گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بزرگ بانوی کربلا می باشد. بانویی که نام او در طول تاریخ قرین نام حضرت اباعبد الله الحسن علیه السلام قرار گرفت. همو بود که پس از به شهادت رسیدن سیدالشهدا تنها یاور امام سجاد بود. حضرت زینب کبری سلام الله علیها کسی بود که فریاد کربلا را در زمان خفقان بنی امیه به گوش همه جهان اسلام رسانید از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شهر شام و از شهر شام تا مدینه را درنوردید و در تمام بلاد اسلامی نگذاشت که کربلا در کربلا باقی بماند.
تشابه حضرت زینب با جناب حکمیه خاتون
زمانی که امام سجاد علیه السلام به علت شرایط سخت «تقیه» نمی توانستند آشکارا در بسیاری از امور وارد شوند، آن بانوی مکرمه به امر ایشان در مواقع مختلف اقدام به بیان حق و رسوا نمودن طاغوت بنی امیه می نمودند . حضرت زینب را با جناب حکمیه خاتون عمه امام زمان مقایسه کرده اند. از آنجا که شرایط غیبت که امری از جانب پرورد گار بود اجاز نمی داد که آن حضرت در انظار حاضر شوند در زمان غیبت صغری برخی از دستورات امام زمان را جناب حکمیه خاتون انجام می داد و در واقعه جانسوز کربلا نیز برای حفظ جان امام سجاد برخی از امور بر عهده حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود. این نشان از بزرگی مرتبه و شخصیت حضرت زینب کبری می باشد. بزرگیای که پس از ائمه طاهرین افراد معدودی از خاندان عصمت و طهارت در این جایگاه قرار گرفتند.
زینب کبری سلام الله علیهاگوهری که از دو دریا خارج شد
زینب کبری سلام الله علیها پدر و مادرش دو دریای علم و عصمت بودند . حضرت زهرا مادرش همان بهانه خلقت بود. همان کسی که اگر نبود رسالت پیامبر به سرانجامی نمی رسید؛ چرا که «لولا فاطمه لما خلقتکما» و پدرش حضرت امیر المونین علی بن ابیطالب صلوات الله علیهما همان کسی بود که اگر در غدیر ولایت و خلافت او اعلام نمی شد« فما بلغت رسالته» تحقق می یافت و رسالت رسولان الهی به غایت خویش نمی رسید.
این بانوی مکرمه که گوهر و جواهر آن دو دریای عظیم بود و هم چون لولویی بود که از این دو دریا خارج شده بود. در دامن پیامبر اعظم صلوات الله علیها تربیت یافت. همان پیامبری که رحمت الهی است برای جهانیان و همان رحمتی که خداوند در شأن او فرمود«لسوف یعطیک ربک فترضی» ای پیامبر خداوند آنچنان به تو ببخشد که راضی شوی.
چه می توان در باره چنین شخصیتی گفت؟ کسی که دو برادرش سرور جوانان اهل بهشت می باشند. یکی امام حسن علیه السلام که خداوندش او را حسن نامید و مظهر حلم و کرم بود. تا جایی که در خاندانی که همه اهل کرم بودند او را کریم اهل بیت لقب دادند و برادر دیگرش امام حسین علیه السلام بود. که خداوند از آن جایی که سنت هارون را درباره امیر المومنین اراده فرموده بود او را هم نام شبیر فرزند هارون نام نهاد و خدایش ایشان را حسین نامید .
او نیز به عالم طوفان کربلا را به پا نمود . کربلایی که تا کنون نه اینکه خاموش نگردیده است بلکه سرد و بی روح نیز نشده است و آتش کربلا تا امروز شعله ور است آتشی که محبت به عترت را در دل محبین و ارادت مندان آن خاندان عظیم را بیش از پیش می نماید و آتشی که به باطل و اهل باطل مجال بودن را نمی دهد. آری امام حسین علیه السلام نیز در خاندانی که شهادت عادت و سیره ایشان بود سید الشهدا لقب یافت .
حضرت زینب در بلندای مرتبت و فضیلت
حضرت زینب کبری سلام الله علیها در چنین خانواده ای با عظمت ولادت یافت، رشد نمود و تربیت یافت. اگر انسان از جنس تاریکی نیز در میان این دریاهای نور زندگی می کرد ذات ظلمانی او به نور مبدل می شد و به آسمان ها عروج می نمود. این در حالی است که زینب کبری سلام الله علیها یک انسان معمولی مانند همه افراد بشر نمود ایشان داری امتیازاتی بود که از دقت در آن عقول متحیر می ماند .
او همان کسی است که حجت خداوند حضرت امام سجاد علیه السلام خطاب به ایشان می فرماید: «عالمه غیر المعلمه و فاهمه غیر مفهمه »؛ عالمی هستی که معلمی نداری و فهمیده ای هستی که مفهمی نداری. اینجا است که عقول عاقلان و بزرگان در حیرت می ماند از بلندای شخصیت آن بانوی مجلله.
علم که علت برتری حضرت آدم بر ملائکه بود. علم ملاک و معیار هر شرافت و بزرگی است. هیچ بزرگی و شرافتی بدون داشتن علم وجود ندارد. از این رو علم همان چیزی است که پیامبران را بر اهل امت و انسان های دیگر برتری و فضیلت می بخشد . آنگاه در خانواده ای که افراد آن خانواده معلم بشریت تا قیام قیامت هستند و خانواده ای که معلم انبیاء گذشته در عالم ارواح می باشند خطاب به زینب کبری سلام الله علیها گفته می شود عالمه ای که معلمی نداشته است. به راستی که ذهن و وهم عاجز است در درک بلندای مرتبت و منزلت حضرت زینب.
کربلا جلوه گاه عظمت زینب کبری
کربلا صحنه ای بود که گوشه ای از بزرگی و عظمت آن بانوی بزرگ به نمایش گذاشته شد. زینب کبری سلام الله علیها که در کودکی شهادت پیامبر و مادر مظلومه خویش را تجربه کرده است، مادری که برای حق علی (ع) سکوت را جایز ندانست و باطل بودن دستگاه ستم غاصبین را اعلان نمود و سحرگاه شب نوزدهم، شهر کوفه، شمشیر کینه ابن ملجم و فرق شکافته و محاسن غرق به خون امیر المومنین را نیز نباید از نظر دور داشت و سرانجام تیر باران نمودن تابوت برادرش امام حسن مجتبی علیه السلام توسط تنها شتر سوار جنگ جمل که آن روز در مدینه بر الاغی سوار بود دستور جسارت به بدن مطهر برادر او یعنی امام حسن مجتبی علیه السلام داد . و کربلا در میان گودال قتلگاه بدن امام حسین علیه السلام که عده ای مسلمان !! بدن او را قطعه قطعه کرده اند برای اینکه به شفاعت جد او پیامبرمصطفی به بهشت بروند.
اشخاص دیگری که بیشتر مشتاق بهشت بودند به قطعه قطعه کردن بدن امام حسن بسنده ننموده و سر مطهر آن امام شهید را در حالی که هنوز جان در بدن داشت از تن جدا نمودند. سوار بر نیزه از شهری به شهر دیگر. دو مصیبت عظیم در مقابل چشمان زینب کبری است دو مصیبت بزرگ است که بر قلب زینب کبری سنگین شده است.
دو مصیبت بزرگ حضرت زینب سلام الله علیها
مصیبت اول به شهادت رسیدن اهل بیت او و برادرش امام حسین علیه السلام. این مصیبت بسیار سنگین و غیر قابل وصف است، اما در عین بزرگی این مصیبت برای زینب کبری جلوه ای دیگر دارد. آری! مصیبت بزرگ است اما زینب کبری نیز بزرگ است به اندازه بزرگی این مصیبت.
جلوه ای از علم آن حضرت در این مصیبت بزرگ نمودار شد آنگاه که به داخل گودال قتلگاه آمد . همان زینبی که او را به دوست داشتن حسین علیه السلام می شناسند و همان زینبی که علاقه و محبت او به امام حسین علیه السلام ضرب المثل شده است و گفته اند که شرط ازدواجش با عبد الله بن جعفر این بود که در این سفر همراه برادرش باشد و اکنون مقابلش بدن تکه تکه شده ای است که گویی بنی امیه همه کینه های بدر و احد و همه بغض و نفرت خویش را از علی علیه السلام به وسیله ضربات دشنه ها و شمشیر های خویش بر بدن مطهر امام حسین علیه السلام نشان دادند.
همان بنی امیه ای که میراث خوار هند جگر خوار بودند و از ایشان غیر این جنایت تعجب بر انگیز بود. اما اینجا زینب است. که اگر بگوییم کوه صبر بود اشتباه کردیم چرا که کوه نیز یارای تحمل این را ندارد و صبر زینب کبری سلام الله علیها نه از جنس خودداری و خویشتن داری بود بلکه صبر او از سنخ علم بود و معرفت شاید از این جهت باشد که قیاس کردن صبر او به استواری کوه گویای حقیقت مطلب نباشد. علت ایستادگی زینب کبری سلام الله در کلماتش واضح گشت. او دست خویش را به زیر بدنی که تعدا زخم هایش قابل شمارش نبود برد و فرمود: «ای پروردگار ما این قربانی کم را از ما خاندان قبول بفرما».
مصیبت انحراف امت
اما مصیبت دوم که به بزرگی مصیبت اول بود . چه مصیبتی بزرگ تر از این که اسلام را به نام اسلام ذبح کنند؟ چه مصیبتی بزرگ تر از اینکه قرآن را به نام قرآن بسوزانند؟ و چه مصیبتی از این بالاتر که سید الشهدا حضرت اباعبد الله الحسین را به نیت و قصد خریدن بهشت به شهادت برسانند؟ چه بر سر این امت آورده اند که چنین به «قهقری» رفته است؟
البته زینب کبری سلام الله علیها خوب می داند که چشم فتنه کجاست؛ چرا که او به خوبی می داند روز ی را که پیامبر خواست وصیتی بنویسد تا اینکه هیچ کس از این امت تا ابد گمراه نشوند؛ اما به آن پیامبر معصوم جسارت نمودند و گفتند :«حسبنا کتاب الله» اری این گونه بود که در صفین کاغذهایی را به عنوان قرآن بالای نیزه زدند و قرآن ناطق را به کناری گذاشتند و فاسقی چون معاویه را فرصت حیات دادند و امروز در کربلا آیه «و اشربو فی قلوبهم العجل» در قاتلان امام حسین علیه السلام تاویل شد و کسانی که دیروز به خاطر قرآنی بر سر نیزه هوس دینداری درو نشان پیدا شد و از شدت دینداری وصی رسول و قرآن ناطق و مصداق آیه ولایت را رها نمودند امروز در کربلا گوشی برای شنیدن احتجاجات ابا عبد الله الحسن علیه السلام نداشتند.
گویی ابدا با قرآن کاری نداشتند اینها یک چیز بیشتر نمی خواهند فقط بیعت با ظالم و دیگر هیچ، یا بیعت و یا شهادت یکی را باید انتخاب نمود و البته اباعبد الله الحسین علیه السلام وارث فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و بیعت با ظالم و قبول ولایت چون یزیدی را امام حسین بر نمی تافت و از آن طرف کسانی که مقابل امام حسین بودند میراث خور سقیفه بودند و یک بار دیگر حق را در شهر مدینه با هیزم هایی به پشت در اهل بیت نبوت پایمال کرده بودند و دستشان آلوده به خون کودک شش ماهه و تنها دختر رسول خدا شده بود.
آری تمام حق در مقابل تمام باطل اما با این تفاوت که باطل خود را عین حق می داند و خویش را ملاک حق بودن معرفی می کند و تمام تلاش شیطانی خویش را انجام می دهد که حق واقعی را به محاق ببرد. لکن «ابی الله ان یتم نوره» خداوند نورش را تمام خواهد نمود و این خطبه ها و روشنگری های حضرت زینب کبری و امام سجاد علیه السلام بود که باطل را در مقابل دیدگان حق جویان برهنه ساخت. آنگاه که لباس حق را از باطل درآورند و باطل هویدا گشت تا قیام قیامت فتنه سقیفه برای اهل حق و حقیقت جویان به محاق رفت. از این رو هر حقیقت جویی که با چشم عبرت به کربلا و وقایع بعد از کربلا نگاه کرده است سقیفه را به زیر پا گذاشته است و حق را یافته است.
خيلي ممنون