گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ شب گذشته اختتامیه سی ودومین دوره جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با حضور خانواده سینما برگزار شد که با حواشی زیادی همراه بود:
• حدود ساعت5 می رسم به کاخ جشنواره. جایی که ده روز قلب سینمای ایران بوده و امروز شده آشیانه سیمرغ های این جشن ده روزه. از همین الان که حدود یک ساعت و نیم باقی مانده به آغاز مراسم، سالن برج میلاد مملو است از سینما دوستان و خبرنگاران. هنوز چهره های معروف به سالن نیامده اند. تنها کسی که می شناسمش مژده لواسانی است که آرام و موقر گوشه ای نشسته و با دوستانش گپ می زند.
• کنار جوانی می نشینم که از ریش خاصش مشخص است روشنفکر مآب است؛ از همان هایی که حال شان از شیار143 به هم می خورد. برایم جالب است اما می گوید متنفر است از کارهای امسالی مهرجویی و کیمیایی. می گوید نمی خواهند باور کنند که پیر شده اند. تاریخ مصرف شان گذشته. دارند گند می زنند! جالب است اما روشنفکر ها هم از این جماعت بریده اند.
• فضای برج کاملا برازنده نام کاخ است. و مهمانانی که من می بینم واقعاً برازنده نام کاخ نشین هستند. زن ها و دخترهایی که پول آرایش امروزشان احتمالا پول خرج یک ماه امثال من است و پسرهایی که گردنبند طلایشان می ارزد به تمام دارایی ما دانشجوها! دارم به این فکر می کنم که چرا فقط این کاخ نشین ها باید برای اختتامیه اینجا باشند. چرا خبری از آدم های معمولی نیست اینجا. و باز فکرم درگیر همان موضوع قدیمی می شود: فجر، نماینده ایران است یا نماینده ونک به بالای تهران؟!
• فضای کاخ به سرعت آماده می شود برای ورود مهمانان ویژه. فضا خیلی شیک و رسمی می شود، جوری که ده پانزده محافظ تنها وظیفه دارند که نگذارند کسی پایش برسد به فرش قرمز تا هنرمندان به راحتی وارد سالن شوند. اینجا حالا دیگر کاملاً کاخ شده. راستی مگر هنر انقلاب و امام این نبود که کاخ و کوخ را به هم گره زد تا این جور چیز ها ارزش های ما را تعیین نکنند؟ پس چرا اینجا انقدر شبیه دوران قبل از امام است؟! البته هنر واقعا هم این قدر ارزش دارد. حتی بیش از این حرف ها. اما واقعا سینمای ما هم این قدر "هنر" هست که اینقدر تشریفاتش هنری است؟!
• تقریبا ایمان دارم که اگر دور و بری هایم که برای عکس گرفتن از هنرمندان دارند کلی تقلا می کنند اگر یک کلمه از این فکر های مرا بشنوند احتمالاً با یک چشم غره عاقل اندر سفیه از کنارم دور می شوند تا تن شان به تن یک اُمُّل نخورد یک وقت!
• عقربه ی ساعت می رود روی 6. و کم کم با قطع شدن آهنگ های زمینه، صدای اذان سالن برج میلاد را پر می کند. راستش خجالت می کشم که آدرس نمازخانه را بپرسم. آخر از بین حدود هزار نفری که اینجا هستند هیچکدام عین خیال شان نیست که اذان شده. همه درگیر عکاسی از هنرمندان محبوب شان هستند. به نمازخانه که می رسم شکم به یقین می رسد. از این همه جمعیت کلا 40-50 نفر برای نماز آمده اند. آن هم در نماز خانه ای که هیچ ترتیبی برای نمازش مهیا نشده و حتی امام جماعت هم ندارد. باز هم ذهنم می رود سراغ انقلاب. سراغ کاخ نشین ها. سراغ هنرمندانی که آن بالا روی فرش قرمز دارند رژه می روند. سراغ صدای اذانی که انگار هیچ کس آن بالا را نمی شنیدش. یادآوری می کنم: اینجا نمازخانه بزرگترین رویداد سینمایی کشور است. با 5 درصد از تمام حضار!
• چند دقیقه بیشتر به آغاز مراسم نمانده و شور و شوق ملت هم بیشتر شده. زن و مرد ایستاده اند تا هنرمندان شان را ببینند با لباس ها و مدل هایی که خیره کننده است. به قول دوستی باید در کنار جشنواره فیلم، جشنواره مد و لباس فجر هم بگذارند تا عیش حضرات هنرمند منقص نشود! خب بالاخره زحمت کشیده اند کلی آرایش کرده اند که امروز در میان طرفداران شان بدرخشند. حیف نیست یک استیج جدا برای شوی آن ها تدارک ندیده اند؟!!!
• ساعت شش و نیم است و ملت سرازیر می شوند به سمت سالن اصلی. شلوغی صف جلوی سالن عین صف سبد کالا است؛ شلوغ، با همهمه، با چاشنی دعوا،... الحمدلله دولت اعتدال هیج کاری بلد نباشد صف کردن ملت را آن هم با این اوضاع خوب بلد است. انصافا روحانی مچکریم!
• فضا کاملا حفاظتی است. چهار لایه محافظ جلوی سالن ایستاده اند. بله چهار لایه! تا یک وقت مبادا کسی بدون کارت وارد شود. داخل سالن به آخری شان می گویم: با این همه حفاظت شما یاد هتل اینتر کنتیننتال می افتم. همان جایی که ایران و 5+1باهم مذاکره می کنند. اینقدر که حفاظتی کردید اینجا را.
• دور و بری هایم می گویند امسال مراسم به نسبت قبل منظم تر شده. با این اوصاف امیدوار می شوم که برنامه سر وقت شروع شود، اما زهی خیال باطل! مراسم با 48 دقیقه تاخیر ناقابل و راس ساعت19:18 آغاز شد.
• گفته اند مراسم را سه ساعته تمام می کنیم. گفته اند سخنرانی آن چنانی نداریم. کلی امیدوار می شوی که اولین دستپخت علیرضا رضاداد خوب از آب درآید. به خصوص آن که کارگردان برنامه امروز بعد از چند سال به جشنواره برگشته.
• همان اول مراسم می خورد توی ذوقت! دو کلیپ پشت سر هم از حضرت روح الله و سرودهای انقلابی که به بدترین شکل ممکن چیده شده اند. کیفیت شان را هم اگر می دادیم بچه های دانشگاه خودمان می ساختند یقیناٌ قوی تر از این ها می شد. حسرت می خورم که به جایاین کار بلاهت آمیز و بزن دررویی(!) اگر کلام حضرت روح الله درباره هنر و هنرمندان با ساختی چشم نواز پخش می شد چه قدر می توانست حال مان را خوب کند اما حیف...
• با حضور وزیر ارشاد و چند تن از کابینه از جمله جناب فریدون، سیل عکاسان به سمت جلوی سالن روان می شود و دوباره قصه تکراری جدال ماموران حفاطت و عکاسان شروع می شود!
• اولین سخنران رضاداد است. خستگی از کلامش دارد داد می زند. آن قدر که صحبت های کوتاهش را با این مصرع تمام می کند: ما را به سخت جانی خویش این گمان نبود... . صدای شهیدی فرد هم در می آید: آقای رضا داد به همین زودی خسته شدید؟!
• قبل از شروع صحبت های وزیر ارشاد، شهیدی فرد تلویحا از او می خواهد که کوتاه صحبت کند و حوصله ملت را سر نبرد. اما جنتی به محض استقرار پشت میکروفون آب پاکی را روی دست همه می ریزد: البته عرایضم آن قدر ها هم کوتاه نیست...!!!!
کله همه توش گوشی هاست. صحبت های جنتی به کلیشه ای ترین نحو ممکن پیش می رود. مردم خیلی زود خسته می شوند.جنتی خستگی را در میان مردم کاملا درک کرد ولی ادامه داد. آن قدر ادامه داد که مردم به نشانه اعتراض میان حرف هایش دست زدند. اما باز او ادامه داد. و باز مردم دست زدند! و او باز هم ادامه داد!!!
خیلی عجیب بود اما این اتفاق هشت بار رخ داد و مردم هشت بار وسط حرف های وزیر دست زدند تا شاید از رو برود و بی خیال این حرف های کلیشه ای شود اما وزیر همه جمعیت را از رو برد!
• جنتی هر چند داشت از روی کاغذ سخنرانی می کرد اما چند کم تپق نزد. حرف های او همانی بود که حدسش را می زدم: این چند ماه پر از امید بوده. قبلی ها شما را دلخور کرده اند. الان دیگه بعد از سال ها نسیم اعتدال وزیدن گرفته... خلاصه جنتی به شیوه افتتاحیه در زیر آب زدن دولت قبلی و امیدوار کردن ملت در دولت تدبیر و امید سنگ تمام گذاشت. طبیعی است دیگر. کلا در مملکت ما هر که روی کار می آید همین ها را می گوید. قبلی ها غول بی شاخ و دم بودند و ما پری دریایی هستیم!
• کلیپی پخش می شود از بازیگران مختلف. خیلی از آن هایی که در کلیپ صحبت های شان پخش می شود جزو ارادتمندان اصلاحات هستند. مهناز افشار، باران کوثری و... و طبیعی است که محتوای کلیپ کاملاً تند باشد و پر باشد از تخریب نامردمانه دولت قبلی و تاکید روی یک جمله: «پارسال حال همه ما بد بود اما امسال حال همه ما خوبه، پس روحانی مچکریم!!!»
• فضای غول و پری که بالا درباره اش گفتم در کلیپ به اوج می رسد. و مجری این روند را با یک دعوت اجباری کامل می کند. دعوتی که می تواند به تنهایی جوک سال باشد: نهاوندیان رئیس اتاق بازرگانی و یار غار آقای رئیس جمهور برای هنرمندان به سخنرانی می پردازند!
• افاضات حضرت رییس اتاق با تعریف هنر و هنرمند آغاز می شود. خنده ام گرفته. از اینکه نهاوندیان دارد از هنر حرف می زند. عین آن موقعی که محمدرضا رحیمی درباره در و دیوار حرف می زد! ماشالله این بنده خدا هم پتانسیل رحیمی شدن را دارد!
• فضای تخریب دولت قبل توسط نهاوندیان به اوج می رسد. حرف های او در رسانه ها به اندازه کافی منتشر می شود اما بعضی جمله های حضرتش(!) را احتمالاٌ رسانه ها کار نکنند؛ جمله هایی که یک دریا معنی دارند اتفاقاً. نهاوندیان گفت ما اخلاق را احیا کردیم و این یعنی پیش از این اخلاق مرده بوده!او گفت باید در آرمان گرایی معتدل بود... یعنی آن قدر ها هم زیادی از آرمان ها پافشاری نکنیم. گفت: هنرمندان در باره ارزش مدارا کردن فعالیت کنند. و کلی افاضات دیگر که همه را حفظ شده ایم این چند وقت. همان فضای غول و پری. این بار اما پر رنگ تر!
• افاضات حضرت رییس هم با یک بدعت ادبی تمام شد. نهاوندیان در یک اقدام کاملاً ادبی و با ابداع یک صنعت جدید هنری، عبارت «پشمینه آلوده» را در یکی از ابیات حافظ به «پشمینه ارزنده» تغییر داد تا روح حافظ هم از این سخنرانی معتدل بی نصیب نماند!
• حدود ساعت نه و نیم است که بالاخره اهدای جوایز بخش سودای سیمرغ آغاز می شود. شیرین ترین و شادترین لحاظات تمام این جشنواره یک دفعه شروع می شود: اهدای جوایز این بخش توسط هنرمندان طنز!
• رامبد جوان، هومن سیدی و رضا عطاران در حدود ده دقیقه سالن را از خنده منفجر می کنند. می شود گفت بعد از این همهصحبت های سیاسی، با این طنازی ها حالا دیگر حال همه خوب شده. کلی هیجان و خنده حاصل همکاری این دو سه نفر است در اهدای جوایز. می شود گفت برگ برنده این اختتامیه، همین اتفاق جالب و هیجان انگیز بود.
• بخش های اصلی سودای سیمرغ فرا می رسد. حساسیت به اوج می رسد. چ و رستاخیز دارند همه سیمرغ ها را درو می کنند. از تشویق های مردم پیداست که چ ، شیار، خط ویژه و قصه ها بیشتر مورد پسند مردم است اما...
• اما موقع اعلام برنده سیمرغ بهترین بازگر زن، همه داشتند اسم مریلا زارعی زارعی را صدا می زدند. به قول خانم بازیگری که کنارم نشسته بود اگر مریلا این جایزه را نبرد معلوم است که نامردی شده.... هیجان به اوج خودش رسیده. و با اعلام نام مریلا زارعی سالن منفجر شد. زارعی که بالا آمد اما چند تا فرق با بقیه داشت. حجابش کامل بود. کفشش سه متر پاشنه نداشت. پوشش سنگینی داشت. و از همه مهمتر در میان آن همه هیاهو هدیه خود را تقدیم کرد به مادران شهدا و با این جمله که « یه خواهشی دارم. لطفا روی منو زمین نندازید. و به جای این که منو تشویق کنید روی پا بایستید و مادران شهدا رو تشویق کنید...» تمام سالن را به احترام مادران شهدا بلند کرد.
• انگار مریلا زارعی نمی خواهد غرق پزهای روشنفکری مرسوم سینماس ایران بشود. و نمی خواهد حیثیتش را فدای چند جمله شیک گند. انگار او دوست دارد عقیده اش را و دوست دارد آرمان هایش را. از کلامش، که در اختتامیه غریب است می شود این را فهمید. قند در دلم آب می شود از شنیدن این جمله ها از زبان بهترین بازیگر این دوره. دمت گرم خانم زارعی! قلب خیلی ها را شاد کردی با حرف هایت. خیلی هایی که اصلا در سالن حضور نداشتند. خیلی هایی که هر چند همه مان مدیونشان هستیم اما غایب ترین افراد بودند در اختتامیه جشنواره فیلم انقلاب اسلامی... دمت گرم خانم زارعی که در این آشفته بازار سینمایی مان فراموشت نشد بزرگی شهدا و مادران شهدا...
• آخر کلام اینکه بعد از کلی کش و قوس، جشنواره سی و دوم هم به پایان رسید. موقعی که ساعت داشت 23:35 را نشان می داد...
درود بر انقلابي بودنت
داشت حالم به هم ميخورد از حرفهايي که زده مي شد و بعضي قيافه هايي که الگوهاي جوانانمان داشتند...
آخرش خوب تمام شد...
ممنون خانم زارعي
خانم زارعي مچکريم
خدايا ...
اين شادي ها رو از ما نگير
(جمله جالبي بود و بجا)
ممنون از گزارش بموقع . من هم مانند دوست قبلي حرفي ندارم از ....
خدا به امثال ميرباقري، حاتمي کيا، سلحشور و خيليها که من بي سوات نميشناسمشون توفيق روزافزون بده. الهي امين
اولا: روحاني مچکريم!
ثانيا : آخه شما که انقدر منصفيد چرا وقتي به کل مجموعه انتقاد داريد فقط تصوير بعضي هنرمندان خوب کشور(ميلاد کي مرام) را مي گذاريد؟
سوما: دوستتون داريم!
چهارما:روحاني مچکريم!!!
ميگن به طور متوسط هر فيلم حدود 1ميليارد اب خورده....آدم دلش به حال فوتبالي ها مي سوزه باز اونا گل که نمي زن حداقلش گل به خودي هم نمي زن.
ممنون خانم زارعي
گزارش خوبي بود ولي يک نکته خانم زارعي به خاطر اين نقشش اينجوري شده ولي قبلا ضد همين حرفايي که زد فعاليت هاي مختلفي انجام داده اميدوارم شهامت و معرفت داشته باشه و هميشه همينجوري بمونه و از ترس پس زده شدن توسط هنرمندان خسته کشورمون اعلام پشيماني از حرفايي که زد نکنه
کارشون حرف نداشت.
قابل توجه آقاي روحاني فرق هنرمند ارزشي و غير ارزشي اين جاها معلوم ميشه
بابت حجاب کامل و
تقدير از مادران شهدا..
واقعا ممنون..
خدا عاقبت ما رو ختم به خير کند
ک فقط ب درد خودشون ک بازيگراشن ميخوره
باز دم برو بچه هاي عمار درد نکنه ک فلا مردمين
هنرمندان ما همه بوي فرنگ مي دهند.
بي عدالتي در کشور بيداد ميکند...
خدا خودش اينهارا...
نيمه پر ليوان رو ول کنيد و
نيمه کم ليوان را بچسبيد
خانم زارعي آب پاکي رو ريخت رو دست همه
همه بيان و برن و هر حرفي يا مدلي مي خواند باشند
ولي پرچم شهدا هميشه بالاست
به خاطر خانم زارعي
به خاطر شهدا
به خاطر مادر شهدا بينهايت (که اين جا جا نميشه)
کاش لا اقل بقيه ي بازيگر هايي که با بازي در يک نقش باعث متحول شدن فکر و عقيده ي ديني مردم مي شن خودشون هم به اندازه ي ارزني تحت تاثير ارزش هاي ديني قرار مي گرفتن...
خدا خيرت بده که آبروي فجر رو نگه داشتي..
مريلا زارعي خيلي زيبا سخن گفت. واقعا دلم شاد شد. خدا عاقبتش را به خير کند و در عرصه سينما حافظش باشد
گويي يادشان رفته است که روزي اين کاخ ها با خاک ها يکسان مي شوند.
عجب تضاد قشنگيست ميان کاخ و خاک کاش کمي درک کنند.
خانم زارعي دمتتتتت گرم.
وقتي اون قسمت رو که جايزه گرفتي و تقدير کردي از همه مادران شهدا و مادران اين مرز و بوم واقعا به عنوان يه ايراني بهت افتخار کردم.
هنوز هم هستند افرادي که خاک را به کاخ ترجيح ميدهند.
بنظر من ايشون يک بازيگر ارزشي هستند
خجالت آوره
خيلي مردين
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»
«مرده نپنداريد کساني که در راه خدا کشته ميشوند، بلکه زندهاند و نزد خداي خود روزي ميبرند. »
برنده ويژه اين جشنواره شهدا بودند....شرمنده ايم
واقعا از خانم زارعي تشکر ميکنيم و به وجود اين چنين بانويي در عرصه سينما افتخار ميکنيم.اجرکم عندالله
دعاي خيلي ها که پيش خدا آبرو دارند باشماست.