گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ بعضی وقایع با این که بار تلخیشان زیاد است، اما یادآور چیزهایی هستند که گاه حس می کنیم فراموش شده اند. واژه هایی مثل ایثار و فداکاری، که با اینگونه اتفاق ها، دوباره به یادمان می آیند و می فهمیم هنوز هستند کسانی که این اصول را سرلوحه ی زندگی و کارشان قرار داده اند.
بعد از ظهر روز 24 اردیبهشت سال 92، یک مورد حریق به آتش نشانی اطلاع داده شد که به دنبال آن آتشنشانان چهار ایستگاه به محل حادثه واقع در ساختمان دهم طبقه در شهرک شهید باقری اعزام شدند.
در جریان این حادثه آتشنشانان برای اطفای حریق و نجات جان دختربچه 10 ساله اقدامات خود را آغاز کردند که پس از خارج کردن این دختر، از ساختمان و نجات وی از مرگ حتمی، فرمانده ایستگاه 68 آتشنشانی به نام «امید عباسی» به علت شدت دودزدگی و بالارفتن حرارت دچار سوختگی و آسیبدیدگی شدید شده بود.
آتشنشانان وی را به همراه یکی دیگر از همکارانش که او نیز دچار سوختگی شده بود، به بیمارستان منتقل کردند که «امید عباسی» در بخش ICU بیمارستان پیامبران پذیرش شد.
«امیر حسین خلج» آتشنشانی است که خودش نیز در این حادثه مجروح شد.
او و امید عباسی - آتشنشان 35 ساله - روز سهشنبه هفته گذشته برای خاموشکردن آتش در ساختمان مسکونی 10 طبقهای در شهرک زیتون تهران به آنجا رفتند و تلاش کردند دختر هشت سالهای را که در میان دود و شعله محاصره شده بود و قصد داشت خودش را از پنجره به بیرون پرت کند، نجات بدهند. امید وقتی دید حال دخترک مساعد نیست، ماسک خود را درآورد و به او داد و همین کار باعث جراحتش شد و در نهایت بر اثر مرگ مغزی جان باخت.
او درباره چگونگی وقوع حادثه گفت: «با اعلام ستاد فرماندهی و به صدا درآمدن زنگ آتشسوزی به سرعت خودمان را به محل حادثه در بزرگراه همت غرب، شهرک شهید باقری رساندیم.
در آنجا ساختمان 10 طبقهای دیده میشد و دقیقا در طبقه دهم آتش و دود سیاهی به بیرون زبانه میکشید. شدت آتشسوزی و حرارت بالای آن آسانسور را از کار انداخته بود. ما با پای پیاده و با تجهیزات، طبقات را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم و به طبقه دهم رسیدیم. لولهکشی و آبرسانی را بلافاصله آغاز کردیم و از چند جهت مشغول خاموشکردن آتشسوزی شدیم و سه نفر از اعضای این خانواده را که مادر و دو فرزند بودند، سالم به پایین ساختمان منتقل کردیم.»
وی ادامه داد: «عملیات در مراحل پایانی بود که من صدایی شنیدم. شدت حرارت و دود خیلی زیاد بود و چشم به سختی اطراف را میدید. جلوتر رفتم و دیدم یکی از نیروها روی زمین افتاده است. دستگاه تنفسیام را سریع باز کردم و روی دهان آن آتش نشان - که تا به آن روز او را ندیده بودم - گذاشتم و دوستان دیگرم را صدا کردم و با کمک هم او را به پایین بردیم. آن صحنه و آن عملیات اولین و آخرین باری بود که من امید عباسی را میدیدم. امید پس از پیدا کردن دختر بچه هشت ساله در آتش، با دادن ماسک تنفسیاش به او، بر اثر شدت حرارت و حجم بالای دود روی زمین افتاده بود.»
پس از انتقال امید به بیمارستان، پزشکان تلاش را برای برگرداندن او آغاز کردند. اما تلاش پزشکان به نتیجه نرسید و سرانجام روز بعد عوامل پزشکی این بیمارستان، مرگ مغزی امید عباسی را تایید کردند.
از آنجایی که این آتش نشان فداکار، کارت اهدای عضو داشت، وی را به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل کردند و اعضایش را به سایر بیماران اهدا نمودند تا ایثار و فداکاری این آتش نشان جوان، تکمیل شود.
امید عباسی، در سال 79 به استخدام سازمان آتش نشانی در آمده بود و یک دختر کوچک داشت.