گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ برنامه مناظره شبکه اول یکی از برنامه های موفق صداوسیماست که توانسته مخاطبان بسیاری را نیز جذب کند. این برنامه به صورت هفتگی به مباحث مختلف جامعه می پردازد و از دید صاحب نظران موضوعات را به بوته ی نقد می کشد.
مناظره ی این هفته با حضور فعالان محیط زیست و حیات وحش برگزار شد. اما بحث پیرامون مسائل فنی و نگهداری این سرمایه ملی به کژراهه رفت. از نام بابک زنجانی تا احمدی نژاد برده شد بدون اینکه ارتباطی به بحث داشته باشند. غَلیان احساسات در این مناظره آنقدر زیاد بود که بر روی بینندگان نیز تاثیر گذاشت و نظرسنجی پایانی را در دقایق آخر تغییر داد.
اما در این مجال قرار نیست به حیات وحش آسیب پذیر بپردازیم. پیش از آن می بایست به بحث مدعیان تفکر منطقی و داعیه داران «زنده باد مخالف من» نگاهی دلسوزانه داشته باشیم. کسانی که دم از صلح می زنند و معنای آشتی با طبیعت را درنیافته اند. کسانی که صحبت از دموکراسی می کنند اما هنوز نفهمیده اند که باید با مخالف و منتقد گفتگو کرد، نه دعوا. کسانی که دم از پاکی و صداقت می زنند اما دولت پیشین را با بهانه و بی بهانه به فحش می کشند. کسانی که طرف مقابل خود را «هو» می کنند و در مناظره دیروز همه این اتفاقات بود!
زمانی که کسانی که مدعی آزاداندیشی و روشنفکری هستند در برابر استدلال های طرف مقابل (فعلا کاری با صحت و کذب ادعاهای طرفین نداریم) بلند بلند می خندند و حرف های همدیگر را قطع می کنند، چه انتظاری از دیگران می توان داشت؟ فضای مناظره را با مجادله اشتباه گرفتن و احساساتی برخورد کردن با مسائل کلان زیست محیطی، نتیجه ای جز شهادت بیش از یکصد نفر از محیط بانان ندارد. وقتی کارشناسان به جای حل منطقی مشکلات، به جان هم می افتند، در کف جنگل اتفاقات دیگری رخ می دهد.
وقتی مهندس امیری شریفی در مناظره این هفته هرگونه شکار را زشت و مطرود می داند و شکارچی را هم ردیف فاحشه ها و قاچاقچیان مواد مخدر قرار می دهد (لفظی که دقیقا ایشان به کار برد) یعنی به جای حل مشکل شکار غیرقانونی در پی پاک کردن صورت مسئله است. نگاه احساساتی به حیوانات و مقایسه نابه جا و نابحق آنها با انسان می تواند احساسات را تا حدودی تحریک کند اما راهکار درستی برای مقابله با شکار غیرقانونی نیست. شکار حیوانات در خطر انقراض کار غلط و ناصوابی است که می بایست از انجام آن جلوگیری شود اما شکار برخی حیوانات که استفاده های خوراکی، تجاری و حتی دارویی دارند و البته خطری هم نسل آنها را تهدید نمی کند، چرا ایراد دارد؟
بعضی ها «از پاپ، کاتولیک تر می شوند» و در مخلوق دوستی از خدا و پیامبرش پیشی می گیرند. اسلام استفاده از حیوانات را بلامانع می داند و البته در این استفاده باید اعتدال نیز درنظر گرفته شود. اصل «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» همین قضیه را مطرح می کند که با وجود استفاده صحیح از طبیعت می بایست به آن ضرر نرسانیم. شکارچی را شیطان اکبر دانستن یعنی بستن باب مذاکره و مناظره. یعنی قبیح دانستن طرفین مذاکره و خونخوار بودن دیگرانی جز خود. دلسوزی های بی مورد هیچ دردی را درمان نمی کند وپیش از احساسات باید عقل و منطق را به کار گرفت.
هرچند ممکن است موافقان شکار قانونی از طرف این جمع احساساتی، متهم به منفعت گرایی شوند اما فراموش نشود این نفع جمعی برای طبیعت نیز مفید است و نسل آن ها را تعدیل می کند. این که بحث های محیط زیست را سیاست زده کنیم و «هشت سال گذشته» را عامل تمام بدبختی ها بشماریم و هر آسمان ریسمانی ببافیم که حرفمان را به کرسی بنشانیم یعنی مظلومیت محیط زیست. این افراد احساساتی به کشور ضربه می زنند؛ گاهی پوست یک گوسفند را سر نیزه می زنند و گاهی یک پیراهن خونی را سر دست می گیرند که البته با رنگ پلاستیک، قرمز شده است. این احساسات پاک اما غیرقابل کنترل و غیرعقلانی خطرناک است. چه در فرهنگ، چه در سیاست و چه در محیط زیست مظلوم.