گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - مریم فاطمی؛ «سر به مهر» اولین فیلم مستقل هادی مقدمدوست در مقام کارگردان پس از همکاریهای او در فیلمها و سریالهای مختلف با حمید نعمتالله است، البته این همکاری در سر به مهر نیز در نگارش فیلمنامه تداوم داشته است.
سر به مهر داستان دختری به نام صباست که در مقطعی از زندگی از خدا میخواهد مشکلات او را حل کند تا او نیز نماز بخواند. مشکل صبا بسیار زودتر از آن چیزی که انتظارش را داشته حل میشود و وقتش رسیده او به وعده نماز خواندن عمل کند اما همین جاست که مشکل دیگری سر راه او سبز میشود. صبا که تاکنون نمازخوان نبوده و همه این را میدانند خجالت میکشد به یک باره نمازخوان شود. برای همین، هر بار با مصیبتهای زیادی نماز میخواند و هر چه سعی میکند راز نماز خواندن خود را به خواستگارش بگوید موفق نمیشود. تا این که در انتهای فیلم بر ترس و خجالتش غلبه میکند و با یک اس ام اس به خواستگارش میگوید که نماز میخواند.
فیلمی که نمیخواهد بگوید نماز بخوان یا نخوان
سر به مهر فیلمی درباره اهمیت نماز و تقبیح بی نمازی نیست. اصولا قصدش هم این نیست که به مخاطب بگوید نماز بخوان یا نخوان. سر به مهر فقط میخواهد به مخاطبش بگوید اگر تصمیمی گرفتی پای آن بایست و برای ایستادگی پای تصمیمت با ضعفهای درونی خود مقابله کن. برای انتخاب همین زاویه دید هم هست که پای سر به مهر به بازیهای شعاری و کلیشهای باز نمیشود و مخاطب را پس نمیزند؛ اتفاقی که با توجه به مضمون فیلم و بستر روایت آن احتمال وقوعش بسیار زیاد بود.
تیتراژ خوبی که شخصیتپردازی هم میکند
تیتراژ این اثر یکی از تیتراژهای خوب و درخشان و البته جدید در سینمای ایران است که نشان از اهمیت دادن فیلمساز به تمام اجزای فیلمش دارد. در این تیتراژ شاهد هستیم که شخصیت اصلی عباراتی را در گوگل سرچ میکند که همین سرچ اینترنتی تا حدی ما را با کاراکتر اصلی داستان و دغدغهها و شخصیت او آشنا میکند. وقتی سرچ عباراتی نظیر «خطرات افسردگی»، «راههای مقابله با افسردگی»، «تاریخ توزیع دفترچه دکتری»، «سن بارداری و خطرات افزایش سن بارداری»، «تور ارزان ارزان استانبول» و ... را میبینیم، در مییابیم که در این داستان با کاراکتری طرف هستیم که فوق لیسانس دارد، مجرد است و سن او تا حدودی بالا رفته و مهمتر از همه افسرده است و میخواهد شرایط زندگی خود را بهتر کند. در واقع، مقدم دوست کار شخصیتپردازی کاراکتر اصلی خود را از همان ابتدای تیتراژ شروع کرده است.
در روایت فیلم نیز متوجه میشویم که صبا دختری حساس و زود رنج با وسواسهای فکری شدید است که این ویژگیها با جزئیات و ریزه کاریهای ظریفی در شخصیت او به خوبی به تصویر کشیده میشود. اما تمام این تلاشها برای توجه به ظرافتهای موجود در رفتار و شخصیت کاراکتر اصلی، به دلیل سوالات بی پاسخی که فیلمنامه آنها را رها میکند به سرانجام قانع کنندهای نمیرسد.
ترس صبا برای افشای راز نماز خواندنش در کجا ریشه دارد؟
صبا در گذشته، یکی از دوستانش را به دلیل نماز خواندن مسخره میکرده و حالا از این میترسد که اگر همخانهاش و برادر او که خواستگارش هم هست، بفهمند که او نماز خواندن را شروع کرده او را مسخره و سرزنش کنند. اما مشخص نمیشود چرا صبا دوستش را برای نماز خواندن مسخره میکرده است. زیرا هیچ اطلاعاتی درباره اعتقادات مذهبی صبا و خانواده او به مخاطب ارائه نمیشود و مخاطب نمیداند این مسخره کردن نمازخوانی که صبا قبلا مرتکب آن شده و اکنون میترسد که نکند بر سر خودش بیاید از کجا آمده است که این مساله یکی از ضعفهای فیلمنامه در شخصیتپردازی کاراکتر اصلی است.
از سوی دیگر، با توجه به تصویری که از همخانه صبا و خواستگار او نمایش داده میشود به نظر نمیرسد آنها افرادی باشند که بخواهند او را به خاطر نماز خواندن دست بیندازند. در اینجا نیز تصویر روشنی از اعتقادات خواستگار صبا ارائه نمیشود. به عبارت دیگر، سر به مهر به این نکات که میتوانست به ملموستر شدن کاراکتر صبا کمک کند توجهی نداشته و دلیل عمده این بی توجهی هم این است که میخواهد این سوالات را در قالب حساسیت زیاد صبا و وسواس فکری و ضعف درونی او توجیه کند. اما بی اعتنایی به سرچشمه ایجاد این ضعفها، باورپذیری رفتار صبا را برای مخاطب سخت میکند و برخی رفتارهای او را نمایشی جلوه میدهد.
انتخاب هوشمندانه محیط اینترنت برای روایت داستان یک دختر خجالتی
یکی از نقاط قوت سر به مهر به انتخاب محیط اینترنت و وبلاگ برای روایت داستانی با این مضمون برمیگردد که این انتخاب بسیار به جا و هوشمندانه است. زیرا این انتخاب به بهترین شکل ممکن تناسب بین پنهانکاری صبا در مورد نماز خواندن و خاصیت و ویژگی مهم فضای مجازی را که گمنامی است به خوبی نشان میدهد.
صبا در اینترنت و در محیط وبلاگش، خود واقعی و هویتش را نشان میدهد، آن هم برای آدمهایی که او را نمیشناسند. اما همین صبا در معاشرتهای روزمره خود و حتی در مواجهه با دوستان وبلاگیاش خود را پنهان میکند. مثلا در سکانس قرار وبلاگی وبلاگنویسان در پارک، صبا علیرغم این که خود یکی از وبلاگنویسان مطرح در آن جمع است اما خود را به عنوان یکی از خوانندگان معرفی میکند. در واقع، او دوست دارد در مورد خودش و دغدغههایش با دیگران صحبت کند بدون این که کسی او را بشناسد و اینترنت این امکان را به او داده است.
صبا در مورد واقعیتهای فضای فیزیکی (در مقابل فضای مجازی) و مناسکی مانند نماز خواندن باید صورتک اینترنتی خود را از روی چهره بردارد و با واقعیتی که لاجرم در معرض دید دیگران نیز قرار میگیرد مواجه شود. از همین جاست که مشکل او در عرضه هویت واقعیاش به دیگران نمود پیدا میکند. پس، انتخاب بستر فضای مجازی برای روایت داستان یک دختر خجالتی که از افشای رازش واهمه دارد یک انتخاب درست است. اما مشکلی که در همین رابطه به وجود آمده، ریتم به شدت کند داستان است که در تقابل با فضای اینترنتی غالب بر داستان به خصوص در نیمه اول فیلم، قرار دارد.
ریتمی که با بستر روایت داستان تناسب ندارد
این کندی ریتم پس از نمازخوان شدن صبا و خواستگاری از او بیشتر خود را نشان میدهد. حتی برخی از سکانسها را نیز میشد بدون این که لطمهای به فیلم وارد شود به راحتی حذف کرد تا ریتم مناسبتری به دست بیاید. به عبارت دیگر، انتظار میرفت فیلمنامهنویسی که فضای اینترنت را بستری برای روایت داستان خود قرار داده، ویژگی مهم این فضای مجازی (و اصولا جهان مدرن و پست مدرن) یعنی سرعت را نیز در داستان لحاظ میکرد تا میان لحن داستان و مضمون و بستر روایت آن تناسب برقرار شود.
در صحبت از سر به مهر مقدمدوست نباید از بازی خوب و زیر پوستی لیلا حاتمی گذشت که به حق بهترین انتخاب برای این نقش است و به خوبی توانسته ریزه کاریهای شخصیت صبا را به تصویر بکشد. در میان بازیگران مکمل نیز خاطره اسدی در نقش مکمل لیلا حاتمی به خوبی ظاهر شده است و آرش مجیدی نیز توانسته پارتنر خوبی برای حاتمی باشد.
اين که خيلي از فيلم خوشت اومده دليل بر اين نيست که هرچي که مي بينين رو بقيه هم ببينن.