به گزارش خبرنگار اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، اين کودکان بايد به مقابله با هرج و مرج و وضعيت غيرقابل پيش بيني در خانه، که ميتواند به مشکلاتي در زندگي شخصي آنها در آينده منجر شود، بروند.
تاثير اعتياد در رفتار چنين کودکاني دارای چند وجه است:
اختلال در زندگي خانوادگي معمولي
زندگي خانواده يک معتاد به دور از زندگي عادي کشيده ميشود. کودکان چنين خانواده هايي شاهد خشونت خانگي، سوء استفاده جسمي و جنسي، افسردگي، بيماري رواني، طلاق و ... هستند و احتمال اين وجود دارد که اين کودکان به افسردگي، اضطراب، تمايلات خودکشي مبتلا شوند. بسياري از اوقات آن ها در برقراري ارتباط با همسالان خود دچار مشکل هستند. آن ها در خارج از خانه به فردي مرموز، خجالتي و کناره گير تبديل ميشوند، به طوري که از موقعيتهايي که همسالانشان تجربه ميکنند اجتناب ميکنند.
احساس بيتوجهي عاطفي
هر گاه يکي از والدين يا هردو معتاد باشند، قادر نخواهند بود به فرزندان خود در حل مشکلاتشان توجه کنند. در نتيجه کودکان ناديده گرفته شدن را تجربه ميکنند و ممکن است افسردگي يا ديگر مشکلات رواني در او منجر شود و این موضوع به طور حتم او وادار به پشت کردن به خانواده و روی آوردن به دوستان میکند.
خطر سرايت اعتياد به ديگران
کودکاني که داراي والدين معتاد هستند، همواره در معرض اعتياد پدر و مادر خود هستند. بنابراين هميشه اين خطر وجود دارد که کودک بيش از حد وسوسه اين نوع مواد را داشته و اين احتمال که به توانبخشي نياز داشته باشند. تجربه نشان داده کودکانی که اعتیاد و نوع مصرف مواد را در دستان پدر و مادر خود دیده باشند، ابتدا از روی کنجکاوی مواد را تجربه میکنند و شاید تنها دلیلشان برای ادامه اعتیاد، والدینش باشد.
رگههاي خشونت
احتمالا در اين کودکان زمينههاي خشونت آميز وجود دارد، چون ممکن است به طور مداوم در معرض مجادله پدر و مادر يا مشاجرات آن ها و آزار و اذيت هاي جسمي و رواني قرار گيرند و شايد وضعيت به جايي مانند زندان کشيده شود و یا بدتر از آن که در صفحات حوادث میتوان اوج فاجعه را با تیتر «پدر معتاد به دست پسرش کشته شد»، مشاهده کرد.
سوء تعبير نظام ارزشي
کودکان ارزشهاي خود را از پدر و مادر کسب ميکنند. در شرايطي که آنها رشد ميکنند، معمولا درباره آنچه درست است و چه چيزي اشتباه است گيج ميشوند. هنگامي که يکي از پدر و مادرها الکل يا مواد مخدر را براي غلبه بر استرس و يا بيکاري مصرف ميکنند ( توجيه پدر و مادر)، کودکان فکر ميکنند رفتار درست دقيقا همين است؛ که آنها با چنين وضعيتي در آينده مواجه هستند.
*در دوران کودکي خود را فراموش ميکنند
گاهي اوقات آنقدر وضعيت بد است که پدر و مادر حداقل در مورد نيازهاي اساسي خانوار درجا ميزنند، کودکان به اجبار گوشه گير ميشوند. به اين ترتيب، آنها ترک تحصيل ميکنند و بدون هيچ گونه ساختاري زندگي ميکنند. گاهي اوقات آنها به بزرگسالان جواني تبديل ميشوند که سرپرستي از خانواده بر عهده آنان قرار ميگيرد. به اين ترتيب، آنها دوران کودکي خود را از دست ميدهند.
عدم اعتماد
در اين شرايط بسيار مرموز و خجالتي؛ از دوستان خود دوري ميکنند، آنها نه به کسي اعتماد ميکنند و نه ديگران به آن ها اعتماد دارند. اين عدم اعتماد در روابط آينده آن ها منعکس مي شود.
احساس گناه
گاهي اوقات هنگامي که کودک سن کمي دارد فرياد ميزند و فکر ميکند اين راه اشتباه است. به اين ترتيب او دست به سرزنش خود براي هر چيزي که در خانواده اتفاق ميافتد مي زند. اين احساس گناه در روابط آينده او تاثيرگذار است و دیری نخواهد گذشت که این احساس گناه او را از هرگونه فعالیتی دور خواهد و سرانجام با حقارتی همیشگی زندگیاش را پایان خواهد رساند.
دلخوشي به ديگران
از آنجا که اين کودکان پدر و مادر معتاد دارند، بيشتر اوقات محبتي از پدر و مادر نميبينند و به ديگران گرايش پيدا ميکنند. آنها تلاش ميکنند که از اطرافيان خود لذت ببرند، به ويژه از کساني که در موقعيت خوبي باشند. در عين حال باز هم هويت خود را از دست ميدهند و یه سمت آن شخص گرایش پیدا میکنند و آنطور که تحقیقات نشان داده کودکان فرزندان معتاد بیشتر به خلافکاران و بزهکاران که ظاهری دلنشین دارند گرایش پیدا میکنند و سرانجام آینده همچون همان افراد خواهند داشت.
روابط آينده خود
بيشتر اين کودکان در خانواده خود رفتار وابستگي را بروز مي هند. به خاطر ترس از دست دادن والدين، روابط خود را گسترش ميدهند. از سوي ديگر برخي از کودکان آنقدر ناامني در زندگي پدر و مادر خود ميبينند، که ترس از وارد شدن به هر رابطه دائمي دارند و گاهي اوقات گرايش به سمت روابط نا امن را از خود نشان ميدهند و همین یکی از عواملی است که امروز آن را میتوان در روابط نامشروع جوانان و تجرد قطعی آنان مشاهده کرد.
چگونه مي توان با اين واقعيت تلخ مقابله کرد؟
اين قبيل کودکان نيازمند به يک خانه امن براي رشد و شکوفايي دارند. هنگامي که متوجه شديد معتاد هستيد، سعي کنيد تا اين عادت را از بين ببريد. هنگامي که از شر اين عادت خود خلاص ميشويد سعي کنيد به رفاه فرزندان خود توجه کنيد. کودک ممکن است از همه رفتارهاي پرخاشگرانه رنج ببرد و حتي علائم چنداني نداشته باشد، اما به يک روانشناس يا روانپزشک مراجعه کنيد و هر چيزي نياز دارد بايد انجام شود. ممکن است او را در بازتواني قرار داده که به آرامي رفتار محبت آميز در وي شکل گرفته و دوباره به جريان اصلي يا رفتارهاي طبيعي بازگردد.