کجفهمانى که حتى با تشکیل حکومت اسلامى مخالف و آن را از حکومت طاغوت بدتر مىدانند! ... بازیگرانى که براى عقب نگه داشتن مسلمانان و باز کردن راه براى غارتگران و سلطهجویان، اسلام را در کنج مساجد و معابد محصور نمودهاند
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» امین خدابخشی؛ امام در نامهای به سید حمید روحانی در مورد تدوین تاریخ انقلاب میفرمایند: «شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایى قیام کردند.» اینکه چرا تحجر در ادبیات امام اینقدر مهم است که هدف انقلاب را مبارزه با آن میدانند و بیشترین خون دل خوردنها از این قشر بوده، جای بسی تأمل دارد. ایشان میفرمایند: «در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است! عدهاى مقدسنماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است.
وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.
بهزعم بعضی افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد وگرنه عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسهاى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود که هرکس کج راه مىرفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار مىرفت. در مدرسة فیضیه، فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه فلسفه مىگفت. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مىشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.» (1)
حضرت امام میفرمایند: «کجفهمانى که حتى با تشکیل حکومت اسلامى مخالف و آن را از حکومت طاغوت بدتر مىدانند! ... بازیگرانى که براى عقب نگه داشتن مسلمانان و باز کردن راه براى غارتگران و سلطهجویان، اسلام را در کنج مساجد و معابد محصور نمودهاند و اهتمام به امر مسلمین را بر خلاف اسلام و وظایف مسلمانان و علماى اسلام معرفى مىکنند. و معالأسف دامنه تبلیغات گمراهکننده به قدرى بوده و هست که دخالت در هر امر اجتماعى و سیاسى را در جامعه مسلمین برخلاف وظایف روحانیون و علماى دین مىدانند؛ و دخالت در سیاست را گناهى نابخشودنى مىخوانند.» (2)
از طرفی شنیدهایم امام عصر که ظهور کند خیلیها او را موعظه اخلاقی میکنند! در جریان عاشورا هم عدهای سادهزیست و اخلاقمحور که زیر علم دین سینه میزدند و مشغول مجاهدهی اخلاقی بودند، با انگیزهای الهی و برای خشنودی رسول خدا به جنگ با امام حسین(ع) رفتند! اگر هم گاهی به خود تردید راه میدادند، نه بخاطر این بود که حق با امام (ع) است؛ بلکه به این خاطر بود که ایشان فرزند رسول خدا هستند، البته این هم توجیهی داشت اینکه همه در برابر حکم خدا یکسان هستند و چون حسین(ع) از مسیر دین منحرف شده باید برای بقا دین با او جنگید.
عدهای هم کل تلاششان این بود که میان مسلمانان تفرقه نیفتد، لذا وقتی، ولیِّ زمانش درگودال قتلگاه ندای " هل من ناصر " سرمیداد، او در بالای منبر با نیت الهی و از روی تکلیف مشغول هدایت خلق و طلب استغفار بود. علت جنگ با امام و طلب استغفار برای امام این بود که از نظر وقتشناسی کور و در فهم اولویتهای دین گیج بودند؛ چراکه مومن به بعض و کافر به بعض بودند. و این شاید حکایت ماست که در پاسخ به مطالبات فرهنگی رهبر انقلاب، خودمان را با بحثهای شیطانپرستی و... سرگرم کردهایم.