گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، سجاد هاشمی/ فیلم سینمایی نوح (ع) در سال 2014 و باهزینه ای قریب بر 140 میلون دلار به کارگردانی دارن آرنوفسکی ساخته شد .
همزمان با تولید این فیلم موجی از نگرانی مسیحیان سراسر جهان را، نسبت به تحریف های احتمالی هالیود به این واقعه تاریخی در برگرفته بود، تا جایی که راسل کرو بازیگر نقش نوح را واداشت تا از پاپ فرانسیس تقاضا کند تا این فیلم را پیش از اکران آن ببیند .
نکته مهمی که وجود دارد این است که شما نباید انتظار بی جایی از تولیدات هالیود و به طور مشخص از کارگردان این فیلم به دلیل سابقه تاریخی در ایجاد تحریف در واقعیات و نوع نگرش ماتریالیسی آنان به وقایع و اعتقادات مذهبی داشته باشید.
اما قصد این یادداشت تنها روشنگری درباره اعتقادات و انحرافات ذهنی سازندگان و حامیان این دسته از تولیدات می باشد که بی شک اثر خود را در ذهن اقشار مختلف مردم گذاشته و آنان را به سمت اهداف خود سوق می دهد.
نکته ابتدایی که باید درباره این فیلم ذکر شود مربوط به جریان توحیدی و اعتقاد به وجود خدای یگانه می باشد.
آنچه در فیلم مشهود است این است که در دیالوگ کاراکتر های آن هیچ گاه خدا را به عنوان رب و پروردگار خطاب نمی کنند بلکه از کلمه creator به معنی "خالق " استفاده می کنند ، در جریانات توحیدی و باورهای اعتقادی اسلام به خدا مراتبی از ایمان ذکر شده که نداشتن هرکدام مانند نداشتن هیچ یک از آنهاست ، اولین مرحله اعتقاد به خالق بودن خداست و باور به اینکه مبدا همه مخلوقات و سرچمه هم چیز خدای یگانه است
پله دوم اعتقاد به ربوبیت اوست که تدبیر کار و امور عالم در دست خداست.
مرحله بعد ربوبیت تکوینی به معنای اینکه نظام این جهان، که شامل مجموعۀ پدیدههای بیشمار گذشته و حال و آینده میشود مثل حرکت ماه و ستارگان و رزاقیت خدا ، تحت تدبیر حکیمانۀ یک پروردگار اداره میشود
و مرحله آخر ربوبیت تشریعی به معنای آن است که فقط خداوند ، حقّ قانونگذاری برای مردم را دارد و تنها او این اختیار را دارد که بندگان را مکلّف به برخی از امور کند و برای آنان امر و نهی کند .
تا جایی که به تعبیر علامه مصباح ابلیس منکر خالقیت خدا نبود وقتی خدا از ابلیس پرسید «که چرا به آدم سجده نکردی» گفت :خلقتنی من نار و خلقت من طین " هم خالقیت خدا را نسبت به خودش قبول داشت هم نسبت به حضرت آدم ، ربوبیت خدا را هم انکار نمی کرد زیرا گفت : " رب فانظرنی الی یوم یبعثون " ربوبیت تکوینی خدا را هم منکر نشد می دانست کار ها دست خداوند است ، خدا می تواند به او مهلت بدهد و می تواند مهلت ندهد فلذا گفت تا روز قیامت به من مهلت بدهید، پس ربوبیت خدا را هم قبول داشت ، او قیامت را نیز قبول داشت "رب فانظرنی الی یوم یبعثون" منکر قیامت هم نبود پس چه چیزی باعث شد " کان من الکافرین " گناه ابلیس از همه بالاتر شد این همه کسانی که اصلا منکر خدا هستند اصل وجود خدا را قبول ندارند پس کار آنها بدتر است یا ابلیس؟ ابلیس !!! چرا ؟ چون هم اصل وجود خدا را قبول دارد و هم خالقیت خدا را قبول دارد و همچنین هم ربوبیت را قبول دارد و هم قیامت، اشکال کار ابلیس کجا بود ؟ در انکار ربوبیت تشریعی ! یعنی اینکه هرچه خدا فرمود باید گفت چشم ! این را قبول نداشت ! گفت:« ان خیر المن» ، شما می گویید من باید به آدم سجده کنم ؟ این کار درستی نیست من بهترم ! صغری و کبری تشکیل داد و استدلال کرد که من افضلم بر آدم او از خاک است و من از آتش ، اشکال کار او این است که خدا وقتی به شما می گوید سجده کن او می گوید دلیل بیاورید اثبات کنید که من باید سجده کنم ، پس ابلیس تنها ربوبیت تشریعی را قبول نکرد.
بخش بعدی که باید به طور ویژه به آن پرداخته شود این است که اساسا یک کارگردان تا چه اندازه می تواند تخیلات ذهنی خود را در باره یک واقعه تاریخی در یک فیلم برای جذابت بخشیدن و ایجاد درام به کار گیرد ، افزودن خرده داستان های تخیلی و شخصیت های غیر واقعی برای پیش برد داستان اصلی معمولا در سینمای دنیا متداول بوده و لطمه ای نیز به اصل داستان نمی زند اما در فیلم سینمایی نوح برای ایجاد جذاببت و افزایش مخاطب با ایجاد موجودات افسانه ای به اسم واچر یا همان فرشتگان نگاهبان که از دستور خدا سرپیچی کرده و مترود و نفرین شده هستند دو قطبی بین خود و خدا ایجاد کرده و خود را راهنمای انسان ها قرار داده اند . فرشتگانی که احساس داشته و خودمختار بوده و طبق میل خود عمل می کنند و در ساختن کشی به نوح کمک می کنند.
مسئله بسیار مهمی که وجود دارد این است که رسالت انبیا در این فیلم دقیقا چیست ؟ آنچه بیشتر مورد توجه کارگردان این فیلم می باشد نظر به حفاظت از محیط زیست است . تا جایی که دلسوزی نوح بیشتر از انسان ها برای حیوان هاست.
هیچ گاه در این فیلم حضرت نوح به تبلیع دین خود نمی پردازد و مردم خود را امر و نهی نمی کند ، هدف رسالت خود را بیان نمی کند و مردم را به هیچ چیز دعوت نمی کند . در فیلم گناه مردم آن دوران مشخص نیست تا بتوانند از آن توبه کنند و مشمول رحمت پرودگار شوند ، مبنای درستی برای خوب یا بد بودن وجود ندارد و تنها معیار کلی ذکر شده شرارت ، قتل نفس انسان هاست . حضرت نوح تنها و تنها به فکر نابودی قوم خود است و نه هدایت آنها ، او هیچ گاه وعده عذاب را به مردم خود نمی دهد و تنها وقتی از آن سخن می گوید که دیری نمانده دنیا نابود شود .
او تصمیم می گیرد که انسان ها زنده باشند یا بمیرند نسل بشر باقی بماند یا از بین برود ، در صورتی که آنچه که برای ما مسلما است این است که پیامبران تنها انزار کننده ای بیش نبوده اند که تماما فرامین پرودگار را اجرا می کردند که حتی در این مورد و با پیش فرض اشتباه فیلم هم نوح فرمان خدای خود را اطاعت نمی کند .
در این فیلم که بر اساس اعتقادات یهودیت و تورات ساخته شده نوح را اولین کسی نشان می دهد که از انگور شراب می گیرد ، شرب خمر می کند و حالات روانی خود را از دست می دهد . پیامبر خدا در این فیلم هیچ گونه عصمتی ندارند و اساسا برنامه ای هم جهت اداره زندگی مردم از جانب پرودگار خود ندارند و تنها از روی اراده و میل خود تصمیم می گیرد .
نکته قابل تامل این است که در فیلم فرضیه داروین مطرح و آن را به خلقت انسان وصل می کند،فرضیه که هیچ گاه صدق آن تایید نشده و هرگز نتوانست ثابت کند که نسل انسان از میمون بوده است .
اما آنچه در فیلم به نمایش درآمد و جز تعالیم پدر نوح برای اوست این است که خداوند انسان را مسئول مراقبت از دنیا قرار داده اما در فیلم اشاره به نوع مسئولیت پیامبر واین که در برابر چه چیزی باید از دنیا مراقبت شود نمی کند
و اما نحوانتقال نور نبوت و پیامبری در این فیلم ما را یاد اثر معروف میکل آنژ بر روی سفق کلیسای سیستین می اندازد که به آفرینش انسان اشاره می کند اما نکته جالب این است که این امر از طریق پوست ماری است که آدم و حوا را از بهشت رانده است و جالب تر آنکه اساسا الوهیت در این فیلم اصلا از طرف پدر نوح به او نمی رسد و در لحظه انتقال اتفاقی می افتد و این انتقال صورت نمی گیرد .
و در پایان باید به این نکته توجه داشت که اساسا تولیدات هالیود را نباید مبنای فکر و اندیشه خود قرار داد و باید به این باور رسید که علاقه هالیود برای پرداختن به وقایه تاریخی / مذهبی صرفا در جهت منافع مادی بوده تا بیان اعتقادات راسخ مذهبی.