آخرین اخبار:
کد خبر:۳۰۲۲۷۷
یک فنجان کتاب داغ-35

فتنه در حال خیزش است!

پس تعبیر پیش بینی را ویران می کند و بنیانی تازه در می اندازد. پس تعبیر پیش بینی یا پیشگویی نیز برای آنچه نیچه و داستایفسکی دریافته اند درست نیست.

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ کتاب «غرب شناسی» شامل ده مقاله از رضا داوری اردکانی، کریم مجتهدی، اصغر طاهرزاده، موسی نجفی، محمد مددپور و سید مرتضی آوینی است که در آن به مباحث پیرامون غرب پرداخته شده که توسط نشر آرما منتشر شده است.


در بخشی از این کتاب می خوانیم:

 

ترس روی دیگر سکه قدرت است و آن که خود را قدرتمند می نماید، بیش از دیگران می ترسد. زرتشت، نیچه هیئتی چون پیامبران دارد، اما خود نیچه به شدت بیمار است و در معرض دیوانگی. داستایفسکی نیز بسیار مقتدر و هراس انگیز می نماید، اما آدم های داستان هایش که صورت های وجودی خود او هستند، وحشت زده اند و مقهور جنون. ناپلئون با آن دوی دیگر متفاوت است، از آن رو که خود او مظهر آن وجودی است که این عصر را از دیگر اعصار تمایز می بخشد: اراده به قدرت. یونگر می نویسد:

 

«هم در « اراده به قدرت» و هم در «راسکولنیکوف» (جنایت و مکافات) اشاره به ناپلئون اهمیت قابل ملاحظه ای دارد. آن فرد بزرگ که از آخرین حلقه زنجیره قرن 18 آزاد شده است و در آن کتاب از جنبه های روشن خود نگریسته شده است و در این کتاب از جنبه های تاریک اش. در آن کتاب از نظر تمتع از قدرتی تازه که به روانی از دنیای بیرون به درون فرد می طراود – و در این کتاب از نظر رنجی که به طرزی انفصال ناپذیر با آن قدرت وابسته است. و این هر دو روش با تصویر مثبت و منفی برای ایجاد تصور واقعیت معنوی یکدیگر را تکمیل می کند»

 

تقدیر تاریخ – و یا حوالت آن – به واسطه اراده انسان ها به ظهور می رسد، اما نه آنچنان که بلااراده بازیچه «روح زمان» باشد، و البته مراد از روح زمان نه آن چیزی است که هگل در فلسفه تاریخ می گوید. اینکه در هر زمانه، انسان ها بر امری اتفاق رای می یابند و انگیزه ها و اندیشه های مشترکی پیدا می کنند؛ تصادفی نیست.

 

در هر زمانه بشر – در مصداق جمعی خویش- عهد تازه ای می بندد و این عهد تازه و لازم است با تعهدی تازه در تفکر بشر و اراده او. با اجتماع انسان ها بر غایاتی واحد، وجود افراد در وجودی کلی تر مستحیل می شود که هم در مرتبه ذات و هم در مرتبه صفات و افعال، از نحوی وحدت و کلیت برخوردار است.


تاریخ، حیات همین مصداق جمعی بشر است که فراتر از افراد وجود دارد.

 

جبر و اختیار دو اعتبار متقابل از یک امر واحد است؛ نه آن است و نه این. روح این زمانه که نیهیلیسم صفت ذات اوست اختیار انسان ها را نفی نمی کند؛ با اندیشه بشری می اندیشد و با دست اراده او نظم پیشین را ویران می کند و بنیانی تازه در می اندازد. پس تعبیر پیش بینی را ویران می کند و بنیانی تازه در می اندازد. پس تعبیر پیش بینی یا پیشگویی نیز برای آنچه نیچه و داستایفسکی دریافته اند درست نیست؛ فتنه در حال خیزش است و این دو نیز در آن شریکند چنانکه آن سومی، ناپلئون بناپارت.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار