به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو»، قربان خسروی دکترای علوم سیاسی؛ از هنگامی که ایالات متحده آمریکا رهبری واقعی مذاکرات هسته ای با ایران را در گروه 1+5 در دست گرفت، دو جریان فکری در ایالات متحده در این باب ایجاد شد. این روند با پیروزی جمهوری خواهان در کنگره شکل پیچیدهتری به خود گرفته و عملاً چالشی را در روند سیاست خارجی برای رئیس جمهور اوباما ایجاد کرده است.
مخالفان، توافق یکجانبه رئیس جمهور را یک توافق بد قلمداد کرده و تهدید کردند که کبوترها از حمایت بازها در کنگره بی نصیب خواهند ماند. آنها سال 2017 را سال خروج رئیس جمهور اوباما و شروع مجدد چالش هستهای ایران و آمریکا بیان کردهاند.
47 سناتور که رهبری آنها را یک سناتور 37 ساله آمریکایی به عهده دارد در نامهای سرگشاده به رهبران ایران خاطر نشان کردند که خیلی به این توافق خوشبین نباشند؛ زیرا از ثبات لازم در آینده برخوردار نخواهد بود.
البته اوباما نیز این تاکید را برای خود زنگ خطر میداند. اگر چه این توافق تنها با آمریکا نبوده و با همه قدرتهای بزرگ جهانی است. اما این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که تحریمهای اقتصادی و تجاری ایران نیز از جانب آمریکا رقم خورده و این موضوع ارزش یک بررسی ساده را خواهد داشت که آیا کنگره میتواند چوب لای چرخ مذاکرات قراردهد یا خیر.
در چند دور قبلی مذاکرات حتی آمریکاییها پای صهیونیستها و عربستان را نیز به جهت نگرانی آنها به میدان باز کردند. آیا قدرت کنگره از عربستان در نزد افکار عمومی و متخصصین و سیاستمداران آمریکایی کمتر است. اگر چه این فقط یک نامه سرگشاده و غیر متعارف است؛ اما میتواند ما را که در راهی بزرگ برای منافع ملی مان وارد کرده است کمی وا دارد تا با هوشیاری بیشتری پا به میدان مبارزه با دشمنانمان بگذاریم.
یک نکته برای منافع ملی ما در این مذاکرات اهمیت دارد و آن لغو همه جانبه تحریمها و ثبات در این تصمیم جهانی است. مابقی امتیازاتی است که ما به غرب میدهیم نه غرب به ما. امروز غرب به دنبال آن است که غنی سازی اورانیوم و تحقیقات هستهای ما را در روندی کند قرار داده تا ما به راحتی به قول آنها وارد عرصه نظامی و تسلیحاتی نظام هستهای نشویم و باید برای این کار اطمینان نیز حاصل کند.
اطمینان غرب یعنی تعطیلی بسیاری از تحقیقاتی که برای آنها خون دانشمندانمان را نثار کردهایم. نتیجه این فداکاری و از خودگذشتگی علمی ایران میتواند لغو تحریمهای ظالمانه آنها باشد که ملت ایران را دچار بحران اقتصادی کرده است.
بازی در حال حاضر روند برد- برد خود را کم رنگتر کرده است. فرانسه در مذاکرات سختگیرانه عمل میکند. سناتورهای جمهوری خواه روند مذاکرات را به ضرر ایران تعقیب میکنند. نخست وزیر رژیم صهیونیستی براحتی در کنگره آمریکا سیاستهای مربوط به یک توافق جهانی را بهم میریزد. تحریمها و فشار وارده هر روز افزایش مییابد. خوشبینانهترین حالتش تاکنون برد ایران نیست.
با اینکه روند مذاکرات از طرف رهبری با دقت بررسی شده و مورد حمایت و اجماع داخلی نیز واقع شده است و اجماع جهانی نیز بر این است که این پرونده را به ثمر برساند، اما ظاهراً همه نیروهای جهانی در یک طرف نیستند که به دنبال ختم کامل مساله باشند. این خطری جدی است که باید در هنگام مذاکرات توسط تیم مذاکره کننده کشورمان برای کسب امتیاز لازم به کار گرفته شود.
عدم ورود مثبت کنگره و نصویب نکردن این توافق در صورت حاصل شدن توافق و اجماع کلی میتواند زنگ خطری در آینده برای اجرایی شدن مفاد قرارداد خصوصاً لغو تحریمها باشد.
ظاهر این امر، این مفهوم را میرساند که ایالات متحده نیز یک کشور در بین مذاکره کنندگان است و در صورت تصویب رئیس جمهور موردی برای نگرانی نیست. البته این مورد تا موقعی درست است که بتوانیم آینده سیاست و روابط خارجی خود را با آنها در قالب نگاه موافقان این سیاست در داخل آمریکا ببینیم. اما با احتمال قوی خروج موافقان در آمریکا، بحران هستهای ایران از نگاه جمهوری خواهان آمریکا ممکن است وارد روند جدید شود. در این حال ایران با کسانی روبرو خواهد شد که خواهند گفت: ما روزی این مساله را به شما تذکر داده بودیم.
واقعیت این است که بحران هستهای ایران فقط از مجرای یک توافق کامل از طرف ایران و کشورهای طرف مقابل بخصوص ایالات متحده آمریکا آن هم با موافقت هر دو جناح در این کشور میسر است. در غیر این صورت هر توافقی آیندهای مبهم خواهد داشت.