گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»-سید اسماعیل عبداللهی، پژوهشگر و منتقد سینما؛ فیلم سینمایی «سر به مهر» آخرین ساخته هادی مقدم دوست را از چند زاویه می توان به بحث نشست، اما آنچه در این مجال مدنظر نگارنده است، پرداخت شخصیتی این فیلم، حول محور مهمترین شخصیتش یعنی صبا با بازی درخور توجه لیلا حاتمی است. باید اذعان کرد نویسنده در طراحی خصوصیات این شخصیت وسواس (البته از نوع بجا) به خرج داده که جای کمترین نقد را در این مورد باقی گذاشته است. ابتدا به بحث درباره شخصیت روان شناختی صبا و سپس به بحث در مورد کلیت فیلم خواهیم پرداخت.
صبا: وابسته وابستگیها
شخصیت صبا آن طور که در عمل ها و عکس العمل های ولی در فیلم متبادر است، قریب به یقین شخصیت وابسته ترکیب شده با اجتنابی است. ابتدا به نمود شخصیت وابسته او که بر روی آن تاکید زیادی شده، می پردازیم.
فیلم با جستجوهای صبا در اینترنت آغاز می شود؛ ازدواج، بارداری در سنین بالا، بوتاکس و ترس از زشت شدن، راز شادابی، سفر و ... نشان دهنده ترس صبا از تنهایی است و این بارزترین نمود یک شخصیت وابسته می باشد. ابتدای فیلم صبا را در ماشین در حالی نشان میدهد که روترین عنصر مورد وابستگیاش، یعنی کامپیوترش را در بغل گرفته و گام به گام که با فیلم پیش می رویم، میبینیم که صبا کاملاً یک معتاد به وبلاگ نویسی است و این مسئله بدین معناست که صبا وابستگی خود را به وبلاگ نویسی و دوستان اینترنتی اش منتقل کرده تا شاید خود را از وابستگی به یک شخص برهاند، یا شاید نبود کسی که این خلاء را پر کند، او را به این سمت سوق داده است.
شخصیت وابسته صبا بسیار بارز است آنقدر که قدرت دل کندن از محل زندگی خود را ندارد، آنقدر که به کودکی که نگهداری میکند بسیار وابسته شده و از این دست وابستگی ها در زندگی او بسیار زیاد است.
تلاش برای رهایی از اجتناب و وابستگی
بتدریج و در جریان فیلم، بخصوص دعاهای صبا درمییابیم که او از این نوع زندگی خسته شده، از این وابستگیهای به مسیر اشتباه رفته خسته شده و حس بیهودگی میکند؛ تا آنجا که در دعای خود می گوید: خدایا این عادت اینترنت از سرم بیفته. گویی او نیز خود دریافته که در برابر وابستگی به اینترنت کاملاً بی دفاع است و توان مقابله با آن را ندارد. صبا ناخودآگاه درمییابد که این شخصیت اوست و بر آن میشود تا نوع وابستگی خود را عوض کند. در فرهنگ روان شناسی به این کار تصعید، والایش یا کانالیزه کردنِ نمود بیرونی یا رفتاری یک شخصیت می گویند. به عنوان مثال یک شخصیت ضد اجتماعی ناخودآگاه به دنبال هیجان است و نمود بیرونی آن رانندگی با سرعت بالا، سرقت، دعواهای خیابانی و... میباشد، اما با کانالیزه کردن این رفتارها، می تواند حس هیجانطلبی خود را با ورزشهایی مثل بانجی جامپینگ، چتربازی، استخدام در پلیس ضد شورش یا ارتش و ... ارضا کند. صبا نیز با تمام وجود می خواهد وابستگیاش را به جای دوستانی که هرگز ندیده یا از دیدنشان شرم دارد، از وبلاگ نویسی و ... به نماز و خلوت با خدای خود منتقل کند. این را می توان یک تصعید یا والایش نامید و نویسنده هوشمندانه و زیبا از پس بیان این نوع تغییر برآمده و درست و بجا راه رهایی از بسیاری وابستگیهای کاذب را که بعضاً در جامعه می توان نشان آن را در وابستگی به جنس مخالف یا حتی به مواد مخدر یا روانگردان دید، به معرض نمایش گذاشته است.
مثال دیگری که از وابستگی صبا در فیلم عنوان شد، وابستگیاش و به تبع آن اعتمادش به کسی است که به او وابسته شده است، مثل فروشنده پیتزایی که هرگز او را ندیده است.
آن روی سکه شخصیت صبا نیز اجتنابی است و بارزترین نمود رفتاری این شخصیت خجالت است و فرار از موقعیتهای هیجانی یا فرار از سر و صدا و شلوغی؛ جابه جای فیلم، صبا را می بینیم که بشدت از موفقیت پیش آمده فرار می کند، بسرعت حالت تدافعی گرفته و سعی در کتمان حقیقت دارد، نمونهاش را میتوان جایی دید که با دوستان وبلاگ نویس خود جمع شدهاند و او از اینکه دوستانش بفهمند او همان صبای وبلاگ «آرام باش» است، طفره می رود. حتی وقتی می خواهد دستمزد نگهداری بچه را بگیرد و خجالت می کشد، خود از این خجالتی بودنش ناراحت است.
حال بعد از این توضیحات درباره شخصیت صبا به موضوع اصلی فیلم می پردازیم، که همان نماز است، تا ببینیم چرا صبا این گونه از اینکه دیگران بفهمند او نماز می خواند، می ترسد.
در چند بخش از فیلم مشاهده میکنیم صبا از اینکه تحقیر شود بشدت می هراسد، از اینکه کسی او را کوچک بشمارد، نگران است و دلیل بسیاری از اجتناب هایش نیز همین است. صبا از اینکه خانواده همخانهاش بفهمند او به ماندن در این خانه وابسته شده، بسیار نگران است و با جبران افراطی سعی در پوشاندن موضوع دارد. اینکه او به همخانه اش میگوید یک ماه دیگر این خانه را ترک میکنم، اینکه او آگهی پیدا کردن خانه را به دیوار شهر می زند و ... گواهی بر همین مدعاست.
اما او تا حدی به این خانواده وابسته است که پسر آنها را که یک فرزند هم از زندگی قبلیاش دارد، می پذیرد، نه تنها می پذیرد، بلکه آرزوی او را نیز دارد و اما نماز برای او رهایی از همه وابستگی های کوچک و کذایی است و رسیدن به جایی بالاتر. صبا هم از اینکه دیگران بفهمند او اسلوب زندگیش را عوض کرده، می ترسد، هم از ماندن و غرق شدن در این همه وابستگی؛ جایی که با مشاور تلفنی صحبت می کند، به او راه حل درمانی غرقه سازی (1) را پیشنهاد می دهد، اما باید اذعان کرد راه حل گذشتن از این ترس و رها شدن از این همه نگرانی و فهمیدن دیگران، غرقه سازی نیست، بلکه آنگونه که نویسنده فیلم بدرستی و به ظرافت به آن رسیده، تنها نیاز است و نیاز و نیاز.
پایانی به سمت و سوی اعتلا
در یکی از آخرین سکانسهای فیلم او را در حالی می بینیم که در بین پله هایی که به سمت بالا و پایین در حرکتند، او پلهای را انتخاب کرده که به سمت بالا می رود و این آخرین راه حل را در بین هزار راه دیگر، همراه با صبا پیدا می کنیم.
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم، تو می روی به سلامت، سلام ما برسان.
1. غرقه سازی: یکی از روش های روان درمانی برای درمان ترس مرضی یا فوبیا (phobia) است. در این روش بیمار را تشویق میکنند که با موقعیتی که از آن میترسد، مواجه شود. مثلاً کسی که از مکانهای باز میترسد، میتواند ابتدا با کمک روان شناس و بعد بدون آن، چند ساعت واقعاً در یک مکان شلوغ بایستد و متوجه شود که اتفاق خاصی نمیافتد، یا کسی که از مکانهای بسته میترسد، چند ساعت در یک کمد باقی بماند.
فيلمو نديده بودم اما با خوندن نقدتون چيزاي زيادي درموردش فهميدم که برام جالب بود و بابتش ازتون ممنونم
ساختار شخصيتي و اجتماعي افرادي مثل صبا تو جامعه ي ما زياد پيدا ميشه، اي کاش اين فيلم فقط بيان يک درد نبود.
اگه همچين چيزي وجود داره ، آيا راه حلي هم براش وجود داره؟
دقیق و موشکافانه
سپاس