مذاکرات هسته ای چه سرانجامی خواهد یافت؟ این سوالی است که این روزها ذهن قریب به اتفاق ایرانیان را درگیر خود کرده است. به نظر می رسد اما جامعه ی ایرانی با وجود تجربه ی تاریخی چندین ساله از مذاکرات پیرامون پرونده ی هسته ای در دولت های مختلف، هنوز هم به درک و دریافت درستی از روند مذاکرات هسته ای و نتایج واقعی آن نرسیده است. این مسئله معلول علل مختلفی است. ما در این نوشتار با بازخوانی علل ایجاد فضای اجتماعی ناصحیح پیرامون مذاکرات هسته ای، بایسته های نگاه واقع بینانه و منفعت آفرین در این فضا را بررسی خواهیم نمود.
طبیعی است که درک درست و صحیح فضای اجتماعی از این مسئله؛ تاثیر مستقیمی بر نتایج مذاکرات تیم مذاکره کننده ی ایرانی با گروه 5+1 خواهد داشت. زیرا فضای اجتماعی و افکار عمومی یک ملت، همواره به عنوان پشتوانه ی اصلی نمایندگان هر کشور در هر گفتگو و مذاکره ی خارجی به حساب می آید. این مسئله بدیهی ترین اصل موجود در فضای روابط بین الملل به حساب می آید. رسانه ها و نخبگان سیاسی-اجتماعی به عنوان ارکان آگاهی بخش و تاثیرگذار بر فضای اجتماعی بایستی در جهت بازمهندسی فضای اجتماعی پیرامون مذاکرات هسته ای در کشور اقدام نمایند. به نظر می رسد در ایجاد فضای نادرست به وجود آمده، دولت و برخی رسانه های کشور بیش از دیگران مقصر هستند.
به نظر می رسد دولت عقیده دارد تصویر واقعی فضای حاکم بر مذاکرات هسته ای بایستی جای خود را به ترسیم فضای شعاری و احساسی در داخل کشور بدهد. تغییر این فضا مستلزم مولفه های چندی است که به ذکر آنها خواهیم پرداخت. نخست آنکه امروزه هر فردی که کمترین آگاهی را از مناسبات جاری بر فضای بین الملل داشته باشد، تصدیق خواهد نمود که اصل "مذاکره" به خودی خود تاثیر چندانی در تغییر مناسبات جاری بین کشورهای مختلف ندارد. بلکه این قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهاست که به فضای مناسبات جاری بین آنها و نتایج هر مذاکره ی احتمالی فی مابین شکل خواهد داد. در واقع جو غالب حاکم بر مناسبات بین المللی امروز، بیش از آنکه مبتنی بر ملاحظات انسان دوستانه و اخلاقی باشد، مبتنی بر زور و حاکمیت قانون جنگل است. این واقعیت را هر فرد عادی جامعه هم که به صورت بسیار جزئی در جریان اخبار تحولات مختلف در نقاط گوناگون جهان باشد، تصدیق خواهد نمود.
طبیعی است که در این فضا، مسائلی همچون تغییر چیدمان تیم مذاکره کننده کشورها در بهترین حالت تنها می تواند تاثیر اندک در تغییر نتایج هر گونه مذاکراه ی بین المللی با هر موضوعی داشته باشد. این تاثیر نتیجه ی هر مذاکره ی بین المللی؛ -تنها بر اثر تغییر افراد مذاکره کننده و بدون توجه به داشته های حقیقی آن کشور- نیز یقیناً بسیار خوش بینانه،آرمانی و حتی رویایی خواهد بود. از طرفی این تغییر اندک نیز در صورتی متصور خواهد بود که طرفهای مذاکره را در یک حالت توازن قوا در نظر گرفته باشیم. همانند مذاکرات فی مابین آمریکا و شوروی سابق! از این رهگذر می توان به تصور غلط جاافتاده در بین بخشی از جامعه درباره ی نتایج مذاکرات هسته ای بر اثر تغییر دولت دهم و جایگزینی دولت یازدهم پی برد. فضایی غلط، غیرواقعی و پوپولیستی که دولت با دامن زدن به آن؛ درصدد قهرمان سازی از نمایندگان تیم مذاکره کننده ی خود در سطح جامعه برآمده است. متاسفانه باید گفت که تداوم این رویکرد غلط با حرکات نمایشی همچون استقبال سازماندهی شده از تیم مذاکره کننده در فرودگاه و ... نتیجه ای جز پایین آوردن قدرت چانه زنی مذاکره کنندگان و در نهایت بر باد رفتن منافع ملی نخواهد داشت.
دولت با اهداف نامعلوم! به جای دامن زدن به افزایش مطالبات ملی از مذاکره کنندگان در سطح جامعه؛ دوست دارد به پایین آوردن سطح مطالبات جامعه و راضی نشان دادن آن از نتایج هر دور از مذاکرات اقدام کند. مسئله ای که طبیعتاً نتیجه ای جز پایین آوردن قدرت چانه زنی مذاکره کنندگان در دورهای بعدی در بر نخواهد داشت. زیرا مذاکره کنندگان به پشتوانه ی ملت در مذاکرات حاضر می شوند و طبیعتاً حریف پس از هر دور مذاکره؛ به رصد مداوم فضای اجتماعی داخل کشور مشغول می شود و بر مبنای آن با مذاکره کنندگان ایرانی در دور بعدی برخورد خواهد نمود. این مسئله یکی از بارزترین اشتباهات راهبردی دولت در جریان مدیریت مذاکرات هسته ای است.
در فضای کنونی روابط بین الملل، استفاده از بهترین تیم مذاکره کننده ی دنیا نیز تاثیر چندانی بر نتایج ملموس و واقعی هر مذاکره ی بین المللی نخواهد داشت. زیرا اصولاً فضای مناسبات بین المللی کنونی جهان، مبتنی بر ارزش های اخلاقی و احترام متقابل شکل نگرفته است.
از طرفی در صورتی می توان به تغییر لحن و تغییر تیم مذاکره کننده در نتایج هر مذاکره بین المللی خوش بین بود که حتی الامکان رابطه ی دو طرف مذاکره کننده خصمانه و مبتنی بر دشمنی عمیق نباشد. متاسفانه دولت یازدهم با نادیده گرفتن تمامی این اصول عامه فهم و بدیهی سوار بر موج تبلیغاتی برخی رسانه های موسوم به زنجیره ای؛ با ارتکاب اشتباهات راهبردی به سوی ذبح کردن منافع ملی کشور پیش می رود و در این میان کسی نیست تا فریاد بزند که پادشاه لخت است!
در هر مذاکره ی خارجی و هنگامی که پای منافع ملی به میان می آید اصل بر این است که سطح مطالبات ملی در فضای اجتماعی کشور مذاکره کننده بالا باشد تا این فضای اجتماعی به عنوان پشتوانه ی نمایندگان آن کشور در مذاکرات به آنها کمک نموده و سطح چانه زنی آنها را بالا ببرد. با این حال متاسفانه از ابتدای شروع روند مذاکرات هسته ای در دولت یازدهم، افراد حاضر در تیم مذاکره کننده ی دولت و شخص رئیس جمهور در جهتی معکوس عمل نموده به مقابله ی سخت با جریان مطالبه گر در داخل کشور پرداخته اند! طبیعی است که این منطق مذاکراتی روز به روز قدرت چانه زنی تیم مذاکره کننده ایرانی را پایین تر خواهد آورد و بر سطح فشارها و باج خواهی طرف مقابل خواهد افزود.
به نظر می رسد تدوین کنندگان سیاست خارجی دولت بنای بازگشت از مسیر غلط قهرمان سازی دروغین از افراد تیم مذاکره کننده ی خود را ندارند. این مسئله بیش از آنکه دغدغه ی پیگیری منافع ملی کشور را به ذهن متبادر نماید، اهداف جناحی و سیاسی کوتاه مدت دولت را محقق خواهد ساخت و در مقابل؛ علناً و عملاً صنعت هسته ای کشور و عزت ملی ایرانیان با ادامه ی این روند مذاکراتی به تاراج خواهد رفت. گرچه امیدی به بازگشت دولت روحانی از مسیر غلط ترسیم شده نیست، با این حال حداقل کار رسانه ها و نخبگان کشور در فضای کنونی، می تواند تغییر فضای شعاری شکل گرفته از مذاکرات هسته ای و کاستن از آسیب های ادامه ی روند کنونی باشد. تغییر فضای اجتماعی به کاهش آسیب های اشتباهات راهبردی محمدجواد ظریف و تیمش کمک خواهد نمود. هر چند آنها برای کسب اهداف سیاسی کوتاه مدت خود بخواهند بر سر قبری گریه کنند که مرده ای در آن نیست!