گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» _ محسن زیار_ در این نوشتار قصد داریم به بررسی دیدگاه جمهوری اسلامی ایران و نسبت آن با رویکردهای جهانوطنی(Cosmopolitanism) و ملیگرایی(Nationalism) بپردازیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکردها و نظریاتی در بین اقشار فرهیخته و روشنفکر جامعه رواج پیدا کرد که میتوانست مسیر انقلاب را به کلی تغییر دهد؛ از جمله آن رویکردها میتوان به جهانوطنی (Cosmopolitanism) و ملیگرایی(Nationalism) اشاره کرد. همانطور که میدانید، جهانوطنی و یا جهانمیهنی (Cosmopolitanism) مفهومی است که به متعلق بودن مردم به تمام جهان و عدم وابستگیهای قومی-ملی تعلق میگیرد و در کل اینکه جهان را میهن مشترک تمامی مردم میداند. در این مفهوم، تعلقات مادی و معنوی ویژهای به کشور خاصی (به ویژه کشور خود) وجود ندارد و فرد جهان میهن، علایق فرهنگی، سنتی و سیاسی ویژهای نسبت به سرزمین و کشور اصلی خود ندارد و بنا به اعتقاد به مشترک بودن جهان به عنوان سرزمین تمامی بشر، به حکومت جهانی میاندیشد؛ این تفکر با هرگونه مرز فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی مغایرت دارد.
در مقابل، ملیگرایی(Nationalism) قرار دارد. ملیگرایی نوعی تعلق ملی به کشور است. این تعلق ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد، زبان، سنتها و عادتها، ارزشهای اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغهآمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملتهامیشود.
با مطالعه مبانی و منابع اسلامی درمییابیم که نظر اسلام با این دو رویکرد متفاوت است. آرمان نهایی اسلام درباره رابطه و مناسبات انسانی، رسیدن به امت واحد اسلامی است. همین طور در مورد سرزمین، خواهان از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و به وجود آمدن کشور واحد جهانی تحت حاکمیت قانون واحد الهی است. آیات بسیاری از قرآن، روایات وارده از ائمهی معصومین(ع)، نامه پیامبر اسلام به امپراطور ایران و مسئله مهدویت، از جمله دلایل وجود این رویکرد خاص در اسلام است.
قرآن کریم درباره گستره رسالت پیامبر اسلام (ص) به طور صریح این مسئله را اعلام میدارد و میفرماید رسالت پیامبر محدود به سرزمین و مردمی خاص نیست، بلکه پیام و دعوتش جهانی است و رسالت او این است که مردم جهان را به دور از هرگونه نژاد و رنگ، زبان و... به اسلام دعوت نماید.
«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ» و تو را جز به سوى همه مردم نفرستادیم. (سباء/28)
«قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. (اعراف/158)
نظیر این آیات، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام (ص) است. دسته ای دیگر از آیات هستند که از پیروان انبیا تعبیر به یک امت کرده اند.
«وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً» همه افراد بشر امت واحدى بودند... .(یونس/19)
«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» و همانا این امت شما است، امتى یگانه و من پروردگار شما هستم...، از من پروا کنید. (مومنون/54)
علاوه بر این آیات، ارسال نامه از سوی پیامبر اسلام به امپراطور ایران، فرستادن گروهی از مسلمانان به حبشه و دعوت پادشاه آن کشور به اسلام، و... گواه دیگر بر این ادعا است. پیامبر (ص) خود در نامه ای که به پادشاه ایران می فرستند، خود و رسالتشان را چنین معرفی می کنند: «فانی رسول الله الی الناس کافة ...» من پیامبر خدا به سوی تمام مردم جهانم.
یکی دیگر از دلایلی که می تواند مؤید موضوع مورد نظر باشد، دیدگاه فقها در زمینه تقسیمات جهان است. فقیهان معمولاً جهان را به دو قلمرو تقسیم می کنند. آنان به سرزمینهایی که در قلمرو و تحت حاکمیت اسلام باشند، «دار السلام» و به سرزمین هایی که اسلام را نپذیرفتهاند، «دارالکفر» میگویند. به این ترتیب جهان اسلام (دارالسلام) همه انسان های معتقد به مبانی اسلامی را در بر میگیرد و شامل کلیه مللی که به اسلام گرویدهاند خواهد شد، اگر چه از نظر سرزمین، نژاد، رنگ، زبان و ... با هم اختلاف داشته باشند، همچنان که جبهه مخالف نیز این گونه است. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان تحت عنوان «مرز کشورهای اسلامی» می گوید: «حد و مرز کشور اسلامى مرز جغرافیایى و طبیعى و یا اصطلاحى نیست، بلکه اعتقاد است. اسلام مسئله تأثیر انشعاب قومى، در پدید آمدن اجتماع را لغو کرده است. (یعنى اجازه نمی دهد صرف این که جمعیتى در قومیت واحدند باعث آن شود که آن قوم از سایر اقوام جدا گردند و براى خود مرز و حدود جغرافیایى معین نموده و از سایرین متمایز شوند.) (ترجمه المیزان، ج4، ص: 197)
همانطور که پیداست دیدگاه اسلام با دو رویکرد جهانوطنی (Cosmopolitanism) و ملیگرایی(Nationalism) متفاوت است؛ و شاید بتوان آن را تلفیقی از دو نظریه دانست و آن را «اسلاموطنی» نام گذاشت! به این معنی که مناسبات انسانی محدود به مرزهای جغرافیایی، ملیت، زبان، قوم و نژاد نیست بلکه به «عقیده» مرتبط است و هر جا که مسلمانی باشد، آن مسلمان عضوی از جامعه و امت واحده اسلامی است و میبایست همانند دیگر مسلمین به او نیز توجه شود.
البته این امر بدان معنا نیست که سایر مردم جهان از حیز انسانیت خارجاند و نباید آنان را انسان به حساب آورد (همانند رویکردهای صهیونیستی) بلکه دین متعالی اسلام برای پیروان سایر ادیان نیز احترام قائل است و به آنها نیز توجه مینماید. مانند آنجا که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم» هركس بشنود كه شخصى فرياد ميزند که اى مسلمانها به فريادم برسيد ولى جوابش را ندهد مسلمان نیست! (کافی، ج2، ص: 164) در این روایت لفظ رجل به صورت مطلق بیان شده که انحصار در مسلمین ندارد. همچنین در روایتی در نهج البلاغه، امیرالمومنین علی(ع) بیان میدارند که عدهای به زنی غیر مسلمان حمله و خلخال از پای او ربودند لذا حضرت، این افراد را بخاطر این ماجرا مذمت کردند و فرمودند جا دارد مرد مسلمان از این غصه جان دهد.(نهج البلاغه خطبه 27) این روایت نیز به توجه اسلام به غیرمسلمین اشاره دارد.
پس آنچه که واضح و مبرهن است آن است که اسلام، مسلمین را امت واحده میداند و تمام مسلمانان را فارغ از ملیت، قومیت، نژاد با هم برابر و عضو یک جامعه میداند. البته به افراد غیر مسلمان نیز توجه میکند و برای آنان احترام قائل است.
با توجه به اینکه مبنای جمهوری اسلامی بر مبانی اسلامی استوار است، به نظر میرسد که رویکرد جمهوری اسلامی نیز باید توجه به دیدگاه «اسلام وطنی» باشد؛ لذا این نظام مقدس باید تمام تلاش خود را در جهت برپایی حکومت اسلامی و اتحاد امت واحده اسلامی به خرج دهد تا مقدمات ظهور حضرت صاحبالامر(عج) را مهیا نماید.