گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مریم فاطمی؛ فیلم سینمایی «خسته نباشید» ساخته محسن قرایی و افشین هاشمی و به تهیهکنندگی رضا میرکریمی توسط حوزه هنری تهیه شده است. این فیلم در راستای فیلمهایی ساخته شده که حوزه هنری و رضا میرکریمی در نظر دارند در رابطه با شهرهای مختلف ایران بسازند. از این دیدگاه، میتوان خسته نباشید را فیلمی با نگاه ملی دانست که از حصار تنگ تهران و فیلمهای شهرزده تهرانی خارج شده و در گوشهای از این سرزمین یعنی شهر کرمان داستان خود را روایت کرده است.
خسته نباشید داستان زوج میانسالی به نام ماریا و رومن با بازی غوغا بیات و جلال فاطمی است که برای مسافرتی چند روزه از کانادا به کرمان که زادگاه زن است، آمدهاند. زن که مدتی است مارکو تنها فرزند خود را از دست داده عصبی و تندخوست و هنوز در اندوه از دست دادن فرزندش به سر میبرد. در مقابل، مرد شاد و بذلهگو و به دنبال کسب تجربیات جدید از جمله سفر به کویر برای دیدن کلوتها و پیادهروی در قنات است. آنها در سفر خود با دو جوان کرمانی به نام مرتضی و حسین آشنا میشوند که این دو مسافر را در سفر به کویر همراهی میکنند. در این مسافرت دو روزه به کویر، با زندگی این چهار همسفر بیشتر آشنا میشویم و در انتهای این سفر شاهد تحول روحی زن و کنار آمدن او با اندوه درونیاش هستیم.
همانطور که از خلاصه داستان برمیآید، خسته نباشید دارای تمی تکراری است که بارها و بارها نظیر آن را در فیلمها و سریالها و تله فیلمها مشاهده کردهایم. به گونهای که خلاصه این داستان هر مخاطبی را به یاد کلیشههای رایج این گونه فیلمها میاندازد. خسته نباشید از اغلب کلیشههای رایج این گونه آثار پیروی میکند. شخصیت خارجی سرد و عصبی – هر چند تبار او ایرانی است اما به مدت 50 سال از ایران دور بوده – در مقابل ایرانیهای شاد و گرم و خندان؛ عاشق شدن اتفاقی یکی از کاراکترها به سادهترین، ابتداییترین و البته، کلیشهایترین شکل ممکن و تاکیدهای مکرر کاراکترها به ویژه کاراکتر رومن بر اهمیت و زیبایی سرزمین مادری و پرداخت شعارزده به این مفهوم برخی از کلیشههای موجود در این فیلم هستند.
با این اوصاف، خسته نباشید از نظر قصه و اجزای آن حرف تازهای برای گفتن ندارد اما نقطه قوت این فیلم در این است که توانسته با انتخاب لحنی گرم و درونمایهای طنز، این اثر را از سقوط نجات دهد. زیرا کافی است این لحن شیرین و شاد از فیلم گرفته شود تا چیزی جز شعارهای تکراری و ملالآور از آن باقی نماند. اما خسته نباشید توانسته به مدد طنز ظریف خود که در تاروپود داستان و شخصیتپردازی تنیده شده و هیچ نشانی از هجو و لودگی ندارد، از این موقعیت خطرناک با موفقیت بیرون بیاید.
از سوی دیگر، این فیلم، فیلمی بسیار امیدوار کننده است که در میان فیلمهای این روزهای سینمای ایران که تلاش دارند مسایل اجتماعی را به تلخترین شکل ممکن بیان کنند و جایی برای امیدواری نگذارند غنیمت محسوب میشود. اگر از برخی اغراقهای داستان به ویژه در مورد کاراکتر رومن بگذریم، خسته نباشید توانسته روح امید را در کالبد فیلم خود و همچنین تماشاگرانی که پا به سالن سینما میگذارند بدمد و آنها را برای دقایقی هم که شده از فضای یأسآور سینمای امروز ما خارج کند.
خسته نباشید در انتخابی هوشمندانه برای روایت داستان خود کویر را انتخاب کرده است. زیرا ایران هرچند کشوری چهار فصل است اما نزد خارجیها بیشتر به نام کشوری کویری شناخته میشود و تاکید این فیلم بر زیستبومهای ایران که هنوز مانند شهرها بر اثر نفوذ تکنولوژیهای مدرن دستخوش تغییرات اساسی نشدهاند میطلبید که داستان در جایی بگذرد که طبیعت ایران آنگونه شناخته میشود. از سوی دیگر، تاکید داستان بر کاراکتری که پس از 50 سال دوری به سرزمین مادری و ریشههای خود بازگشته اقتضا میکرد که از یک منطقه کویری برای روایت قصه استفاده شود.
در همین رابطه، در یکی از سکانسهای فیلم، حسین در کویر هنگام معرفی درختان گز به ماریا و رومن میگوید این درختها دارای ریشههای بسیار قوی هستند و نیازی به آب ندارند. آنها به دلیل همین ریشههای قوی از فرسایش خاک کویر و طوفان خاک و شن جلوگیری میکنند. در اینجا حسین تلویحا به ریشه داشتن ماریا در این آب و خاک اشاره میکند که همین ریشههای قوی از تحلیل رفتن او در زندگی جلوگیری میکند.
خسته نباشید تنها سفر ماریا و رومن به شهر کرمان نیست بلکه سفر آنها به درون خود است. ماریا و رومن و به خصوص ماریا از طریق این سفر بار دیگر به عمق زندگی خود، ریشههای خود و رابطهشان با یکدیگر رجوع میکنند و از درون دست به اصلاح مشکلاتی میزنند که در ظاهر آنها نمود پیدا کرده است. در همین رابطه، قنات و رفتن رومن به داخل آن نیز نشان از این سفر به عمق و درون دارد. گویی فیلم میخواهد شادی و سرخوشی و سهلگیری رومن - علیرغم مصیبت از دست دادن فرزند جوان و همسر بدخلقی که دارد – را به همین سفر او به درون وجود خود نسبت دهد.
یکی از نقاط قوت خسته نباشید بازیهای خوب و به دور از اغراق بازیگران آن است. غوغا بیات، عکاس سینما و جلال فاطمی در معدود بازیهای خود توانستهاند به خوبی از پس ایفای نقش کاراکتری خارجی برآیند که البته، در این مسیر، تسلط خوب آنها به زبان انگلیسی بسیار کارساز بوده است. علاوه بر این دو، کاراکتر مرتضی و حسین و کاراکتر پیرمرد مقنی نیز به خوبی از پس ایفای نقش خود برآمدهاند. به خصوص بده و بستانهای جلال فاطمی و پیرمرد مقنی در قنات وقتی هر یک از آنها به زبان خود حرف میزنند و منظور هم را متوجه نمیشوند بسیار دیدنی از آب درآمده است.