفته نامه پنجره از سوی نشر آرما منتشر شده بود؛ این کتاب مجموعهای از مقالات و یادداشت های نویسنده ای است که خود روزنامه نگار و از اهالی مطبوعات به شمار می رود؛ وی به دلیل سکونت در لبنان و ارتباط با فضای جدید و متفاوت، دغدغهای تازه و نو دارد که در این کتاب به آنها می پردازد.
به سوی فرهنگسازی برای زندگی و جامعه دینی، به پرورش مسلمان بین المللی بیندیشیم، اسلام گرافیکی، امام موسی صدر؛ زبان بین المللی اسلام، این قند پارسی که به هیچ جا نمیرود!، تنفس مصنوعی در آخرین دقایق!، شنوندگان عزیز، صدای ما را ... نمیشنوید! ذلک فضل الله ...، خون خدا در رگ جامعه، آداب ادب، سیاست فرهنگی ما در جهان عرب، از روح الله تا فضل الله، تفاوت های بنیادین سخت ستیز و نرم ستیز در عصر ایمان، سرگرمی جدی است ... باید باور کنیم! یک شب آتش در نیستان ....هم فتاد! و فیلم سینمایی 313، تعدادی از مقالات منتشر شده در این کتاب است.
فرهنگ عاشورایی؛ نگاهی گذرا به سبک زندگی دینی در ایام محرم، فلسطین کوچک نیست! دیوار کوتاه مداحی، روحانی بانشاط، مسجد بانشاط، آن یکی نحوی به کشتی در نشست ... ، من فحش میدهم، پس هستم! روحانیان و شناخت مخاطب، عکس ها سخن میگویند، ارکان انقلاب را حفظ کنید، آینه فرهنگ پرافتخار ایران اسلامی کدام است؟ خیر سرمان منتظر آقاییم! تجربه منحصر به فرد تاریخ معاصر و شخصیت امام خمینی(ره) از دیدگاه محمد حسنین هیکل از دیگر مقالات مندرج در این کتاب هستند.
زائری در این کتاب خواسته تا پیام ارزشمند و مهم فرهنگ و تمدن عظیم اسلامی ایران را به زبان ها و لهجههای گوناگون بیان کند و برای تقابل با چالش ها و پرسش های متنوع و تازه بکوشد. او در این کتاب میگوید نمیتوان نشست و نمیتوان برای سستی و تنبلی بهانه تراشید، نمیتوان ترس از اقدام را توجیه کرد. باید رفت میان خون و از پای فتاده و مردانه...باید رفت و چگونه رفتن را باید از راه پرسید.
محمدرضا زائری روحانی خوش ذوقی است که در یکی از صفحات کتاب، خود را به جوانی تعبیر می کند که روی سرش عمامه بود و توی سرش هوای قصه و کتاب و سینما، در یک دست شرح لمعه و فلسفه داشت و در دست دیگر، قصه جدید گلشیری یا مجله تازه معروفی!
بخش هایی از کتاب
«...چه بخواهیم چه نخواهیم، امروز باید پیام ارزشمند و مهم فرهنگ وتمدن عظیم جمهوری اسلامی را به زبان ها و لهجه های گوناگون ترجمه و بریا تقابل با چالش ها و پرسش های متنوع و تازه آماده باشیم و این رسالت بزرگی است که بخواهیم یا نخواهیم امروز بر دوش ماست...باید رفت و چگونه رفتن را باید از راه پرسید. «بگذارید کلام آخر را همین ابتدا بگویم و ماحصل کتاب را در چند جمله کوتاه عرض کنم. »
کتاب «باید رفت» می خواهد به ما کد هایی بدهد که اگر آنها را به کار ببریم یا به کار می بردیم، وضعیت فرهنگ ما اینگونه نبود. خود زائری هم چنین می نویسد: «این مجموعه مقاله کوششی برای ترسیم خطوطی در این راستاست و گمان می کنم بتواند تا اندازه ای برای کسانی که دغدغه های فرهنگی دارند، پنجره ای کوچک به افق های نو بگشاید.». یکی از مشکلات اصلی ما که در روایات هم بدان بسیار پرداخته شده، لزوم شناخت مخاطب در هنگام ارائه مطلب به وی است. یعنی چی؟ یعنی اینکه حضرت امیر علیه السلام در یکی از زمینه های بروز این موضوع که تربیت است نقل به این مضمون است که می فرمایند فرزندان خود را نسبت به روزگار خودشان تربیت کنید. زائری در چندین مقاله و با موضوعات مختلف و برحسب اتفاقات گوناگون، به این امر اشاره دارد که یکی از آنها یادکردن از روحانی برجسته ای است که در یکی از مساجد فعالیت داشته و به علت ارتباط عمیقی که بین وی و اهل محل – نه فقط اهالی مسجد- برقرار بوده، تاثیرات فراوانی روی آنها داشته و او را مقایسه کنید با روحانیون و ائمه جماعتی که آنقدر بسته کار می کنند که صفوف مسجد را فقط پیرمرد ها و پیرزن ها تشکیل می دهد. رساله مراجع عظام از دیگر مواردی است که در یکی از این مقاله ها به درستی بدان پرداخته شده.
در صفحه 30 کتاب می خوانیم: «پنجاه سال پیش، میزان سواد و فهم و اطلاعات مخاطب هرچه بود، اکنون بسیار متفاوت است...لیکن واقیت مختص به ما نیست و عالم درگیر آن است. از همین رو حتی فرهنگ های لغت مثل دیکشنری آکسفورد هم سال به سال با نسخه های جدید چاپ می شوند. حال این را مقایسه کنید با رساله توضیح المسائل ما که از نسخه ای که پدر بزرگ ما استفاده می کرد و پدر من تا نسخه ای که من و فرزندم استفاده می کنیم تفاوت چندانی ندارد.»
نمونه دیگر، تغییری است که باید در نظام فرهنگی مان به آن بپردازیم. امروز با گسترش وسایل ارتباطی ماننداینترنت و ماهواره، هنوز نباید انتظار داشت که ما با روش ای قبلی با افراد برخورد کنیم و منتظر نتیجه مطلوب مورد نظرمان باشیم. بنابراین لزوم تاسیس سایت و شبکه های ماهوراه ای برای معرفی معارف اهل بیت بسیار ضروری است که در این زمینه شاهد نمونه های بسیاری هستیم که نویسنده کتاب با آنها مواجه شده و در کتاب نقل کرده است.
ما بارها در مقالات گوناگون در مورد جهانی سازی اسلام و چگونگی تعامل ما با مخطبان خود در اقصی نقاط جهان، این جمله علمه امینی را می بینیم که فرمود: «اگر وجوهات شرعی حوزه در دست من بود آن را هزینه سفر طلاب به نقاط مختلف جهان می کردم.»
در مقاله آداب ادب یک نکته لطیفی را می بینیم که بیشتر افراد مذهبی ما به آن دچارند. مطالعه آن را به شما واگذر می کنیم و فقط چند جمله از آن را در اینجا ذکر می کنم: زائری در این مقاله به این موضوع اشاره می کند که نداشتن تخصص در یک موضوع را با داشتن اخلاص در آن عمل یکی نکنیم. اما زمانی که تخصص با نیت خالص و الهی توام شد آثار و برکات دنیوی و اخروی خواهد داشت و در آخر حکایتی شنیدنی را نقل می کند: «در مجلسی با حضور علامه امینی هنگامی که محفل ذکر مصیبت به حال خوشی رسیده بود، کسی برخاست و با صدایی نامناسب چند بیت خواند و مجلس را به سردی کشاند و حال جمع را به هم زد. می گویند مرحوم علامه با تندی از وی پرسید: چرا خواندی؟ و او گفت: می خواستم من هم ثوابی ببرم. و مرحوم علامه در ادامه پاسخ داد: اگر نمی خواندی بیشتر ثواب می بردی.»