به گزارش خبرنگار«خبرگزاری دانشجو» از مشهد، زهرا گنزالس ظهر دیروز در جشن بزرگ «تولدی نو» با موضوع تاثیر «انقلاب اسلامی بر زندگی خانواده و خود» در دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد مشهد گفت: من به همراه خانوادهام در شهر لس آنجلس آمریکا زندگی میکردیم، اولین باری که مادرم با اسلام آشنا شد یک سال قبل از پیروزی انقلاب ایران و در دانشگاه همین شهر بود.
وی افزود: در آن دانشگاه تعدادی از دانشجویان ایرانی انجمنی تاسیس کرده بودند که در آن اسلام را تبلیغ میکردند، مادرم با یکی از خانمهای این انجمن آشنا شد.
این خانم تازه مسلمان شده، بیان داشت: مادرم بعد یکسال تحقیق در خصوص اسلام سال ۱۳۵۷ مسلمان شد البته ابتدا به دلیل فضای ضد ایرانی و اسلامی حاکم بر جامعه آمریکا دین جدید خود را از دیگران پنهان میکرد.
گنزالس تصریح کرد: مادرم بعد از مدتی تصمیم گرفت تا با سر کردن حجاب به خانواده خود موضوع مسلمان شدنش را بگوید، او به من، خواهر و برادرم گفت: من شما را مجبور نمیکنم که مسلمان شوید این را به انتخاب خودتان واگذار میکنم، اگر دوست داشتید مسلمان شوید میتوانید درباره آن مطالعه کنید.
وی با بیان این مطلب که بعد از مدتی من، خواهر و برادرم تصمیم گرفتیم که مسلمان شویم، گفت: هنگامی که من اسلام را به عنوان دین خود برگزیدم فقط ۱۲ سال داشتم.
این خانم تازه مسلمان شده در خصوص داشتن حجاب در مدارس آمریکا، افزود: به خاطر دارم که چند نفر از همکلاسیهایم مسلمان بودند؛ اما حجاب نداشتن و دلیلش اذیت و آزار دیگران بود.
گنزالس با بیان این مطلب که تصور کنید در کشوری که دائما اخبار علیه اسلام و ایران تبلیغ میکنند، با حجاب به مدرسه دولتی بروی یعنی چه! گفت: من به دلیل اینکه اعتقاد داشتم حجاب دستور الهی است، پس باید بدان عمل کنیم، تصمیم گرفتم با حجاب به مدرسه بروم؛ اما زمانی که این تصمیم را گرفتم از اتفاقاتی که در انتظارم خواهد بود، خبر نداشتم.
وی تصریح کرد: از همان روز اول که با حجاب وارد مدرسه شدم اذیت و آزار بچههای مدرس هم شروع شد و همه هدفشان برداشتن حجاب از سرم بود، در ابتدا با متلک و تمسخر دانشآموزان پاهایم میلرزید، دلم میخواست گریه کنم؛ اما غرورم به من اجازه نمیداد که اشکم سرازیر شود. نمیخواستم با گریه کردن به آنان نشان دهم که آدم ضعیفی هستم.
این خانم تازه مسلمان شده در ادامه با بیان اینکه بعضی وقتها آنقدر به روسری ام تف میانداختند که مجبور بودم آن را در سرویس بهداشتی مدرسه عوض کنم، گفت: به همین دلیل همیشه یک روسری اضافه در کیفم میگذاشتم، من همیشه محکم در برابر این تمسخرها و اذیت بچههای مدرسه میایستادم و بدون اینکه از خود ضعفی نشان دهم خیلی عادی با آنان رفتار میکردم و لبخند میزدم.
وی گفت: اگر به مدیر یا مسئولان آموزشی از اذیت دانشآموزان شکایت میکردیم میگفتند: شما هم مانند ما شوید تا اینگونه مورد آزار قرار نگیرید، وقتی میگفتم پس آن آزادی که آمریکا دارد یعنی چه؟ پس حقوق من کجاست؟ هرکسی حق دارد دین خود را انتخاب کند، در جواب من میگفتند: اگر میخواهید که از حمایت ما برخوردار شوید باید مانند ما شوید.
گنزالس با بیان اینکه گاهی برای اینکه روسری مرا از سرم بر دارند آن را از پشت میکشیدند و من برای حفظ آن دست خود را محکم روی سرم قرار میدادم، بیان داشت: ۱۰ماه سال تحصیلی را با تمام اذیت و تمسخر دانشآموزان مدرسه تحمل کردم و و ذرهای عقب نشینی نکردم تا جایی که یکی از بچههای مدرسه به من میگفت: این خمینی کوچک است سعی کنید با او روبرو نشوید.
این خانم تازه مسلمان شده با بیان این مطلب که در آمریکا رسم است که دانشآموزان در شروع و پایان سال تحصیلی آزاد هستند، گفت: روز آخر تحصیلی چند نفر از بچههای شلوغ مدرسه برای خنداندن یکدیگر برخی از بچهها را مسخره میکنند.
وی با بیان این مطلب که همه میگفتند که امسال آنان مرا به دلیل داشتن حجاب برای مسخره کردن در مدرسه انتخاب میکنند، گفت: در همین لحظه آن پسرکه اسکات نام داشت به همراه دوست دختر خود وارد راهرو مدرسه شد، او در کلاس را با احترام باز کرد و خیلی محترمانه از من خواست که وارد کلاس شوم من که فکر میکردم، او حتما از این کار خود منظوری دارد به حرفش گوش ندادم.
این خانم تازه مسلمان شده با بیان این که او دوباره تقاضای خود را تکرار کرد و من باز هم سرباز زدم، افزود: او بر تقاضای خود اصرار داشت و من به دلیل غروری که داشتم با خود گمان کردم که اگر به خواسته او پاسخ منفی دهم شاید آنان فکر میکنند که ترسیده ام و این اصلا خوب نیست.
گنزالس ادامه داد: به همین دلیل وارد کلاس شدم و در حالی که منتظر روی دادن یک اتفاق بودم در کمال شگفتی دیدم که هیچ حادثهای پیش نیامد. دوست دختر آن پسر که شاهد این ماجرا بود با اعتراض گفت: تو هیچگاه با من چنین رفتاری نداشتهای حال چطور است که با این اینگونه محترمانه برخورد میکنی؟ آن پسر در جواب دوست دخترش گفت: این خانم شایسته احترام است نه تو که خودت را به همه نشان میدهی، شنیدن این سخن از پسر ۱۲ ساله آمریکایی غیر مسلمان برایم عجیب بود و در آن لحظه ارزش حجاب را فهمیدم.
وی در خصوص حضور زنان در انقلاب ایران، بیان داشت: در آن زمان که اخبار مربوط به انقلاب ایران در کشور من پخش میشد، علارغم تبلیغات ضد ایرانی و اسلامی که بود مردم از خود این سوال را میپرسیدند که این چگونه مذهبی است که به زنان میگوید بیایید و در فعالیتهای اجتماعی کشور خود شرکت کنید و نقش مثبتی داشته باشید؟