گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛«رد کارپت» ساخته جدید رضا عطاران در جشنواره بین المللی فیلم فجر اکران شد تا با استقبال خوبی از طرف تماشاگران مواجه شود. فیلمی که بدون مسخرهبازیهای رایج در فیلمهای کمدی، سعی در خنداندن مخاطبش دارد. دومین فیلم سینمایی رضا عطاران پس از «خوابم میآد». اگرچه دستاورد فنی خاصی برای عطاران به همراه نداشت، اما احتمالاً فروش خوبی خواهد داشت تا پول سفر پر خرج او و تیمش به کن جبران شود. ساختۀ جدید عطاران اگرچه از «خوابم میآد» خندهدارتر و مفرحتر است، اما از نظر فنی چندان توان مقابله با اثر قبلی عطاران را ندارد.
بازیگر فیلم «طبقه حساس» که برای نقشش در این فیلم برای دومین سال پیاپی نامزد سیمرغ بلورین شده، در «رد کارپت» شوخیهای جذابی با عالم سینما داشته و برای کسانی که سینما را به صورت جدی دنبال میکنند، جذابیت خاصی دارد. خصوصاً که چهرههای مطرح سینمای دنیا مانند کریستین بیل، نیکول کیدمن، کریستوف والتز، استیون اسپیلبرگ، تیلدا سویینتون و… هم در این فیلم حضور دارند و سوژه این شوخیها شدهاند. به جز اینها ادای احترام عطاران به فیلمهای مارتین اسکورسیزی هم به شدت جالب از آب در آمده. عطاران سعی کرده در فیلم جدیدش باز هم به فضای کمدیهای وودی آلن نزدیک شود. کاراکتری درون موقعیتی قرار میگیرد که هیچ سنخیتی با آن ندارد و به این طریق موجبات خنده مخاطبش را به وجود میآورد. البته میشود گفت که در این کار نسبتاً هم موفق شده و به دور از طنزهای «خنده بازاری» مخاطبش را به خنده میآورد. اینبار لوکیشن فیلمش هم فرانسه است. جایی که وودی آلن به شدت به آن علاقه دارد و فیلمهایی نظیر «نیمهشب در پاریس» یا همین فیلم جدیدش «Blue Jasmine» را در آن ساخته. لوکیشن و دید توریستی دوربین عطاران به آن کمک کرده تا فضای فیلم هم هرچه بیشتر شبیه کارهای وودی آلن شود. همچنین با توجه به سابقه عطاران و رزومه کاریش باید قبول کرد که او کمدی موقعیت را به خوبی بلد است و میتواند موقعیتهای به شدت جذابی را خلق کند. بیشک همین موقعیتهای کمیک راز موفقیت آثار عطاران در سینما و تلویزیون هستند. همینطور نگاه یک کمدین ایرانی به مسئله مهاجرت، کار و مشکلات آن جذابیت خاصی دارد. به هر حال یکی از کارکردهای طنز انتقاد است. مرحوم گل آقا در هفته نامه خود شعری را همیشه بالای لوگوی مجله کار میکرد که برای “گل آقا خوانها” نوستالوژیک است:
یک زبان دارم دو تا دندان لق میزنم تا میتوانم حرف حق
عطاران هم به ساخت کمدیهای اجتماعی معروف است و همیشه در سریالهایش قسمتهایی را برای این رسالت طنز کنار میگذارد. «رد کارپت» حالا به مسئله مهاجرت میپردازد، اما نیشش را سعی میکند تا با نوش به مخاطب تحویل دهد تا هم اثرگذاریش بیشتر شود و هم برای مخاطب تبدیل به تجربۀ دلچسبی در سینما شود. اگرچه شاید اولین چیزی که مخاطب از دیدن مناظر فرانسه و کن به ذهنش خطور میکند این است که: «چقدر اینجا زیباست!» شاید اگر مخاطب تمکن مالی هم داشته باشد با خود بگوید: «واجب شد یک سفر هم به کن برویم.» ولی در نهایت مخاطب یاد خانه میافتد، آرامش ایران، و اینکه لازم نیست در حالی کنار خیابان بنشینی که کنارت پلاکاردی مقوایی قرار گرفته و روی آن نوشته:«I’m Hungry!». اما برای یک فیلم سینمایی خوب و شاخص، حتی اگر یک فیلم کمدی باشد ما به چیزهایی بیش از موقعیت صرف و انتقاد اجتماعی احتیاج داریم. چیزهایی که عطاران با «خوابم میآد» نشان داده که آنها را به خوبی فراگرفته، اما در فیلم جدیدش مشاهده نمیشود.
«رد کارپت» عملاً تبدیل شده به ویدیو کلیپی از مسافرت فرانسه رضا عطاران. هیچ تعلیقی ایجاد نمیشود. شخصیت اصلی فیلم (با بازی خود عطاران) صبح به صبح راه میافتد، کمی موقعیت خندهدار به وجود میآورد و شب دوباره به اتاقش بر میگردد. حتی اگر خود عطاران عنوان نمیکرد که هر شب فیلمنامه روز بعد را مینوشته از خود فیلم همین موضوع بر میآمد. فیلمنامه شب نوشته میشد. تیم هفت نفره «رد کارپت» صبح میرفتند که قسمتهای آن روز را بسازند و شب برگردند به اتاقهایشان. طبیعتاً محدودیتهایی وجود داشته که عطاران را مجبور به این کار کرده است، اما اگر محدودیتی نبود که هر کسی میتوانست یک شاهکار کلاسیک خلق کند.
شخصیتپردازی رد کارپت هم خوب نبود و به جز کاراکتر خود عطاران، بقیه شخصیتها در نیامده بودند. البته به دلیل جنس کار لزوماً لازم نبود که شخصیتها کامل پرداخته شوند، ولی عطاران یک حداقلهایی را باید رعایت میکرد. مثلا دوستی که در فرانسه پیدا کرد، تقریباً هیچگونه شخصیتپردازی خاصی نداشت و در نهایت هم با یک اتفاق نه چندان جالب و منطقی از داستان حذف شد.
با این حال عطاران آنقدر باهوش هست که گلیم فیلمش را از آب درآورد. یک پایانبندی خوب کمک زیادی به فیلم کرده، اما نحوه رسیدن به این پایان هم مهم است. تماشاگر که مطمئن است عطاران به اسپیلبرگ نخواهد رسید، فقط به خاطر شوخیهای او فیلم را تا انتها همراهی میکند. اگر زمان فیلم طولانیتر بود، موقعیتها تکراری میشد و فیلم روندی فرسایشی به خود میگرفت، اما همان هوشی که صحبتش را کردیم کمک کرد تا کارگردان قبل از این که موقعیتها تکراری و خستهکننده شوند «رد کارپت» به پایان برسد. شاید این فیلم یارای مقابله با «طبقه حساس» و پیمان قاسمخانی را نداشته باشد، اما بیشک در بین کمدیهای جشنواره یک کار شاخص محسوب میشود که دیدنش حالتان را خوب میکند.