نخستین همایش حکمت هنر انقلاب اسلامی2 اردیبهشت در حوزه هنری برگزار شد که سیدمحمد حسینی، هادی محمودی و مجید شاهحسینی در آن حضور یافتند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، نخستین همایش حکمت هنر انقلاب اسلامی 2 اردیبهشت در حوزه هنری برگزار شد که در این همایش به منظور نقد دو مقاله برتر دورههای حوزه هنری، سید محمد حسینی، دبیر همایش؛ هادی محمودی، منتقد و مقالهنویس های برتر گرد هم آمدند. پس از قرائت مقاله، جلسه نقد با حضور کارشناسان برگزار شد.
متن کامل این میزگرد به شرح ذیل است:
حسینی در پاسخ به این سوال که آیا سینما رمان مصور است، گفت:آنچه که دوستان در مقالات شهید آوینی و بخصوص مقاله دوم آینه جادویی دیدهاند و در خصوص سینماست، گروهی سینما را تصویر میدانند و گروهی دیگر داستان. ایشان با نقل دوگانه موضوع دیگری را مطرح کردند که جدیدتر است؛ میگوید سینما نه آرد است و نه شکر، بلکه سینما حلواست، حلوای هنر، لذا عنصر سینما را نمیتوان تصویر دانست.
جنس سینما داستان است
محمودی در ادامه بحث افزود: بحثی پیرامون جنس و فصل در منطق و فلسفه وجود دارد که فیلم و خیال نامیده میشود؛ همان طور که این مسئله نگاه خوب و ثمربخشی است، خطرناک هم است؛ چرا که امکان دارد از این لغات استفاده ابزاری شده باشد. بنده مقدمتاً میگویم که وقتی میخواهم ماهیت چیزی را بشناسیم ابتدا باید جنس آن را بشناسیم انسان در نسبت با چهارپا جنس حیوانیت دارد، اما با سنگ این گونه نیست.
وی در ادامه بیان کرد: اما فصل مفهومی نسبی است. به همین خاطر نقشی که فصل در ماهیت شکل دارد، مقوم است. اگر جنس سینما داستان باشد باید بگوییم در مقابل چه چیزی داستان است و اگر فصل سینما تصویر باشد باید بگوییم آنچه حقیقتاً مقوم سینماست، فصل سینما است.
رضایی در ادامه گفت: وارد بحث فصل و جنس منطقی نشویم؛ مسامحتاً از این تعبیرها استفاده نشده. تعبیرها برای ادراک بیشتر است، مقوم یک شی فصل آزاد است و من این را میپذیرم، اما در خیلی از نگاهها جنس دیده نمیشود و تصویر مدنظر است. من میخواستم بگویم داستان خیلی مهم است.
تنازع خیر و شر در داستان
حسینی در ادامه در پاسخ به سوالی که در این مقاله فصل جنس را ابزاری برای خواسته خود کرده، گفت: آنچه که در مقاله آقای رضایی دیدیم، این است که فرازهای پایانی شکل بیان فردی هستند یا به روایتی فردینویسی هستند. که در مقاله انسان را پالایش و جهانبین میکند. چرا روایت فتح انتخاب میشود و همین نکات است که سبب میشود شهید آوینی معتقد باشد، آنچه در عالم است تنازع خیر و شر نیست. اگر روابط داستانی تنازع رشد باشد نوعی خلاقیت است. انسانی که داستان مینویسد خلاق است و شهید آوینی موافق و منتقد این اتفاق است. کسی که در مقام چنین سخنی برآید کسی است که بتواند قضاوت کند که قضاوت مثل فرض است این تنازع دیرینه عالم میان حق و باطل است، ولی متغیر بیرونی را نسبت به وادی مطلق میداند.
وی افزود: روایت فتح نقل اتفاقی است که در آن فضا بوده؛ تنازعی که در حال نقل آن هستیم اساسا این تنازع مبتنی بر تنازع حق و باطل است. اگر حب و بغض ما به حقیقت در عالم تعیین نشده باشد کلام ما در عالم ماندگار خواهد بود. در این مقام هنرمند در مقام منشا خلق اثر نیست و موضعیت خلق اثر دارد، اما منشا دیگریست. نسبت خلقت و صنعت آن صرفاً برای خداست. طبق تعبیر قرآن به نسبت به خلق و جعل به یک الگو میرسیم چه تعبیری نسبت به حوزه روایتگری و خلاق بودن نویسنده وجود دارد؟
ما نمیتوانیم سینمای داستانی داشته باشیم
محمودی در ادامه گفت: معمولاً وقتی میخواهیم نسبت انسان و هستی را در نگاه دینی تصویر کنیم با توجه به تاکید در نقد وجودی انسان هرگونه مشارکت انسان در طبیعت و هستی را سلب میکنیم، اما اگر طبق نظر شهید آوینی به متون عرفانی نگاه کنیم میبینیم این سلب جدی است آیا آمیزگی به این معنی است که حرف نزنیم؟! اگر سخن نگوییم چه کنیم؟ وقتی انسان سخن میگوید نسبتی با هستی برقرار میکند.
وی تاکید کرد: شهید آوینی از دل به خواهی به روایت فتح نداند؛ چرا که مقام راوی یک مقام بلند است روایتگر آسمانی است که به ذات انسان داده شد و شهید آوینی وقتی خودش را راوی میداند و در پس سخن گفتن از ذات انسان سخن میگوید. حال پرسش از ذات اشیاء و ماهیت آنها چیست و چگونه میتوان به آن ورود کرد؟! ما به علل اشتراک میتوانیم انضمامی بپرسیم. اشتراک سینما و عکاسی و تئاتر و داستاننویسی و هر چه که هنر خوانده شود چیست؟ با این شرایط ما میتوانیم سینمای داستانی داشته باشیم.
وی در ادامه بیان کرد: اگر بگویند حقیقت هنر در داستان دیده میشود ما باید از حقیقت داستان بپرسیم و آن زمان باید نگاهی عمیقتر و در واقع داستان که چه نسبتی با حقیقت انسان دارد؟
حسینی در پایان گفت: طبق آیات پایانی سوره یوسف باید برای مبانی تعیین و تکلیف مشخص کنیم، بعضی لحظات نیاز به تفسیر دارد. قرآن در داستان حضرت مریم و هاجر راجع به عناصر سخن میگوید، اما وقتی به شکست و ضعف برسد مثل زن لوط و نوح صریح رد میشود و این یک تعبیر درست است.