گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» ـ محمدجواد اخوان؛ تقلیلگرایی دینی- به مفهوم کمبار کردن و فروکاستن حجم و گستره معارف و قواعد دینی - دیدگاهی است که طرح آن در جامعه ایرانی سابقهای چندان طولانی ندارد، اما باید ریشههای آن را در غرب مدرن و پروتستانتیسم جستوجو کرد که جریان مخالف کلیسا در پی لاغر و نحیف کردن معارف مسیحی برآمد. این جریان تا حدی در دنیای دینگریز غرب پیش رفت که نهایتاً دین را بهطورکلی به حاشیه راند و اینک در غرب، بهسختی میتوان نشانههای دین را در بیرون معابد و کلیساها جستوجو کرد.
درعینحال در دوره معاصر و خصوصاً دو دهه اخیر چنین رویکردی از طریق جریان شبه روشنفکری تجدیدنظرطلب در داخل کشور ما نیز طرح و بحث گردید. بهطور مشخص میتوان به «مهندس مهدی بازرگان» (در سالهای پایانی عمرش) و «عبدالکریم سروش» بهعنوان پیشگامان ترجمه و بومیسازی این تفکر در بینش اسلامی اشاره نمود.
ریشههای نگاه حداقلی به دین را باید در حاکمیت سکولاریسم بر ذهنیت روشنفکرانی جستوجو کرد که این نوع نگاه را بسط و ترویج میدهند. تفکیک میان دین و عرصه سیاست و اجتماع و در نگاهی کلانتر تفکیک میان این دنیا و جهان دیگر نوعی از بینش را حاکم میسازد که در خوشبینانهترین حالت دین، جنسی آخرتی دارد و ربط چندانی به دنیای انسانی ندارد. عقلانیت خودبنیاد انسان را به این جمعبندی میرساند که دین مأموریتی برای دنیای مادی نداشته و این خود انسان است که باید دنیای خود را بر اساس خرد خودبنیاد بنا نهد.
اینان در تقابل نظری با علمای دین که نگرش رایج و متعارف دینی–که دین را مایه سعادت دنیوی و اخروی انسان میدانند-نظریه تقلیلگرایی یا فروکاست دینی را طرح کردند تا دینی را ترسیم نمایند که نحیفتر از آن است که بتواند معاش و حیات دنیوی انسان را سامان بخشد یا در مورد آن اندیشیده باشد. اینان بعضاً مدعی بودهاند که دین اولیه و حقیقی صرفاً بر مدار آخرت بنانهاده شده بود و آنچه از تجویزات و توصیههای این جهانی اکنون در آن مشاهده میشود، بعدها توسط دینداران بدان بار شده است و دین ظرفیت تحمل سنگینی این بار تحمیلی را ندارد.
ذکر این نکته ضروری است که طرح موضوعاتی همچون «اسلام حداقلی» پیش از پیروزی انقلاب در جریان شبه روشنفکری جایگاه چندانی نداشته و به نظر میرسد پاسخی از سوی جریان غربگرا برای ابطال و نفی نظریه اسلام سیاسی امام خمینی (ره) بوده است.
البته نگاه تقلیلگرا به اسلام تنها در ساحت معرفت و اندیشه خلاصه نمیشود و در ساحت فرهنگ عمومی نیز ظهور و بروز مییابد. فراموش نکنیم که اسلام و بالاخص فقاهت، مجموعهای از قواعد رفتاری را شامل میشود که بخش عمدهای از آنها در ساحت اجتماع تبلور مییابد. در چنین حالتی نگاه حداقلی به دین، بلافاصله احکام اجتماعی اسلام را نشانه رفته و تلاش میکند آنها را از اسلام تفکیک کند.
پیامد چنین رویکردی را باید در ترویج تساهل و تسامح و مدارای لیبرال در حوزه فرهنگی دانست. چنین رویکردی علاوه بر آنکه در حوزه فرهنگی، اباحهگرایی را مجاز میشمارد، در ساحت سیاست نیز رهیافت خاص خود را مییابد و بلافاصله اسلام سیاسی را نفی میکند.
بدین ترتیب در ساحت جامعه میتوان نتایج و پیامدهای حقیقی و نهایی نگاه حداقلی به اسلام را مشاهده کرد. بدین ترتیب میتوان گفت طرح موضوع اسلام حداقلی در حقیقت تلاشی است برای تضعیف و فروپاشی دالهای گفتمان انقلاب اسلامی و ناکارآمدسازی آن.
باید اشاره کرد که طرح نگرش تقلیلگرا به دین تنها با ادبیات مستقیم و بهصورت گزارههای شفاف انجام نمیگیرد بلکه گاه با طرح گزارههای مرتبط غیرمستقیم و بهگونهای در لفافه دنبال میگردد. برجسته کردن «دین و فرهنگ غیردولتی» در مقابل «دین و فرهنگ دولتی»، «نفی تقسیمبندی هنر ارزشی و غیرارزشی»، «نفی وظایف حکومت اسلامی در سعادت دنیوی و اخروی مردم» و نهایتاً ترویج «تساهل و تسامح اباحه گرا» همه و همه ترجمانی از گفتمان «اسلام حداقلی» است که در ساحات مختلف اجتماعی ظهور و بروز یافته است.
این رویکرد به اسلام، حتی هوشمندانه گاه با ادبیاتی بهظاهر موجه و در لفافههای پنهان به تنازع گفتمانی با اسلام ناب محمدی (ص) میپردازد. برای مثال طرح مشکوک پروژه «اسلام اجتماعی» برابر «اسلام سیاسی» که مبنای نظری نظام اسلامی بر پایه آن نهاده شده است، از جلوههای زیرکانه و البته خطرناک این تقابل گفتمانی- معرفتی است.
در مقابل این نگاه تقلیلگرا، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای در بیانات اخیرشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با اشاره به رسالت نظام و انقلاب در تحقق اسلام بهطور کامل آن فرمودند: «آنچه ما از مجموع معارف قرآنی استفاده میکنیم و در مییابیم، این است که مطالبه اسلام از مسلمین، ایجاد نظام اسلامی بهنحو کامل است؛ مطالبه اسلام، تحقق کامل دین اسلام است. این آن چیزی است که انسان در مجموع آن را احساس میکند. دین حداقلی و اکتفای به حداقلها، از نظر اسلام قابلقبول نیست؛ ما در معارف خودمان چیزی بهعنوان دین حداقلی نداریم، بلکه در قرآنکریم در موارد متعددی اکتفای به بعضی از تعالیم دینی دون بعضی، مذمت شده است.»
ایشان در ادامه نظام اسلامی را به معنی پیادهسازی همه اجزای اسلامی در ساحت سیرت و صورت میدانند و میفرمایند: «نظام اسلامی که ما مدعی آن هستیم و دنبال آن هستیم، وقتی این نظام واقعاً اسلامی است که در آن همه اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام در آن حفظ بشود. صورت اسلام، همین حرفهای ما و اظهارات ما و کارهایی که میکنیم و این ظواهر امر است؛ سیرت اسلام، این است که ما یک هدفی را، یک آرمانی را، یک سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل، برنامهریزی کامل کنیم و در این راه عمل کنیم، حرکت کنیم، با همه وجود راه بیفتیم؛ آن وقت در آن صورت، سیرت اسلامی هم، هم محفوظ خواهد ماند، هم رو به کمال خواهد رفت؛ یعنی در یک حد هم متوقف نمیماند؛ خب، این برنامهای است که ما برای رسیدن به آن اهداف، به آن احتیاج داریم.»
رهبر معظم انقلاب نگاه تقلیلگرا به دین، نفی آرمانگرایی و تغییر سیرت نظام را در یک امتداد ترسیم و تأکید میکنند: «تغییر رفتار یعنی شما از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید؛ از آن کوتاه بیایید و نسبت به آن، اهتمام خودتان را از دست بدهید؛ این معنای تغییر رفتار است؛ یعنی همان چیزی که گاهی از آن در برخی از گفتهها و نوشتهها تعبیر میشود به دین حداقلی؛ یعنی کاستن از آرمانها که بهمعنای نابودی سیرت دین است. این دین حداقلی یعنی در واقع دین را حذف کردن. حالا در چنین وضعیتی هدف ما این است و خط مشی قطعی ما باید این باشد که دنبال اسلامِ تمام و کامل باشیم؛یعنی دنبال این باشیم که واقعاً تا آنجایی که در قدرت ما است تلاش کنیم - حالا خدای متعال بیش از آنچه در توان ما و در قدرت ما است، از ما توقع نمیکند - اما تلاش ما این باشد و هدفگذاری ما این باشد که همه اسلام - اسلام به کامله، بتمامه - در جامعه ما تحقق پیدا کند.»