در حالی که رسالت اصلی دانشگاهها تعالی فرد و جامعه و پرورش نقادی و آزاد اندیشی تعریف شده است ولی توسعه پردیسهای دانشگاه در ایران بر هیچ اصولی استوار نیست و این امر موجب تنزل جایگاه علم و دانشگاه خواهد شد.
گروه سیاسی«خبرگزاری دانشجو» ـ صالح رشید حاجی خواجه لو؛ توسعه دانشگاه باید مبتنی و متناسب با مقتضیات و اخلاقیات علمی و ارزشهای اسلامی در کنار مقتضیات و تحولات نظام علم و فناوری باشد تا فرد، دانشگاه و جامعه متعالی و خلاق شکل بگیرد.
این در حالی است که جهت گیری شعائر و چشم اندازهای دانشگاهها یک جهت گیری مبتنی و تأکیدی بر توسعه فناوری و فن گرایی است و به ترویج فرهنگ اسلامی و ارزشهای دینی و ملی کمتر پرداخته شده است. این نوع چشم انداز، چشم انداز حداقلی و فرعی است برای چشم انداز و رسالت اصلی دانشگاه که همانا تعالی فرد و جامعه و پرورش نقادی و آزاد اندیشی است که دانشگاهها به نوعی از پرداختن به آن غافل مانده و سامان امور خاصی از متقاضیان آموزش عالی را مقصود بالاصاله خود کرده است.
این امر در توسعه پردیسهای دانشگاهی وضعیت بغرنجتری پیدا میکند و نوع نگرش مسلط در آن، ترویج دهنده سرمایه داری علمی است که در آن جامعه اعتبار و اصالت دانشگاه و علم را منوط به اعتبار و اصالت آن در برآورد و سامان امور و آمال خاص و شخصی تعریف میکند که چنین نگرشی در فرهنگ دینی ما نیز مورد نکوهش است و در سوی دیگر در چنین نگرشی استمرار توسعه دانشگاهی در چارچوب مادی و ابزاری شکل میگیرد.
به نظر میرسد توسعه پردیسهای دانشگاه در ایران که بر هیچ اصولی استوار نیست و هیچ گونه مبانی فلسفی، علمی و اخلاقی برای این نوع توسعه آموزش عالی نمیتوان متصور شد مگر اینکه یک توسعه اعتباری برای آن قائل شد که اعتبار آن صرفا ریشه در مسائل و تنگناهای خود سازمان دانشگاه (از جمله محدویت منابع مالی) دارد تا توسعه ذاتی که در آن علم مشروعیت خود را از خودش میگیرد.
جالب اینکه این سیاست توسعه بدون توجه به ظرفیت علمی – سخت افزاری و آمایشی دانشگاهها و صلاحیتهای متقاضیان در همه شهرها و در همه دانشگاهها دنبال میشود و حتی با چشم اندازهایی که خود دانشگاهها برای خود تعریف کردهاند و نظریههایی که در باب توسعه دانشگاهی (نظریه تقاضای اجتماعی - نظریه سرمایه انسانی و ...) وجود دارد، سازگاری ندارد؛ چون نه اصل آموزش در آن جدی گرفته میشود و نه اصل پژوهش که بتواند به طور مطلوب و کمال به مطالبات این چشم اندازها و نظریهها پاسخگو باشد.
چنین نگرشی (سرمایه داری علمی) در درازمدت سبب خواهد شد که علم از جایگاه خود به شبه علم، فرزانگی و فرهیختگی از جایگاه خود به تکنوکراتی و جایگاه دانشگاه از نظام تربیتی و فرزانه پروری به نظام تکنوکرات تحول و تقلیل پیدا کند که البته چنین وضعیتی در فرایندهای علمی هم اکنون نیز قابل مشاهده است.
ترویج سرمایه داری علمی سوا از تأثیراتی که در جامعه و بر نظام فرهنگی، رفتاری و نگرشی حاکم بر آن میگذارد، دانشگاه و مناسبات جاری و رفتارهای علمی و حرفهای آنها را نیز متأثر میکند. نمونه بارز آن رواج مؤسسات پایان نامه نویسی و مقاله نویسی و پرسه زدن دانشجویان ما در این مؤسسات است؛ چرا که دانشگاههای ما با کارکردهای خود سرمایه داری علمی را ترویج میدهند که ضد اخلاقیات و ارزشهای دینی و به شدت هنجار شکن است.
سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که به راستی افق دانشگاههای ما کجا است؟ آیا با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی که در سند چشم انداز 1404 متصور شده است، متناسب است؟ به کدام مطالبات اجتماعی میخواهد پاسخ دهد؟ مطالبات اجتماعیای که خود متأثر از مدرک گرایی است؟ آموزش عالی را برای چه کسانی میخواهد ارائه کند؟ برای همه یا برای کسانی که شایسته و قابل آن هستند ؟
بدین لحاظ بازنگری و توجه جدی به مبانی توسعه آموزش عالی و فلسفه حاکم بر آن و ارائه یک مدل مناسب ضروری به نظر میرسد.