گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»؛ «دانشگاه آزاد»؛ این عنوان به قدری همراه با خبرهای حاشیه ساز شنیده شده و نام دانشگاه آزاد آن قدر با مسئله ی جنجال و حاشیه تکرار و به ضمیر ناخود آگاه شنونده وارد شده که انسان با شنیدنش بی اختیار به یاد جنجال و بحران می افتد. بنای اولیه این دانشگاه در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با استفاده از امکانات دولتی و حمایت مسئولین حکومتی و به منظور افزایش ظرفیت آموزش عالی کشور گذاشته شد، اما به تدریج و با گرم تر شدن بازار آن و استقبال بیشتر دانشجویانی که به هر دلیلی امکان تحصیل در دانشگاه های دولتی را نیافته بودند؛ شهریه های دانشجویان به منبع اصلی درآمد این دانشگاه بدل شد. اگر چه کمک های دولتی و استفاده از امکانات عمومی هیچ گاه در این دانشگاه قطع نشد.
این درآمدها که گاها با تلاش طاقت فرسای خانواده های دانشجویان تامین می شد کم کم به اندازه ای رشد کرد که مسئولین دانشگاه را به فکر اختصاصی سازی آن و بهره گیری از منافعش انداخت و ماراتون طولانی مدت درگیری بر سر مالکیت این دانشگاه را به راه انداخت که تا مدت ها فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار داده و وقت و انرژی فراوانی را به هدر برد.
عدم موفقیت جریان سیاسی حاکم بر دانشگاه آزاد برای اختصاصی سازی آن اما تنها بخشی کوچک از جنجال هایی بود که سرمنشاء آن به مدیران این دانشگاه و افراد موثر پشت پرده ی آن بازمی گشت. دخالت دانشگاه آزاد در برخی انتخابات به نفع یک جریان سیاسی خاص و هزینه ی پول های کلان برای پیروزی آن جریان، که برخی آن را «پول های کثیف دانشگاه آزاد در فضای سیاسی»(1) لقب داده اند از دیگر حاشیه هایی بود که تصمیم گیران این دانشگاه برای کشور ایجاد کرده و گاها دانشگاه آزاد را برخلاف اهداف اولیه ی تاسیسش در حد یک حزب و باشگاه سیاسی تنزل دادند.
این دخالت ها در برهه هایی از زمان آن قدر شدید بود که منجر به ورود دستگاه های نظارتی در مسئله شد. بی شک تاسف آورترین بخش قضیه آن جاست که به یاد بیاوریم این بودجه های کلان مصرف شده به نفع جریانی خاص حاصل شهریه هایی است که دانشجویان این دانشگاه گاها به سختی قادر به تامین آن هستند.
حاکمیت خانواده ی یکی از شخصیت های پشت پرده ی دانشگاه آزاد بر این دانشگاه را می توان از دیگر برگ های مثنوی حاشیه های دانشگاه آزاد دانست به گونه ای که در دوره هایی، پست های مدیریتی کلان این دانشگاه بین اعضای خانواده ی مذکور و افراد وابسته به آن ها تقسیم می شد.
اما بی شک یکی از مهم ترین حواشی ایجاد شده توسط مسئولین این دانشگاه، نگاه ناهنجار و غیر معمول به مسئله ی فرهنگ است که در میان تصمیم سازان دانشگاه آزاد وجود دارد. نوزدهم اردیبهشت ماه گذشته، تالار امیر کبیر دانشگاه آزاد اصفهان، صحنه ی رونمایی از سیاست های فرهنگی جدید این دانشگاه بود. دکتر طه هاشمی معاون فرهنگی دانشگاه آزاد که در مراسم افتتاحیه همایش ملی کانون های فرهنگی، انجمن های علمی و نشریات دانشجویی دانشگاه های آزاد سراسر کشور سخن می گفت، باحمایت از فضای نه چندان مناسب ایجاد شده در سالن در پی اجرای موسیقی؛ از «وزیدن نسیم تغییرات جدید فرهنگی» در دانشگاه آزاد سخن گفت و اتفاقات این همایش را نخستین نشانه های نسیم تغییرات دانست.
در این زمینه با چند تن از فعالین دانشجویی کشور هم صحبت می شوم. سجاد ریحانی معاون بررسی و تحلیل سازمان بسیج دانشجویی در پاسخ به سوال ما در مورد ادعای تغییرات جدید فرهنگی در دانشگاه آزاد، معتقد است این رویکردهای جدید بیش از آن که فرهنگی باشد، رویکردی سیاسی است. ریحانی عقیده دارد: « نگاه بیش از آن که فرهنگی باشد یک نگاه سیاسی است. درواقع این رویکرد سیاسی است که در لفافه ی مسایل فرهنگی ارائه می شود».
پریناز احمدپور دبیر فرهنگی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دیگر فعال دانشجویی است که نظر او را در این باره جویا می شوم. فصل مشترک سخنان او با ریحانی در سیاسی دانستن سیاست های جدیدی است که مسئولین دانشگاه آزاد نام فرهنگی بر آن نهاده اند. احمدپور معتقد است نه تنها امروز بلکه در تمامی 36 سال پس از انقلاب نگاه برخی از مسئولین به مسائل فرهنگی؛ سیاسی بوده نه نگاهی صرفا فرهنگی.
نگاه سیاست زده به مسائل فرهنگی مسئله ای است که می توان رد آن را در بسیاری از سیاست گذاری ها و اظهارنظرهای شبه فرهنگی صاحب منصبان دید. شاید این یکی از آفات مردمسالاری باشد که سیاستمداران را بر آن می دارد تا برای راضی کردن رای دهندگان، سیاستگذاری ها را براساس میل آن ها تنظیم کنند. شاید جالب ترین و مضحک ترین بخش بازی سیاست در دوران مردمسالاری، تناقض گویی های سیاست بازان با تغییر رویکرد مردم به مسایل گوناگون به خصوص مسایل فرهنگی است. به عنوان مثال در دوران مردمسالاری ممکن یک سیاستمدار میانسال با در نظر گرفتن حساسیت های اجتماعی مردمی که به او رای خواهند داد، از لزوم بازداشت زنان بی حجاب و انتقال آن ها به اردوگاه های کار اجباری آن هم با هزینه ی شخصی خودشان سخن بگوید و همان سیاستمدار در دوران کهنسالی و با از دست دادن پایگاه اجتماعی در میان طرفداران سابقش و برای محبوب شدن در بین طیف دیگری از جامعه از همان کسانی که روزگاری به دنبال انتقالشان به اردوگاه های کار اجباری بود، حمایت کند.
احمدپور در این خصوص معتقد است: «برخورد با مسائل فرهنگی همیشه بیش از آنکه از سر دغدغه و دلسوزی باشد یک برخورد سیاسی بوده، مثلا یک روز مسئله ی دوچرخه سواری خانم ها را مطرح می کنند تا وارد مجلس شوند، یک روز نیروی انتظای را خلع ید می کنند ... به هر حال این برخوردها با هدف جذب آراء یک بدنه ی خاص از جامعه اتفاق می افتد»
هم زمان با این تحولات شبه فرهنگی در دانشگاه آزاد، این دانشگاه شاهد تلاش جریان حاکم بر آن، برای ایجاد محدودیت برای برخی تشکل های ارزشی به خصوص بسیج دانشجویی است. بی شک مغایرت این ایجاد محدودیت ها با شعارهای ایجاد فضای نشاط سیاسی در دانشگاه که از سوی مسئولین دولت فعلی و همفکران آن ها در دانشگاه آزاد سر داده می شود، روشن تر از آن است که نیاز به بحث داشته باشد.
معاون سازمان بسیج دانشجویی هم با تایید این مغایرت اصل آنچه به نام ایجاد فضای نشاط سیاسی در دانشگاه ها نامیده می شود را «تقویت یک جریان سیاسی خاص در دانشگاه و ایجاد محدودیت هم زمان برای جریان های دیگر» می داند.
به هر شکل فعالین دانشجویی که از نزدیک در جریان تحولات دانشگاه های کشور قرار دارند؛ ایجاد هیاهوی اخیر درخصوص تغییرات فرهنگی در دانشگاه آزاد را یک تاکتیک سیاسی برای بهره برداری های انتخاباتی می دانند و به نظر می رسد ایجاد محدودیت های اخیر برای تشکل های مستقل و ارزشی نیز با هدف ایجاد سهولت بیشتر در مسیر اجرای هدف گذاری های سیاسی باشد.