گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ کتاب «غرب شناسی» شامل ده مقاله از رضا داوری اردکانی، کریم مجتهدی، اصغر طاهرزاده، موسی نجفی، محمد مددپور و سید مرتضی آوینی است که در آن به مباحث پیرامون غرب پرداخته شده که توسط نشر آرما منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
ترس روی دیگر سکه قدرت است و آن که خود را قدرتمند می نماید، بیش از دیگران می ترسد. زرتشت، نیچه هیئتی چون پیامبران دارد، اما خود نیچه به شدت بیمار است و در معرض دیوانگی. داستایفسکی نیز بسیار مقتدر و هراس انگیز می نماید، اما آدم های داستان هایش که صورت های وجودی خود او هستند، وحشت زده اند و مقهور جنون. ناپلئون با آن دوی دیگر متفاوت است، از آن رو که خود او مظهر آن وجودی است که این عصر را از دیگر اعصار تمایز می بخشد: اراده به قدرت. یونگر می نویسد:
«هم در « اراده به قدرت» و هم در «راسکولنیکوف» (جنایت و مکافات) اشاره به ناپلئون اهمیت قابل ملاحظه ای دارد. آن فرد بزرگ که از آخرین حلقه زنجیره قرن 18 آزاد شده است و در آن کتاب از جنبه های روشن خود نگریسته شده است و در این کتاب از جنبه های تاریک اش. در آن کتاب از نظر تمتع از قدرتی تازه که به روانی از دنیای بیرون به درون فرد می طراود – و در این کتاب از نظر رنجی که به طرزی انفصال ناپذیر با آن قدرت وابسته است. و این هر دو روش با تصویر مثبت و منفی برای ایجاد تصور واقعیت معنوی یکدیگر را تکمیل می کند»
تقدیر تاریخ – و یا حوالت آن – به واسطه اراده انسان ها به ظهور می رسد، اما نه آنچنان که بلااراده بازیچه «روح زمان» باشد، و البته مراد از روح زمان نه آن چیزی است که هگل در فلسفه تاریخ می گوید. اینکه در هر زمانه، انسان ها بر امری اتفاق رای می یابند و انگیزه ها و اندیشه های مشترکی پیدا می کنند؛ تصادفی نیست.
در هر زمانه بشر – در مصداق جمعی خویش- عهد تازه ای می بندد و این عهد تازه و لازم است با تعهدی تازه در تفکر بشر و اراده او. با اجتماع انسان ها بر غایاتی واحد، وجود افراد در وجودی کلی تر مستحیل می شود که هم در مرتبه ذات و هم در مرتبه صفات و افعال، از نحوی وحدت و کلیت برخوردار است.
تاریخ، حیات همین مصداق جمعی بشر است که فراتر از افراد وجود دارد.
جبر و اختیار دو اعتبار متقابل از یک امر واحد است؛ نه آن است و نه این. روح این زمانه که نیهیلیسم صفت ذات اوست اختیار انسان ها را نفی نمی کند؛ با اندیشه بشری می اندیشد و با دست اراده او نظم پیشین را ویران می کند و بنیانی تازه در می اندازد. پس تعبیر پیش بینی را ویران می کند و بنیانی تازه در می اندازد. پس تعبیر پیش بینی یا پیشگویی نیز برای آنچه نیچه و داستایفسکی دریافته اند درست نیست؛ فتنه در حال خیزش است و این دو نیز در آن شریکند چنانکه آن سومی، ناپلئون بناپارت.