گروه فرهنگی »خبرگزاری دانشجو» _ در مقاله قبل سیری گذرا در بخشهای کمتر دیده شده از زندگی دکتر محمد مصدق، پدر جبهه ملی را از منظر گذراندیم و به شرح حال وی تا زمان رئیس الوزرایی مشیر الدوله و منصب وزارت خارجه مصدق السلطنه پرداختیم. در این مقاله نیز سعی بر آن است که بدون هیچگونه سوگیری، به تاریخ نگاری زندگی سیاسی مصدق السلطنه به عنوان چهره تاثیر گذار ایران در اواخر قاجار بپردازیم.
مصدق وقتی تشنگی سردار سپه را برای تصدی مقام رئیس الوزرایی دید به مشیر الدوله توصیه کرد که هر چه زودتر استعفا دهد. مشیر الدوله نیز نصیحت وزیر خود را پذیرفت، اما در آخرین انتخاباتی که دولت مشیر الدوله برگزار کرد، مصدق برای اولین بار در انتخابات پیروز شد و به نمایندگی از مردم تهران به مجلس پنجم راه یافت و علی رغم پیشنهاد وزارت توسط سردار سپه ترجیح داد که نماینده مردم باقی بماند.
در مجلس پنجم سه گروه از نمایندگان فعالیت داشتند:
گروه نخست؛ اکثریت مجلس که شامل دو فراکسیون تجدد و سوسیالیست یا به عبارت دیگر نمایندگان تابع سردار سپه.
گروه دوم اقلیت که تحت رهبری و نظارت آیت الله شهید مدرس قرار داشتند و مخالف رئیس الوزرا بودند.
گروه سوم از منفردین تشکیل شده بود که مصدق نیز جزء همین گروه بود.
دسته اخیر از نمایندگان، اگرچه به ظاهر نظری نداشتند، اما گروهی از آنان مشاوران و در آینده ای نچندان دور از همراهان رضا خان در جنایات فراموش نشدنیش بودند.
با افتتاح مجلس توسط محمد حسن میرزا (ولیعهد)، ندای جمهوری خواهی رضا خان بلند شد و همزمان با وی نمایندگان و مطبوعات تحت حمایتش سعی در ترویج تفکر وی مبنی بر تغییر نظام حکومتی را در میان جامعه داشتند. در این میان آیت الله شهید مدرس با نطق آتشین خویش حیله رضا خان را برای همگان آشکار کرد.
مصدق نیز جزء مخالفان طرح رضا خان بود ولی جنس مخالفت وی با این طرح متفاوت بود. مصدق السلطنه با نگاهی بر مخالفت مردم با این موضوع و در جهت جلوگیری از بلوا و آشوب با این طرح به مخالفت پرداخت. در صورتی که آیت الله مدرس طی نامه ای که به احمد شاه نوشت دلیل مخالفت خویش را آشکار کرد و پرده از اهداف ضد دینی و رفتار های دیکتاتور منشانه رضا خان برداشت و برنامه مشاوران ماسون رضا خان را در جهت غربی کردن ایران فاش کرد.
پس از ماجرای قهر رودهن و رای اعتماد مجلس به رضا خان، به پیشنهاد حاج عبدالرحیم قزوینی که تاجری سرشناس بود یک هیئت هشت نفری متشکل از مصدق، تقی زاده، خان علا، یحیی دولت آبادی، مستوفی الممالک، مشیرالدوله، مخبرالسلطنه و فروغی تشکیل شد. وظیفه این گروه یافتن راههایی جهت رفع موانع و معضلات پیش روی سردار سپه بود که مصدق با افتخار عضویت خویش را بر این گروه اذعان می نمود. هرچند این گروه پس از اعطای فرماندهی کل قوا به رضا خان منحل گردید ولی این مشاوران امین علی رغم مخالفت با سلطنت رضا خان آن هم به دلیل مغایرت با قانون اساسی، با نطق های چاپلوسانه در تایید اقدامات وی و ایجاد دعوای زرگری او را در به ثمر رسیدن تلاش هایش برای تغییر سلطنت یاری نمودند و پس از سلطنت رضا خان نیز مورد تفقد وی قرار گرفتند.
در خصوص به سلطنت رسیدن رضا خان، افرادی به صورت آشکارا و گروهی نیز پنهانی موجبات این امر را فراهم کردند. مصدق السلطنه نیز یکی از افرادی است که بصورت پنهان و در مقاطع حساس از جمله اعطای فرماندهی کل قوا، حضور در جمع مشاوران، نطق های آتشین علیه قاجار و نطق هایی در تقدیس رضا خان در مجلس ششم صورت میگرفت، رضا خان را در نیل به اهداف یاری رساند.
وی معتقد بود رضا خان فردی وطن دوست، حافظ منافع ایران و فردی آزاد منش است و طی نطقی در مجلس ششم جلسه 157 اعتراف می کند که پس از سلطنت رضا خان نیز به وی مشاوره می داده است. اما مصدق در سال 1320 تغییر موضع داده و به مذمت رضا خان می پردازد و وی را انگلیسی، مستکبر و .... معرفی می کند.
مصدق در جریان انتخابات مجلس هفتم طی نطقی آتشین با دخالت دولت در انتخابات مخالفت می کند. همین اعتراضات و مخالف با لوایح دولت موجب آن می شود که مصدق از سیاست دست بکشد و در احمد آباد منزوی شود و به قول خودش برای فرار از دیکتاتوری با هیچ کسی معاشرت نکند.
هر جند مصدق دست از سیاست کشید ولی سیاست و رضا خان به سراغش آمد و در 5 تیر ماه 1391در باغ کاشف السلطنه و به خاطر نسبت فامیلی با متین دفتری بازداشت و سپس به بیرجند تبعید می شود. پس از گذراندن این دوران، تقاضای پسرش (غلامحسین مصدق) از ارنست پرون موجب می شود که بار دیگر انگلیس با نفوذ خود در دربار و با فشار به محمد رضا پهلوی موجبات آزادی مصدق را فراهم کند. وی نزد رضا خان رفته و از او می خواهد تا مصدق را از زندان آزاد کند.
در دو مقاله ی نگاشته شده به بخشی از زندگی مصدق پرداخته شد که کمتر مورد توجه تاریخ نگاران قرار گرفته است. معمولا ارتباط وی با سفارت انگلیس و کمک هایش به رضا خان در لابلای ماجرای صنعت ملی شدن نفت مورد غفلت واقع شده لذا پرداختن به این قسمت از زندگی وی موجب رمز گشایی از رفتار های دکتر محمد مصدق در زمان ملی شدن صنعت نفت و ماجرای کودتای 28 مرداد و حتی رفتار های تاثیر پذیرندگان از وی می شود. و شاید جایگاه وی را به عنوان پیشوای ملی گرایی و یا امین ملت متزلزل کند.