گروه سیاسی "خبرگزاری دانشجو" ـ سعید زیباکلام؛ اگر آمریکاییها بنا داشته باشند به توافقي موقت يا تمديدي با ما برسند، هیچ تردیدی وجود ندارد که از سوي دیپلماسی دولت با اماـوـاگر و مقاومتي جدّي مواجه نخواهند شد. چرا که دولت از همان ابتداي مذاكرات، توفیقات داخلی و خارجی خود را عمدتا به مذاکرات هستهاي گره زده است. برای دولت بسيار حیاتی است که تحت هر شرایطی به یک توافق برسد. تمام قرائن و شواهد دلالت دارد بر اينكه دیپلماسی دولت يازدهم بر اين بنيان گذاشته شده است که هر توافقی بهتر از عدم توافق است.در حاليكه در طرف مقابل قضیه كاملاً معكوس است. یعنی به کرات تمام مقامات بلندپايه دولت آمريكا در اظهارات خود، و نيز نمایندگان مجلس سنا، و مجلس نمايندگان آمریکا بدون استثنا میگویند عدم توافق بهتر از يك توافق بد است. و اين يعني، ما تنها در صورتي توافق خواهيم كرد كه اهداف و خواستههايمان تأمين شود وگرنه توافق نميكنيم و هيچ باكي هم نداريم. لذا اگر آمریکاییها خواهان یک توافق نهایی باشند ـــ که جاي بحث و بررسي دارد که آیا آمريكاييهاواقعا خواهان توافق نهايي هستند یا خیر ـــ از سمت دستگاه دیپلماسی ما مقاومت جدی مشاهده نخواهند کرد، چرا که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم خواهان توافق به هر قیمتی است و خود مسئولین نیز به این امر عملااذعان دارند!
آمریکاییها مقدار قابل توجهي از مطالباتشان را در توافقنامه ژنو به دست آوردهاند.بخشی ديگر از مطالباتشان نیز در تمدید چهار ماهۀ توافقنامه ژنو به دست آمد. یعنی،رقيقکردن سه هزار كيلوگرم اورانیومِ تا 5 درصد غنیشده به وضعيت اورانيوم طبيعي، و تبديل اورانيوم 20درصد اكسيدشده به صفحات سوخت. به اعتقاد من، آمریکاییها به یک توافق نهایی نیازی ندارند، و در نتيجه چندان نگران فرجام مذاكرات فعلي هم نيستند. زيرا از طرفي، در قالب توافقنامههای موقتی و با وجود این دیپلماسی خارجـازـريلـانقلاب، بدون سروصدا هر چه بيشتر به خواستۀ نهاييفعلي خود، يعني جمعكردن كامل تاسيسات هستهاي ايران، نزديك ميشوند. از طرفي ديگر، به ياد داشته باشيم كه مطابق توافقنامه ژنو، در توافق نهایی باید همه تحریمهادير يا زود برداشته شوند. حال که آمریکاییها در قالب توافقات موقت و بعضا نانوشته بسرعت و با هزينههايي بسيار ناچيز ـــ از قبيل آزاد كردن 4/2 ميليارد دلار از اموال مسدودشده ايران و بدون اينكه ذرهاي از ساختار شاكلهاي نظام تحريم كاسته شود ـــبه اهداف خود نزديك ميشوند نیازی ندارند که سراغ یک توافق نهایی بروند که مجبور به رفع واقعی تحریمهاي اصلي و اساسيشوند.
از سوي ديگر، اصليترين و بزرگترين هدف دولت ايران از اين مذاكرات توافقي است كه به برداشتهشدن تحريمها منجر شود، خواه آن توافق نهايي باشد خواه موقت، خواه نيمه موقت، خواه سه ساله تا انتخابات رياست جهموري سال 1396! اما همانطور كه پيشتر گفتم، اولاً تحريمها بدون توافقنامه نهايي رفع نميشود. و ثانياً، آمريكاييها هيچگاه بدون يك توافقنامه نهايي با بازه بلندمدت دستكم دهـپانزده ساله و بلكهبيستـسي سالهتحريمها را رفع و لغو نخواهند كرد. و اين يعني، ديپلماتهاي ايرانبراي ترغيب آمريكاييها براي نيل به يك توافق نهايي و نهايتا رفع تحريمها، تا توانستند لبخند زدند و ’ارادتمنديم و بردـبردكنيم‘ گفتند. نيز، تا جايي كه توانستند علني و نانوشته برنامه هستهاي را تعليق و تعطيلكردند. ثالثاً، مذاكرات جاري دربارۀ برنامۀ هستهاي ايران است، نه دربارۀ تمام موارديكه تحريم به آنها تعلق گرفته است. رابعاً، كاوشهاي بنده نشان ميدهد كهدر هيچيك از بيانيهها، مصاحبهها، صورتجلسات استماع كميتههاي روابط خارجي مجلسين سنا و نمايندگان آمريكا و نيز مجلس عوام بريتانيا، و مقالات و گزارشات تحليلگران و روزنامهنگاران غربي، هيچ تفكيك و تمييزي دربارۀ ميزان و مقدار تحريمهاي هستهاي نسبت به تحريمهاي مرتبط با حقوق بشر، برنامه موشكهاي باليستيك ايران، و حمايت از تروريسم صورت نگرفته است. و اين يعني، حتي اگر بفرضْ تمام تلاشهاي ديپلماتيك دولت تدبير و عقلانيتسنجيده و حسابشده و مؤثر باشد، و آمريكاييها هم دست از انواع گربهرقصانيهاي فزونطلبانۀ خود بردارند و تن به توافق نهايي بدهند، ابدا روشن نيست چه مقدار از تحريمها برداشته خواهد شد!و اين به نوبه خود، يعني ديپلماسي دولت تدبير و عقلانيت در يك منطقۀ ظلماني و بسوي يك هدف رويهمرفته تاريك نشانهگيري كرده است.
با همۀ اين اوصاف،"از قضا سركنگبين صفرا فزود": آمريكاييها با اين همه توفيقات در عرصه برچيدن برنامه هستهاي ايران، و نيز با توجه به اينكه دولت ايران از ابتدا در كمال بيتدبيري همه تخممرغهاي خود را علني و رسمي در سبد رفع تحريمها گذاشته است، چه دليلي وجود دارد كه آمريكا اينك نه تنها بر گسترش عرصۀ خواستههايش در حوزه هستهاي بيفزايد، كه بيشتر. و بيشتر، يعني اخذ اين قبيل مواضع بسيارجديد و كمرشكن براي هدف اصلي دولت از مذاكرات: "ايران بايد بپذيرد كه دولت امريكا در زمينه تحريمها بدون موافقت كنگره هيچ كار مؤثري نميتواند بكند."و اين يعني، اگر سابقا اين موضع محل چانهزني بود اينك كه دولت آمريكا اكثريت هر دو مجلسين كنگره را هم از دست داده ديگر دولت ايران بايد حسن نيت و تفاهم بخرج داده خيلي چون و چرا نكند! نيز، "اگر چه آژانس بينالمللي انرژي اتمي تأييد كرده كه دولت ايران همهگونه همكاريهاي لازم را با ما بعمل آورده و به تمام تعهدات خود در توافقنامه ژنو عمل كرده ليكنآخرالنهايه، ايران بايد بپذيرد كه جامعه جهاني هنوز منتظر ضمانتهاي لازم است تا محرز شود كه برنامه هستهاي ايران صلحآميز است."همچنين،"دولت ايران بايد بپذيرد كه در عرصه حقوق بشر بايد اصلاحاتي را صورت بخشد تا جامعۀ جهاني نگرانيهايش برطرف شود". بعلاوه، "متأسفانه ايران هنوز هيچ گامي در جهت امكانپذيرساختن بازرسي از برخي مراكز نظامي از قبيل پادگانها و پايگاههاي موشكي برنداشته و در نتيجه ما نه ميتوانيم كنگره را راضي به برداشتن تحريمها كنيم و نه ميتوانيم به جامعه جهاني تضميني از جهت توانمنديهاي موشكي شما بدهيم. همچنين، شما هنوز هيچ تضميني از بابت امنيت منطقه بسيار حساس خاورميانه، بويژه امنيت متحدان ما در منطقه بسيار حساس خاورميانه ـــ از قبيل اسرائيل، عربستان سعودي، امارات متحده عربي، بحرين، قطر، كويت، و عمان ـــ به جامعه جهاني ندادهايد."هم نيز، "اساسا دولت ايران بايد گامهاي ملموس و قابل راستيآزماييِ جامعۀ جهاني در زمينه عدمحمايت از تروريسم كه سابقۀ بسيار بدي دارد، بر دارد. در اين زمينه لازم است تجديد نظر اساسي در روابط خود با حزب الله لبنان و نيز حماس و جنبش مقاومت فلسطين صورت بخشد."
ــ آيا روشن نيست كه هر يك و همۀ اين خواستههاي بسيار جديد و تحققناپذير، مجموعا هيچ دلالتي جز اين ندارد كه آمريكاييها ضمن وانمودكردن جديت در مذاكرات، هيچ قصدي براي انعقاد يك توافقنامه نهايي ندارند؟ زيرا از نظر آنها قرار نيست تحريمها با اين ميزان از تأثير و كارگشايي برداشته شود.
ــ كدام ابلهي است كه پاشنۀ آشيلي نرم و خندان و شيرين را بعد از بيست سال كشوقوس پيدا كند و سپس براحتي و بدون زمينزدن نهايي رهايش كند؟
ــ آيا روشن نيست كه اينك كه باصطلاح زيرِ دوخم ايران گرفته شده نبايد آن را تا حصول خواستههاي بسيار راهبرديتر رها كند؟
ــ و چه كسي نميداند كه راهبرديترين و نهاييترين خواسته آمريكا انحلال انقلاب در نظام استكباري است؟ يعني، تبديل ايران به كشوري رام و سربراه و توسريخور.
ــ آيا نه فقط سياست خارجي دولت تدبير و عقلانيت كه مابقي سياستهاي دولت و برخي از رجال معروف و مشهور سياسيِحامي دولت،سمت و سوي ديگري را نشانه رفتهاند؟
همانطور که در عمل شاهد هستیم از آذرماه سال گذشته در قالب توافقنامه ژنو و با توجه به ماهیت تیم دیپلماسی دولت یازدهم، آمریکاییها تقريباً بيشترِ هر چیزی را که طلب میکنند در قالب توافقات شفاهی و نانوشته(non paper)به دست میآورند و دولت تدبير و عقلانيت نیز به این تعهدات عمل میكند و در مقابلْضمانتِ اجرای خردهامتیازهایی که آمريكاييها میدهند با کرامالکاتبین است.سابقه آمریکا در توافقنامه ژنو این ادعا را اثبات میکند. یا امتیازی ندادهاند و یا خردهامتیازهای دادهشده را اجرایی نکردند و یا با تعويقهاي زيادو شكستهـبسته آن را اجرا کردند.
دولت میخواهد به هر نحوي پرونده هستهای را از روی میز مذاکره بردارد و اجازه ندهد موضوع هستهای به عنوان یک پرونده مناقشهآمیز باقی بماند. لذاست كهراهبرد اعلانشدهاش، درست بر خلاف راهبرد آمريكاييها، ميشود: هر توافقي بهتراز عدم توافق است. و همين است رمز اينكه هر چه در مذاكرات جلوتر ميرويم بياختيارتر، دستخاليتر، و به زانودرآمدهتر ميشويم و آمريكاييها مقتدرتر و مطالبهگرتر.
از مطالعه صدها صفحه متن مذاکرات نمایندگان آمریکا،مسئولان و تحلیلگران راهبردی آمریکاییها و مصاحبههاي آنها این نتيجه را ميتوان گرفت که آنها به هیچ عنوان تحریمهای اساسی را نه تعليق خواهند کرد و نه لغو. چرا که بسیاری از مطالباتشان را بدون دستزدن به ساختار تحریمها به دست آوردهاند و با توجه به ماهیت دیپلماسی دولت یازدهم، به صورت تدریجی به بقیه خواستههایشان نیز در آينده میتوانند برسند.
با توجه به سناریوی اشتباهی که دولت برای خود نوشته،و به تبع آن اكثر رسانههای داخليِ وابسته به ’دربار جديد‘مسئله هستهای را تبدیل به یک فاجعه کردهاندو خود دولت نیز این مسئله را تبدیل به بزرگترين گره اقتصادی مملكت کرده است، دولت راه بازگشت زیادی برای خود باقی نگذاشته است و مجبور است که عليالدوام وعده و امتیاز به طرف مقابل بدهد.
هنگامي كه مقامات وزارت خارجه مستمرا از «برنامه جامع اقدام مشترک» صحبت ميكنند روشن است كه خواهان استمرار و استحكام جوّي هستند كه پيشتر با همراهي هيئت رئيسه مجلس ايجاد كرده بودند. يعني، توافقنامه ژنو صرفاً برنامهاي است براي اقدام و بنابراين عهد و پيمان و معاهدهاي در كار نيست كه مطابق قانون اساسي لازم باشد مجلس نه فقط اعمال نظارت كه در آن اعمال راي و تصميم كند. همانطور كه در مورد توافقنامه ژنو ديديم، دولت توانسته با همراهي و همگامي رياست مجلس، مجلس شورا را، با همه قدرتش، تبديل به موجود فلج و ازكارافتادهاي كند كه هر چند ماه يكبار چيزي بيش از آه و نالۀ خفيف و مبهمي از آن شنيدهنشود. اينك همين سناريو در حال تكرار است.وقت آن رسيده كه ملت ايران با هشياري و عزتمنديِ ديرين خود با اين سكوت نامبارك و ناشايسته مجلس مقابله كند و از هيئت رئيسه آن و بويژه از رياست آن مطالبه حق و حقوق خود كند. تنها در يك مورد 150 تن از وكلاي مردم در نامهاي خطاب به رياست مجلس ضمن اعتراض به مخفيكاريهاي خلاف قانون دستگاه ديپلماسي، خواستار نظارت و نقش تصميمگيرانۀفعّالِ غيرنمايشي شدهاند. با كمال تاسف نه تنها هيچ ترتيب اثري به آن نامه داده نميشود كه حتي اعلام وصول هم نميشود. آيا براستي وقت آن نرسيده كه نمايندگانِ مستقل و خارجـازـرانتها به اين رويۀ غير اصولي و ذلّتآور هيئت رئيسه اعتراض كنند؟ آيا وقت آن نرسيده كه ملت ايران از نمايندگان خود بخواهند كه به وظايف قانوني و شرعي خود عمل كنند؟ آيا كار دشوار و پرزحمتي است كه نمايندگان مجلس نحوه و ميزان نظارت مجلسين سنا و نمايندگان آمريكا را مورد توجه و الگو قرار دهند؟ آيا ملت ايران نبايد از نمايندگان خود بخواهد كه وظايف شرعي به كنار، دستكم همچون نمايندگان مجلسين آمريكا به وظايف قانوني خود عمل كنند؟ چه سهل است روزي چند بار بدون كمترين حضور ذهن، طوطيوار شعار مرگ بر آمريكا دادن، و چه راحت است در و ديوار همهجاي ايران را از شعار مرگ بر آمريكا پوشاندن. و سپس ساكت و صامت ناظر توافقنامههاي ذلتبار با آمريكا بودن! و ناظر تعظيمها و زانوزدنهاي مقاماتْ در مقابل آمريكا بودن! و همزمان متبسمانه ادعاي تدبير و اعتدال و عقلانيت كردن. آيا براستي روشن نيست كه به ازاي سراب رفع تحريمها و بهبود معيشت مردم، آرمانهاي انقلاب و منافع ملي به كجا ميرود؟
اگر مجلس همت بکند میتواند در ماجراي هستهاي ورود کند و از منافع ملي دفاع کند. آيا اين زيبندۀ مجلسي رشيد و فهيم است که اگر اسم یک توافقي عوض شد، مجلس براحتي از ماجرا بيرون رانده شود؟ مجلس باید اینجا وارد شود، چرا که طبق قانون اساسی هرگونه توافقی با هر عنوانی که برای دولت ایران الزامات حقوقييا مالي داشته باشد باید به تصويب مجلس برسد.
مشکل اینجاست که هئیت رئیسه مجلس و شخص ریاست مجلس به مقدار زیادی خواهان این روند دیپلماسی میباشند و میخواهند با آن کنار بیایند و معدود غيورمردانی هم که در مجلس منافع ملی و انقلاب را در خطر میبینند، صدایشان به جایی نمیرسد.وقت آن رسیده که مردم آگاه بشوند که هئیت رئیسه و شخص رئیس مجلس در رأس آن، چه مقدار به وظایف وکالتی و نمایندگی مردم و پاسداری از اهداف و منافع مردم و انقلاب پایبند میباشند.
متاسفانه هيئت رئیسه مجلس همراهي و همگامي قابل توجهي با اين سياست خارجيبخرج میدهد.آيا امكان دارد اين همراهي از سر بياطلاعي باشد؟ آيا اين احتمال وجود دارد كه هيئت رئيسه مجلس از سر سادهلوحي و سادهانديشي متوجه تبعات و آثار ناگوارتوافقنامه ژنو و توافقنامههاي محرمانۀ اعلامنشدهبراي منافع ملي و آرمانهاي انقلاب نباشند؟ جا دارد رسانههاي متعهد و وفادار به انقلابو نيروهاي اصيل راسخ و ثابتقدم انقلاب كه اسير مصلحتانديشيهاي حزبي و رانتي پليد دنيوي نشدهاند و دل در گرو آرمانهاي رفيع انقلاب دارنددست روي دست نگذاشته در اين موضوع ورودکرده، اعتراض كنند.
افزون بر اين، سابقه نشان داده که استفاده از پروژه ناصواب « نمیگذارند کار بکنیم» در اين دولت نه تنها بعید نیست، بلکه مورد استفاده نیز بوده است. در مذاکرات هستهای، دولت چه به صورت مکتوب و چه به صورت شفاهی نسبت به عبور از خطوط قرمز ابایی ندارد. بنده این موضوع را بارها در مصاحبهها، سخنرانیها و حتی نامههای سرگشاده به رئیس جمهور متذكرشدهام. بنده هيچ تردیدی ندارم که از خطوط قرمز عبور میشود. چنانچه مجلس با هئیت رئیسه فعلی و موقعیت و قدرت گستردهشدۀ بيسابقهاي که رياست آن دارد، میتواند ابتکار عمل را تا حدود زیادی در اختيار بگیرد، همانطور كه مجالس آمريكا و كشورهاي اروپايي چنين ميكنند. البته پرواضح است كه حضرت آقا ميتوانند در صورت ادامۀ اين رويۀ ناصواب مجلس شخصا ورود کنند. ليكن اين رويه اساسا و در شرايط فعليِ عرصۀ سياست داخليْ محدوديتهاي ويژۀ خود و نيز تبعاتي قابل سوءبهرهبرداري دارد. اين كاملاً روشن است كه آمریکاییها تحریمهای اساسی را رفع نخواهند کرد. این بدین معنا است که برنامه هستهای ما به یک برنامه نمايشي تبدیل میشود و تحریمهای اساسی هم پابرجا خواهند ماند. لذا فکر میکنم که رهبری در چنین موقعیتی بايد ورود کنند.
همچنين، بنده نسبت به این رفتارانتقاددارم که تشکلهای ارزشی و دانشجویی مینشینند تا رهبر انقلاب موضعگيري کنند وسپس آنها نیز موضعگيري يا انتقاد کنند. مقام معظم رهبری کی و کجا چنین حرفی زدهاند که همه بنشینند و ببینند من چه ميگويم و چه میکنم تا شما هم همان را بگوييد و انجام دهید؟! گذشته از مواضع مكرر آقا در تحريك و تحريض جوانان و فعالان دلسوز و شفيق انقلاب در هوشياري و مراقبت از مصالح ملي و آرمانهاي انقلاب، ايشان به كرات تصريح كردهاند كه بنده هرگز نگفته و نميگويم كه افراد آن بيانديشند و بگويند كه من ميانديشم و ميگويم.
از طرفی قانون اساسی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه یکایک اعضای جامعه میداند. از این هم بايد فراتر رفت. بر فرض که قانون اساسی در اين زمينه محوري سکوت کرده باشد، آیا ما مسلمان نیستیم؟ وظیفه نداریم در برابر كجيها و كاستيها و انحرافها و احيانا مفتونيتهاي مملكتبربادده اعتراض کنیم؟ آيا اين قبيل انجاموظيفههاي به موقع، كه البته خالي از انواع هزينهها هم نيست، دست و قدرت رهبری را براي مديريت هر چه كفايتمندتر، موثرتر، و فراختر نميگشايد؟ لذاست که مردم، تشکلها و فرهیختگان باید به این وظیفه عمل کنند و این مطالبه را پیگیری کنند و منتظر نظر مجلس یا رسانه ملي و غیره نباشند.
این قضاوت بسيار سنجيده و درستی است که رهبر انقلاب نمیتوانند بیشتر از توان جامعه از جامعه مطالبه داشته باشد. و از قضا همين نكتۀ ظريف استكه وظیفه و رسالت خواص و فرهیختگان را سنگینتر میکند كه در هنگامههايي حساس و خطيرْ بار روشنگري و پيامبري را بردوش كشند تا تجميع قدرتي صورت گيرد و منافع و مصالح ميهن و انقلاب هر چه هشيارانهتر و مقتدرانهتر استيفا گردد.
"ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك همالفلحون".