گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، آیتالله خامنهای در خرداد ماه 1360 و قبل از عزل بنیصدر در مجلس شورای اسلامی سخنرانی کردند و با ذکر 14 دلیل اثبات کردند که رییسجمهور دارای کفایت سیاسی نیست. در ادامه، خلاصهای از این سخنرانی میآید.
من در محضر خدا و در حضور شما و همه کسانی که این سخن را خواهند شنید، اعلام میکنم که اینجانب آقای بنیصدر رئیس جمهور را دارای کفایت سیاسی برای اشغال پست خطیر ریاست جمهوری نمیدانم. من دلایل خودم را در موارد زیر خلاصه میکنم:
1- رئیس جمهور صلاحیت و کفایت خود را باید در احترام به نهادهای قانونی ثابت کند. چرا که مشروعیت او مبتنی بر حرمت قانون اساسیای است که آن نهادها بخشی از تحقق خارجی آن را تشکیل میدهند. آقای بنیصدر بارها به نهادهای قانونی بیحرمتی روا داشته و به این طریق پایه مشروعیت خود را سست کرده است. نمونه: امضا نکردن لوایح مصوبه مجلس، اهانت به شورای نگهبان و شورای عالی قضائی، متهم کردن مجلس شورای اسلامی، اهانت دائمی و مستمر به کابینه و شخص رئیس دولت، مخالفت آشکار و پنهان با سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دیگر نهادهای انقلابی و قانونی.
این جمهوری، جمهوری نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم
2- رئیس جمهور بالاترین مقامی است که حفظ حرمت نظام جمهوری اسلامی از او انتظار میرود. تحقیر جمهوری تحقیر رئیس جمهوری است. آقای بنیصدر در یک جمله کوتاه، جمهوری اسلامی و نهاد ریاست جمهوری را تحقیر میکند: «این جمهوری، جمهوری نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم». هیچ فرهنگی نمیتواند شخصی را که برای بزرگ قلمداد کردن خود، در عین حال مقام ریاست جمهوری و نظام جمهوری اسلامی را تحقیر میکند، دارای کفایت و شایستگی سیاسی بداند.
3- آقای بنیصدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض میکرد، از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و حتی از این که رویههای تخریبیش اساس جمهوری و استقلال کشور را خدشهدار میکند، پروایی نورزید. تقوای سیاسی و تعهد اسلامی که شرط اصلی ریاست جمهوری است، چنین روشی را نفی میکند و هرگز با آن نمیسازد.
رفتار متفاوت بنی صدر با سازمان مجاهدین، قبل و بعد از ریاست جمهوری
4- در انقلاب و نیز در جمهوری ما که ثمره آن بود، ویژگی بارز چشمگیری میتوانست آن را از همه تجربههای متشابه متمایز کند. «حقیقتگرایی» به جای «سیاستگرایی» بوده. آقای بنیصدر در مقام ریاست جمهوری این روش را نقض کرد و سیاستبازی را جانشین حقیقتگرایی کرد. از آن جمله است موضعگیری در مقابل گروهها و گروهکها. پیش از ریاست جمهوری، مجاهدین را به نحوی محکوم کرد. پس از ریاست جمهوری که به سازماندهی آنان احساس نیاز میکرد، آنها را به خود نزدیک ساخت. کارت حمل سلاح برای آنان صادر کرد و از عناصر و سازماندهی آنان برای اداره اجتماعاتی که تشکیل آن را برای مقاصد خود لازم میشمرد، بهره گرفت.
از آن جمله از موضعگیری او نسبت به امام، همین اواخر به ظاهر خود را به امام متعهد وانمود میکرد. امام را پدر و مراد خود مینامید و نام امام، آری فقط نام را گرامی میداشت، اما در عمل همه جوانب دیگر ولایت فقیه را مورد تعرض قرار میداد. امام از سپاه با آن لحن تجلیل میکرد و او سپاه را مکرراً، از جمله در 14 اسفند در سخنرانی و غیره، به صراحت میکوبید. امام تصرف لانه جاسوسی را انقلاب دوم مینامید و او بارها آن را رد میکرد. امام قبل از عاشورا به روزنامهها اعتراض کرد و بر آنان به خاطر پرداختن به مسائل تفرقهانگیز و تشنجانگیز نهیب زد و او در سخنرانی عاشورا گفت که جنگ موجب آن نمیشود که روزنامهها محدود شوند.
بنی صدر تا آخرین روز اقامت در تهران در کاخ زندگی می کرد
یکی از اصول اخلاقی اسلام و مصداق بارز تقوا و امانت که جزء صلاحیتها و شرایط رئیسجمهور در قانون اساسی به شمار آمده است. صداقت و راستگویی است. آقای بنیصدر این شرط را نقض کرده و اساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاده است .... در مورد شایعه اقامت ایشان در یک کاخ، بارها نوشت و گفت که من هیچ خانهای از خود ندارم و در هیچ کاخی سکونت نمیکنم. اینجانب خود و همه اعضای شورای انقلاب سابق و دیگران شک ندارند که ایشان تا آخرین روز اقامت خود در تهران، در کاخ یکی از اعضای خانواده رژیم سابق که در مجاورت نخستوزیری که محل کارشان بود و با همان تزئینات و تشریفات دستنخورده باقی مانده، زندگی میکرد. در ایام اقامت در دزفول نیز در کاخ سلطنتی -در پایگاه هوایی دزفول است- اقامت داشت. مثال دیگر وابستگی ایشان به جبهه ملی است که بارها آن را انکار کردهاند و مثالهای فراوان دیگر.
امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد
5- بیشک چهره منور و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمندی و قاطعیت امام خمینی سنگینترین وزنه انقلاب و جمهوری ماست. حضور مردم در صحنه وزنه عظیم دیگری است که دشمن را مأیوس میکند و نظام جمهوری اسلامی صحنه اقدام و مجاهدت امام و امت است. هماکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در بیقدر کردن این عظمتها به چه تعبیر میشود؟ به خیانت یا عدم کفایت؟ فعلاً ما به دومی اکتفا میکنیم.
اکنون به شاهکارهای آقای بنیصدر در این مورد توجه کنید. در مصاحبه با مجله «لوماتن» خبرنگار میپرسد آیا امام خمینی از این وضع نگران نیست؟ بنیصدر: «چرا. مسلماً من به او نامه نوشتهام و در اینباره با او صحبت کردهام. امام فقط به اخبار و اطلاعاتی که دریافت میکند و طبق طرز فکر خاص خود عمل میکند. از آنچه میبینیم و تجربهای که در عمل به دست میآورم، این نتیجه حاصل میشود که امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد. شاید هم عقیده دارد که اگر از تمام این مسائل سخن گفته شود، مردم ناامید خواهند شد».
در دوران شاه دورنمای تمدن بزرگ وجود داشت اما الان این دورنما وجود ندارد
در مصاحبه با «میدل ایست» هم درباره محدود بودن اطلاعات امام مطالبی هست که البته این مصاحبه، از مصاحبههای مفصل و تکاندهنده است. در این مصاحبه، دو بار درباره امام صحبت میکند و هر دو بار میگوید که به امام اطلاعات نادرستی میدهند. در این تعبیر ایشان، امام یک فرد سادهای است که آنجا نشسته است، میروند و به او خبر میدهند و ایشان هم بر طبق آن خبرها نظر میدهند. -تاریخ این مصاحبه 8/1/1360 است.- در بخش دیگری از همین مصاحبه درباره نظام جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر میگوید: «قبلاً، یعنی در دوران شاه، لااقل دورنمایی وجود داشت؛ دورنماهای تمدن بزرگ، امروز حتی این هم وجود ندارد».
*مورد ششم از دلایل مطرح شده از سوی آیتالله خامنهای در نسخه قدیمی روزنامه اطلاعات موجود نیست.
وقتی بنی صدر دولت رجایی را مصیبتی بالاتر از جنگ می دانست
7- رئیس جمهور باید حیثیت جمهوری را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از این کار قطعاً اگر خیانت نباشد، بیکفایتی سیاسی و اخلاقی و خیلی بیکفایتیهای دیگری است. در طول 9 ماه گذشته، یعنی اوایل تشکیل دولت جدید و پیش از آن، بزرگترین بلندگوی تبلیغاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نیز درج و منتشر شد. دولت رجایی را مصیبتی بالاتر از جنگ دانستن، دولت اسلامی را یک دولت بیقانون معرفی کردن، اینها عیناً تعبیرات ایشان است که در مصاحبههای خارجی ایشان وجود دارد و در نزد من هم الان موجود است، آزادی را در ایران به کلی پایمال شده وانمود کردن، شایعه شکنجه را علیرغم گزارش صلیب سرخ و نیز کمیسیون تحقیق در سطح عالم گستردن و خلاصه رژیم کنونی را از رژیم شاه هم بدتر معرفی کردن، جزو شاهبیتهای اظهارات آقای بنیصدر است.
8- کمترین حد کفایت سیاسی آن است: محدوده مشاوران نزدیکتر و یاران و همکاران رئیس جمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوکو مورد سوء ظن پاک باشند. من لازم ندانستم در مورد اطرافیان آقای بنیصدر توضیحات زیادی بدهم، چرا که درباره آقای تقوی مطالبی در روزنامه افشا شده بود. درباره آقای فضلینژاد و بعضی از آقایان دیگر که آن اسناد را از وزارتخانه بردهاند، لزومی ندارد که وقت را بگیریم.
افشای اسرار اقتصادی کشور توسط رییس جمهور!
9- افشای اسرار اقتصادی کشور نیز یکی دیگر از دلایل عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر است. اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت و میزان موجودی ارزی کشور و اظهار فلج اقتصادی از آن جمله است. وی بی آن که توجه کند که موجودی ارزی در ماه هشتم سال پایین است، (ایشان آن وقت صریحاً اظهار کردند) نمیتوان آن را گناه دولتی دانست که در اواسط ماه ششم بر سر کار آمده است، بلکه معلول عدم کفایت دستگاهی است که بیش از 9 ماه بر جریان اقتصاد جامعه و بانک مرکزی مسلط است و این خود او و مؤسسات نزدیکش را محکوم میکند و نه دولت رجایی را. در حقیقت کشور جمهوری اسلامی را در جهان بیاعتبار کرد و ضربه مهلکی بر اعتبار اقتصادی ایران در جهان وارد آورد.
او صریحاً اعلان کرد که ما چقدر ذخیره ارزی داریم، برای این که آقای رجایی را بکوبد و بگوید که دولت از بانک مرکزی وام گرفته و چه کرده و کم شده، در حالیکه تنظیم پول مسئولیتش با دستگاه اقتصادی کشور، یعنی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی است.
افروختن آتش خصومت های داخلی میان مردم
10- در سیام شهریور 59 حمله بزرگ متجاوزان عراقی به خاک ما آغاز شد. سیزده روز قبل از آن، آقای بنیصدر در یک سخنرانی (17 شهریور) با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی و با طرح مسائلی که در فارغترین اوقات نیز از یک فرد مسئول، ناروا و غیر مسموع است، منشأ یک سلسله خصومتهای داخلی میان مردم و پیدایش جو اختلاف و کدورت شد. آیا بنیصدر در آن هنگام از حدوث قریبالوقوع جنگ مطلع بود یا نه؟ به هرترتیب یکی از این دو شکلِ بیتقوایی و بیکفایتی بر آن منطبق است. به گمان سرکار، بنیصدر انتظار چنان حملهای را داشت. خود ایشان یک جا تصریح میکند که خبر داشت، ولی قاعدتاً او چنان کسی است که مناقشات و درگیریهای سیاسی برای او بر هرچیزی مقدم است؛ حتی در حال جنگ.
ایستادگی بنی صدر در مقابل رهنمودهای امام (ره)
11- رئیسجمهور باید در تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی بکوشد و در این زمینه توجه به خط اصلی انقلاب و رهبری آن که مورد پذیرش تمام تودههای میلیونی کشور است، حائز اهمیت فراوان است. کفایت سیاسی رئیسجمهور در درک صحیح پایههای رهبری و حرکت در جهت رهنمودهای آن تجلی میکند. آقای بنیصدر نه تنها در این جهت حرکت نکرد، بلکه عملاً در مقابل رهبری ایستاد و رهنمودهای امام امت مبنی بر حفظ آرامش و جلوگیری از تشنجآفرینی را آشکارا زیر پا نهاد. اختلاف آشکار میان روش او و رهنمودهای امام در آنچه که گذشت و بیشتر از آن، در رفتار مشهود چند ماهه اخیر او قابل تشخیص است، اما بهتر آن است که از زبان و قلم خود او هم در این زمینه سخنی بشنویم.
در همان شماره کارنامه منتشر نشده چنین میگوید:
«خواستم که این گروهها را از خود براند یا بگذارد که ما با کمک مردم آنها را از سر راه برداریم، ممکن نشد. هر تصمیمی به قراری و طوری بلائی به سرش آمد که نتیجه عکس داد. این آخری که شورای دفاع باشد. ... روز عید فطر من نزد امام رفتم. پنجاه و پنج دقیقه در منتهای هیجان و داد و فریاد همه چیز را گفتم. بعد هم گفتم و تکرار کردم و ... و .... متأسفانه کسانی که کارشان افساد است، هر چیزی را جور دیگر وانمود کردند. نتیجه این شد که اکنون ما یک ملت تنها شدهایم در برابر دشمنی که از ابتدا خود را برای چنین دشمنی آماده میکرده است. بعد درباره مجلس گفتم که آقا من خواهان یک مجلس ضعیف نیستم، ولی این مجلس ضعیف است. مجلسی که انتخاباتش در وضعی انجام گرفت که گرفت، که کسانی انتخاب شدند که شدند، مجلسی نیست که با احساس مسئولیت و علم و اطلاع نسبت به مسائل کشور اظهار نظر کند. در مدتی که از عمر مجلس میگذرد، محصول کار، دولت رجایی است. در یک نامه به امام نوشتم که مصیبت این دولت از مصیبت جنگ و تجاوز دشمن، به مراتب بیشتر است و دیگر هیچ ...»
مردم باید خود را عوض کنند نه من!!
12- نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود، طبعاً جمهوری ما از پذیرش هر قدرت دیگری ابا و امتناع دارد و قانون اساسی ما نیز بر همین پایه، پایه شکستن قدرت و تقسیم آن میان نهادهای قانونی، شکل گرفته است. آقای بنیصدر، درست به عکس، همواره جویا و تلاشگر قدرت مطلقه بود. طبیعی بود که در برابر او مقاومت میشود و او این مقاومت را کارشکنی مینامید و جای تأسف است که کسانی هنوز هم همان سخن را تکرار میکنند و قولاً و عملاً به قدرتطلبی و قدرتگرایی جنبه مشروعیت میدهند.
ایشان بر خلاف صریح قانون اساسی که قوا را منفک و مستقل میشمارد و برخلاف اصول مردمگرایی، معتقد بود که مجلس باید هماهنگ با رئیسجمهور باشد. این توهینی آشکار به مجلس و نمایندگان مردم بود که بارها از طرف ایشان تکرار میشد. دستگاه قضایی را که حاضر نبود آلت دست ایشان شود و کسانی را که ایشان مایلند، به مناصب عالی قضائی بگمارد، بارها متهم به فساد و عدم رعایت قانون و شرع میکرد و اعضای شورای عالی قضائی را که همه منتخب امام و از برجستگان روحانیون بودند، به قدرتطلبی و فسادگرایی، متهم میکرد. و حتی در مقابله با مردم نیز در مصاحبهای اعلام کرد که این مردمند که باید خود را عوض کنند نه من. یعنی مردم باید طبق نظر آقای بنیصدر عوض شوند. به نظر میرسد که منافی این خصلت با تقوی و امانت که از اهم شرایط ریاست جمهوری است، اظهر من الشمس باشد.
وقتی رییس جمهور خود را رییس مخالفان دولت می داند
13- عجیبترین پدیدهای که در رابطه با عدم کفایت ایشان قابل بررسی است، اخلال و شورشگری ایشان است. این از هر کس در یک نظام اجتماعی قابل تصور باشد، از رئیس یک دولت غیر معقول است. بارها ایشان مردم را، کارگران را، نظامیان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است؛ گویا به جبران غیبت از ایران در دوران مقاومت عمومی در برابر رژیم پهلوی! تا آنجا که خبرنگار خارجی که با وی مصاحبه میکند، او را رئیس مخالفان دولت میداند؛ ایشان هم قبول دارد.
نمونه هایی از خود بزرگبینی و غرور بنی صدر
14- خصلتهای شخصی ایشان نیز هر کدام در سلب صلاحیت لازم برای رئیسجمهوری یک دولت اسلامی دارای نقش و تأثیر است. غرور وی که خود را اندیشه بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگترین اثر تاریخ اسلام میشناسد که نوار این گفته ایشان که اتفاقاً در همینجا در دبیرخانه کنونی مجلس موجود است. ترفند او که به ارتش وانمود میکند که اگر من کنار بروم، همه شما از بین خواهید رفت و به این وسیله سعی میکند خود را در چشم عناصر نظامی «فرشته نجات» معرفی کند تا شاید بتواند از ارتش بدینوسیله به صورت یک ابزار استفاده کند. در حالی که ارتش پس از حمایت امام و اعلام برادری مردم، هرگز محتاج چنین واسطهای بین خود و انقلاب نبود. مقامپرستی او که اطرافیان متملق و چاپلوس را در دایره نزدیک به او نفوذ میدهد. خودبزرگبینی او که معتقد است پس از امام، کسی از او مناسبتر برای رهبری نیست و بسی خصلتهای منفی دیگر در او عواملی هستند که از او آدمی فاقد صلاحیتهای لازم برای احراز ریاست جمهوری مسلمانان و ریاست یک کشور در جامعه اسلامی میسازد.
بنی صدر در ماجرای شهدای هویزه گناهی نداشت
.... اما مطلبی که راجع به هویزه دیروز خانم اعظم طالقانی یک جمله نقل کردند، وظیفه من است که بگویم آقایان، بنده روز پانزدهم دی ماه خودم در منطقه هویزه بودم. روز 15 دی روز حمله به نیروهای عراقی از طرف نیروهای ما بود. اینجا من لازم میدانم از این تریبون از فرمانده آن لشکر، سرکار سرهنگ لطفی که آن روز شجاعانه، مؤمنانه و بیپروا در صفوف اول حرکت میکرد و دائماً در میدان جنگ از آن طرف به این طرف میرفت، سپاسگزاری کنم و یاد و نام او را نیک بدارم. افسر لایق و شجاعی دیدم در این ماجرا ایشان را. میدان جنگ بود. نیروهای ما حمله میکردند. نیروهای دشمن منهدم شده بودند و یک لشکر ما به تمام در خطر بود و حرکت میکرد.
البته بچههای سپاه هم در همان حدود، ساعت دو تا دو و نیم بعد از ظهر بود. همان بچههایی که شهید شدند، آنها را من دیدم که مابین هویزه و آن منطقه که خط اول بود و آنها به سوی خط اول حرکت میکردند و میرفتند لب کرخهکور. یعنی اینها از غرب به شرق میآمدند، نیروی دشمن هم به عکس حرکت میکرد. یعنی فرار میکردند که به نیروهای خودشان در «دب حردان» که در غرب اهواز و در شرق این نقطهای که میگویم قرار دارد، بپیوندند که من به بعضی از برادرها گفتم نیروهای ما هم دارد پیش میروند؛ عجله نکنید و آنها گفتند که نه ما میخواهیم برویم.
در آن ماجرا من هیچکس را مقصر نشناختم. فردای آن روز، روز شانزدهم هم تا حدود ساعت سه تا سه و نیم و بعد از ظهر من بودم که آقای بنیصدر هم بود و نیروهای ما به تدریج شروع کردند به ضربت خوردن. یعنی نیروهای عراقی، نیروی کمکی بزرگی به کمکشان آمد و نیروهای ما را از پهلو مورد هدف قرار دادند که این برای ما قابل محاسبه نبود و محاسبه نشده بود برای نیروهای ما و دستگاه اطلاعاتی ما. این بود که نیروهای ما شروع کردند به عقبنشینی کردن.
بین ساعت سه یا سه و نیم بود که با عجله آمدم شهر که در قرارگاه آن لشکر دیگر که هست، حاضر بشوم و به آن فرماندهان و افسران تأکید کنم و سفارش کنم که از یک طرف دیگر وارد شوند. بعضی از برادرهای دیگر نظامی آمدند که مهمات دست و پا کنند و همه آن ساعت، «بینی و بینالله» تلاش میکردند. یعنی من آن کسانی را که مسئولان سطح بالا هستند، نظامی یا غیرنظامی، نیافتم که تلاش نکنند. البته در آن ساعت که من آمدم، آقای بنیصدر نبود؛ یا غذا میخورد یا نماز میخواند یا خوابیده بود. به هرحال نبود. یکی دو ساعتی لکن بعد که ما آمدیم، ایشان بوده آنجا. حدود چند ساعت هم آنجا بود و نیروهای ما وقتی منهدم شدند، ایشان آنجا بود. شاهد بود و بعداً آمده بود برای ما نقل میکرد.
علیایّحال، در هویزه که بچههای ما شهید شدند، من به طور قطع نفی نمیکنم، ولی من به هیچ وجه از کسانی یک تعلل عمدی، سستی عمدی، خیانت، خدای نکرده، مشاهده نکردم. چون دیروز شنیده شد که عدهای میگفتند، این کار کار آقای بنیصدر است، نه. درباره آقای بنیصدر ما آنقدر اشکال و ایراد وارد و منطقی داریم که محتاج این نیستیم که با این مسأله که هیچ راه اثباتی ندارد، ایشان را متهم کنیم. این را من گناه بنیصدر نمیدانم. یعنی طبق تشخیص من، تا آنجا که من اطلاع دارم، گناه بنیصدر نیست. بنیصدر اگر گناهی داشته باشد –که حتماً دارد- در جاهای دیگر است. والسلام علیکم و رحمهالله».
منبع:
روزنامه اطلاعات در تاریخ 7/4/1360 و 10/4/1360