به گزارش خبرنگار آزاد اندیشی «خبرگزاری دانشجو»، اولین همایش از سلسله همایش های مهر معرفت با موضوع معرفی سیره اخلاقی و عرفانی علامه طباطبایی عصر امروز در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد و دکتر سعیدی مهر استاد فلسفه و حکمت این دانشگاه به ایراد سخنانی پرداخت.
سعیدی مهر در ابتدا گفت: توصیف دو دسته از افراد مشکل است. یک دسته افرادی هستند که به قدری نکات برجسته کمی دارند که باید با تلاش ذهنی بسیار یکی دو مورد شاخص را برای مدح آنها پیدا کرد و دسته دوم کسانی هستند که شخصیت آنها به قدری جامع است که انسان متحیر می ماند که روی کدام صفت برجسته آنها تاکید کند. علامه طباطبایی از دسته دوم است. نکته ای که در مورد علامه طباطبایی می توان بر آن تاکید کرد جامعیت شخصیت اوست. در حوزه های مختلف افرادی وجود دارند که برجسته هستند و در یک عرصه خاص هماورد طلبی می کنند اما بسیاری از آنها تک بعدی هستند و در ابعاد دیگری افرادی معمولی به شمار می آیند. برخی از افراد هم افراد جامعی هستند که علامه طباطبایی از زمره همین افراد است.
وی با بیان این مطلب که علامه طباطبایی انسان سختی کشیده و زحمت کشی بود اظهار داشت: معمولا آدم های بزرگ در تاریخ این گونه هستند و زندگی راحتی نداشته اند. علامه طباطبایی در کودکی والدین خود را از دست داده و یتیم شدند. در دوره ای که ایشان در نجف تحصیل می کردند دچار مشکل مالی شدیدی شدند اما از آن جایی که اهل استفاده از وجوهات شرعی هم نبودند ناچار شدند به شهر تبریز برگردند و به مدت ده سال در تبریز برای امرار معاش کشاورزی کردند و نتوانستند چندان به مطالعه بپردازند که در زندگی نامه ای که نوشته اند ذکر کرده اند که در این سال ها در شکنجه روحی به سر می بردند.
استاد فلسفه دانشگاه تربیت مدرس در ادامه گفت: حکمت بسیاری از سختی ها این است که انسان در آن سختی ها استعدادهای خود را شکوفا می کند و هدف این سختی ها پرورش انسان است که ما در مورد علامه طباطبایی این مساله را مشاهده می کنیم. علاوه بر این، ایشان سخت کوشی علمی نیز داشتند و هرگز احساس خستگی علمی نمی کردند. ایشان به حداقل های زندگی اکتفا می کردند و به مطالعه می پرداختند.
سعیدی مهر بیان داشت: علامه طباطبایی در زندگی نامه خود نوشته اند که در اوایل علاقه زیادی به تحصیل نداشتم و هر چه می خواندم نمی فهمیدم اما عنایات خدا باعث شد تغییر کنم و به تحصیل علاقمند شدم. برخی از سالکان به مدد تلاش و کوشش مسیر عرفان را طی می کنند اما برخی مجذوب هستند و از آن طرف کششی برای جذب آنها وجود دارد و خدا بعضی ها را که می خواهد انتخاب می کند. از سوی دیگر، زهد علامه طباطبایی نیز مثال زدنی است. ایشان زاهدانه زیست و از پیرایه های دنیا مبرا بود. علامه مصباح یزدی می گفت وقتی ایشان در قم راه می رفت پوشش و منشی داشت که اگر کسی او را نمی شناخت فکر می کرد که یک روحانی معمولی است. چون بسیار ساده زیست بود. ایشان عمامه ای از جنس کرباس بر سر می گذاشت در حالی که عمامه باید پارچه لطیفی باشد که هم از نظر صورت بندی مناسب باشد و هم وزن زیادی نداشته باشد اما عمامه ایشان این گونه نبود.
وی خاطر نشان کرد: علامه مصباح یزدی می گفتند در یک جلسه در خدمت علامه طباطبایی بودیم و به ایشان گفتیم خوب است روی اسفار ملاصدرا هم کاری انجام دهید و روایت امروزی تری از آن را بنویسید. ایشان گفتند این کار خوبی است اما یک نسخه افسار باید دم دست آدم باشد. برداشت علامه مصباح این بود که علامه حتی یک دوره کتاب اسفار در خانه نداشتند و اگر آن را مطالعه کرده اند به صورت امانت بوده است.
استاد فلسفه دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به جامعیت علمی علامه طباطبایی گفت: علامه طباطبایی فیلسوفی بود که نوآوری های زیادی در فلسفه داشت و باید او را حکیم موسس بدانیم اما متاسفانه این نوآوری ها شناخته شده نیست. ایشان در مسایل عملی هم مانند مسایل عرفانی اهل بوق و کرنا نبودند و شاید همین مساله باعث شده که ما نسبت به آرای ایشان کم لطفی کنیم. نوآوری علامه در تفسیر نیز در بحث روش تفسیری است و باید ایشان را موسس تفسیر قرآن به قرآن بدانیم. ایشان در مقدمه تفسیر المیزان هم مطرح کرده اند که باید قرآن را با قرآن تفسیر کنیم. قرآن خودش نور است و نور را باید به نور شناخت.
وی در خصوص عرفان علامه طباطبایی نیز بیان داشت: رساله الولایه ایشان رساله ای پر مغز و حاصل کمالات ایشان در سیر و سلوک عملی است. البته ایشان روحیه کتومی داشتند اما این رساله نشانه عمق سیر و سلوک ایشان است. علامه با آن مقام عملی توجه به آموزش داشتند. ایشان دو کتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه را نوشتند که در حوزه ها آغاز آشنایی طلاب با فلسفه اسلامی با این کتاب هاست. رایج است کسی که مقام علمی بالایی دارد کتاب آموزشی نمی نویسد و کسر شأن به حساب می آید اما علامه به دلیل اعتقادش این کار را انجام می داد.
سعیدی مهر خاطر نشان کرد: ایشان به مسایل روز توجه داشتند و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم یک فلسفه انتزاعی و بریده از زمان خود را بیان نمی کنند و درگیر مسایل آن روز و به خصوص جریان مارکسیستی بودند. در این کتاب آدم می بیند که ایشان عارف به زمان خود هستند. علاوه بر این، علامه طباطبایی شاگردان بزرگی دایند که این مساله بسیار مهمی است و اکنون غالب اساتید مبرز فلسفه و عرفان و تفسیر از شاگردان علامه بوده اند. نفس الهی علامه بود که این گونه به شاگردانش سرایت کرده است.
وی با بیان این که واکنش ما نسبت به شخصیت علامه طباطبایی می تواند به چند صورت باشد گفت: یکی از واکنش ها این است که به جلسات بزرگداشت شعارگونه اکتفا کنیم اما این مقدمه است و انتهای کار نیست. شیوه دیگر این است که دچار اغراق و غلو در مورد ایشان شویم که باید مواظب این مساله باشیم. زیرا در مورد برخی از بزرگان جو تقدسی ایجاد شده که برخی ممکن است حق و برخی ناحق باشد. اما راه میانه این است که اولا از حیات معنوی بزرگان درس بگیریم و آنها را به عنوان اسوه معرفی کنیم. از سوی دیگر شایسته است به بعد علمی این بزرگان بپردازیم و باب نقد را نبندیم. باید در بعد علمی ایشان را بشناسیم و ارزیابی کنیم.