توضيح:
از مجموعه سي سال – سي فيلم پس از انقلاب تا كنون 11 فيلم مورد نقد و بررسي و تجديد خاطره قرار گرفته است؛ فيلم هاي «دونده»، «شبح كژدم»، «خانه دوست كجاست»، «ناخدا خورشيد»، «شير سنگي»، «اجاره نشين ها»، «دستفروش»، «سرب»، «باشو غريبه كوچك»، «عروسي خوبان» و «هامون».
در ادامه اين سلسله نوشتار كه بسيار هم مورد توجه خوانندگان و مخاطبان عزيز قرار گرفته و بازخوردهاي مثبت فراواني را نيز در پي داشته است، به بررسي ادامه فيلم هاي مطرح سه دهه گذشته سينماي ايران و اينك فيلم كم نظير و مهم و خاطره انگيز «مادر» ساخته مرحوم علي حاتمي مي پردازيم.
«مادر» پيش از آنكه برساخته انديشه اي سينماورزانه باشد، بازتاب ذهني خلاق در عرصه نقاشي و موسيقي است كه تلاقي اين دو هنر را آنچنان معجزه آسا و حيرت انگيز و تكان دهنده به منصه ظهور و بروز رسانده است كه تنها مي توان در مقابل آن تحير كرد و تحسين.
«مادر» از جهت بازنمايي عاطفي و جلوه پردازي لحظه اي از «آن» سينمايي اثري بي نظير در تاريخ سينماي ايران است.
شخصيت پردازي هايي كه در كشاكش «تيپ» ماندن و شخصيت شدن در رفت و آمدند و ديالوگ هايي كه آنچنان استادانه و گرم و جانانه در جاي خود قرار گرفته اند كه هر مخاطبي را در هر محدوده سني و هر طيف سليقگي به تعظيم و ستايش وا مي دارند.
«مادر» را مي توان فيلم نماهاي جذاب نقاشي گونه و ديالوگ هاي منحصر بفرد و حيرت آور ناميد؛ اثري آنچنان گرم و تحيرآور و تكان دهنده كه حتماً در لحظاتي همراه با بغض فروخورده مخاطب دورافتاده از اصالت ها و داشته هاي اصيل ايراني سال هاي دور و نزديك، به يك نوستالژي تمام عيار تبديل مي شود.
ديالوگ هاي «مادر» به اعجاز مي ماند و فرازهايي از آن را مي توان بر تارك متون اصيل حكمي، فلسفي و عرفاني نقش زد و حك نمود!
«مادر» حديث غربت ها و دور افتادگي ها و محروميت ها و هزار و يك عيب و نقص و فقدان و كمبود زندگي ماشين زده امروزي در مصاف و تقابل و مواجهه با گذشته اصيل و سنتي و سرشار ايراني است.
«مادر» غم غربت اين روزگار است، درد نبودن حلقه واسط و نقطه واصل به ريشه ها و انديشه ها.
«مادر» نقطه اتكاي آدمياني است که در ميان فراموشي و دريغ و بي دردي و درد، از هجمه مهيب و تلخ ماشين به خاك و خاطره خانه اجدادي پناه مي آورند و در ميانه جدال ها و تب و تاب هايشان، با مرگ عزيز بازمانده از روزگار سپري شده مردمان سالخورده، بار ديگر به پيوندي خانوادگي و حسي همدلانه نايل مي شوند.
ادبيات خاص و اخص شخصيت ها، حركات و سكنات عجيب و غريب آنها، ميزانس هاي بكر و بديع و مسخ كننده آدم ها و هزار و يك چيز ديگر كه مادر را به همان اندازه كه از سينما دور مي كند به دل نزديك مي كند و اين از معدود مواردي است كه از غم زيبا و دلنشين سينماورزانه نبودن يك فيلم، در نشئه اي عاطفي و سرشار غرقه مي شويم و ... به روان آفريننده اثر درود مي فرستيم!
محمد آرمان
/انتهاي پيام/