گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ «مذاکره برای مذاکره» این اتهامی بود که طرف غربی به مذاکره کنندگان سابق کشورمان و به ویژه سعید جلیلی رئیس تیم مذاکره کننده وارد می کرد. تبلیغات پرحجم امپراطوری رسانه ای غرب در طول مذاکرات تیم سابق، بر وقت کشی تیم ایرانی متمرکز بود، در حالی که بازوی دیپلماسی کشورهای غربی در حال مذاکره با ایران بود، بازوی دیگر این قدرت ها یعنی رسانه های جمعی در حال افزایش فشار بر تیم ایرانی بودند تا اتهام عدم تلاش برای نتیجه بخش بودن مذاکرات را نسبت به آنان جا بیندازند.
این خط خبری در اظهارات دیپلمات ها و مسئولین دولت های غربی نیز خودنمایی می کرد و در شرایطی که تیم وقت مذاکره کننده ایران، به اذعان برخی مطلعین از جمله دکتر فریدون عباسی ریاست وقت سازمان انرژی اتمی، در هر دور مذاکرات با دستان پر و پیشنهادهای عملیاتی در مذاکره حاضر می شد؛ اما همواره مجبور بود بخشی از انرژی و وقت خود را صرف روشنگری درخصوص عزم جدی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات کند و توضیح دهد که این طرف غربی است که با افزودن خواسته های جدید در هر مرحله، به سدی در مقابل نتیجه بخش بودن گفتگوها بدل می شود.
در این شرایط؛ بهار سال 92 فرا رسید و انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری زمینه ای فراهم کرد تا عده ای برای دستیابی به رای بیشتر آگاهانه یا ناآگاهانه در همان مسیری قدم بگذارند که دشمن طراحی کرده بود. به این ترتیب مناظره های تلویزیونی کاندیداها و سخنرانی های تبلیغاتی برخی از آنان تبدیل به عرصه ای برای متهم کردن مذاکره کنندگان وقت به «اتلاف وقت»، «طولانی کردن مذاکرات» و «بیانیه خوانی به جای مذاکره» گردد.
حسن روحانی؛ از جمله کاندیدهایی بود که به انجام بیشترین مانور بر روی مسئله ی هسته ای پرداخت و به مردم وعده داد درصورتی که موفق به جلب آرای آنان شده و ریاست دولت را در دست بگیرد، با به کار بستن «تدبیری» که تاکنون مغفول بوده، در مدت کوتاهی مذاکرات را به نتیجه رسانده و با «کدخدا» کنار خواهد آمد تا به این ترتیب «هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد» و هم «چرخ زندگی مردم».
روحانی معتقد بود «موضوع تحریم در میانمدت قابل حل است» اما او مهمترین مسئله را این می دانست که «کسی که رئیسجمهور خواهد شد سوابقش و تفکراتش و راهبردهایش و شعارهایش اولین علامت را به داخل و خارج میدهد». او عقیده داشت «اداره کشور باید علمی باشد، باید حکمرانی شایسته باشد و از نخبگان استفاده شود» بنابراین به مردم وعده می داد اگر انتخاب شود با استفاده از روش های علمی، موضوع هسته ای را در زمانی نه چندان طولانی حل خواهد کرد. روحانی با بیان اینکه «هیچ کشوری بدون ارتباط فعال و سازنده با جهان توسعه نخواهد یافت و با انزوا، رشد و پیشرفت امکانناپذیر است» به رای دهندگان وعده می داد که اگر نام او را بر اوراق رای خود بنویسند، از طریق تعامل با جهان مشکلاتشان را حل خواهد کرد. روحانی یکی از مشکلات اصلی مذاکرات هسته ای را عدم شرکت وزرای امورخارجه و روسای کشورها در آن می دانست و به این ترتیب کلید گشایش قفل مذاکرات را رساندن سطح مذاکره کنندگان به سطح وزرا می دانست. او اظهار می داشت «امروز مذاکرات ما در حد مدیرکل کشورها است که باید به سطح وزیر و رؤسا برسیم».
روحانی عقیده داشت برای حل مشکل هسته ای و رفع تحریم ها «ما برویم با همان کدخدا ... صحبت کنیم بهتر است». کسی که روحانی او را کدخدا می نامید کشور آمریکا بود و بنابراین او در تبلیغات انتخاباتی وعده می داد از طریق مذاکره با آمریکا مشکلات را برطرف خواهد کرد و سرانجام به مردم وعده داد که در 100 روز نخست دولتش مردم شاهد تحولات قابل لمسی خواهند بود. حسن روحانی از این وعده ها و وعده های فراوان مشابه این نتیجه را گرفت که از این طریق کاری خواهد کرد که «این همه جوان بیکار در مقابل خانواده و فرزندان شرمنده نباشند»، «چرخ کارخانه ها به جای 20 درصد با 60 درصد توان بچرخد»، «در ماههای ابتدای آغاز به کار دولت «تدبیر و امید» موانع از سر راه تولید برداشته شود»، «اقتصاد ایران را نجات دهد» و هزار و یک اتفاق شیرین و دوست داشتنی دیگر را در کشور رقم بزند.
وعده های روحانی آنقدر جذاب بود که اندکی بیش از 50 درصد مردم ایران را امیدوار کرده و به فکر رای دادن به او بیندازد. اینک زمانی که روحانی و هم فکرانش منتظر آن بودند فرا رسیده بود. او با اتکا به وعده های فوق و اندکی خوش شانسی به عنوان رئیس دولت یازدهم انتخاب شده و کلید ساختمان پاستور را به دست آورده بود. با آغاز به کار دولت یازدهم، چشم های امیدوار 50 درصد رای دهنده به او و بخشی دیگر از مردم ایران که دست تقدیر سرنوشت آنان را به دست دولت جدید داده و از طریق آن به مذاکرات وصل کرده بود؛ به شمارش روزهای پس از روی کار آمدن دولت دوخته شد تا 100 روز موعود فرا رسیده و مشکلات کشور برطرف شده و یا لااقل تغییری اساسی در وضع زندگی مردم احساس شود.
اما این انتظار 100 روزه پایان چندان خوشایندی برای چشم های منتظر نداشت. با وجود حسن نیت بیش از اندازه ی مسئولین دولت جدید در برخورد با غرب که حتی تا گفتگوی تلفنی رئیس دولت با اوباما نیز پیش رفت، اما موضوع هسته ای پیشرفت قابل ملاحظه ای نداشت. این 100 روز و 100 روزهای متعدد دیگر سپری شد و سرانجام نزدیک به دو سال از عمر چهار ساله ی دولت یازدهم گذشت اما مذاکرات همچنان به سرانجام نرسیده بود. روحانی در این مدت سطح مذاکرات را به سطح وزیران افزایش داد، مذاکره با کدخدا را جدی گرفت، بیانیه نخواند و احتمالا روش های علمی وعده داده اش را اجرا کرد، سعی کرد با جهان ارتباط فعال بگیرد و در این راه حتی تن به تحمیل هایی از قبیل عدم پذیرش نماینده ی ایران در سازمان ملل توسط کدخدا داد و تدبیر اعتمادسازی را به کار برد. اما مذاکرات هسته ای چندین و چند بار تمدید شد تا نه چرخ اقتصاد بچرخد و نه چرخ سانتریفیوژ. این بار سعید جلیلی هم بر سر کار نبود که مسئول طولانی شدن مذاکرات خوانده شود و انگ بیانیه خواندن به جای مذاکره بر او زده شود.
این روزها؛ به نظر می رسد گذشت زمان و بی نتیجه بودن مذاکرات به تدریج روحانی و همفکرانش در دولت را واقع بین تر کرده و آنان را از تصور رمانتیک و شاعرانه ای که از تعامل با دشمنان داشتند دورتر کرده است. اظهارات روزهای اخیر برخی مسئولین دولت که از نزدیک در جریان مذاکرات قرار دارند نشان می دهد که بخشی از بدنه ی دولت به این حقیقت پی برده که مشکل پرونده ی هسته ای ایران، نه در بیانیه خوانی طرف ایرانی که در زیاده خواهی و عدم پایبندی طرف مقابل به توافقات پیشین قرار دارد. مسئله ای که علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی دولت یازدهم و مقام حاضر در چند دور از مذاکرات از آن با اصطلاح «دبه کردن آمریکایی ها» نام می برد. چند روز پیش نیز محمد جواد ظریف از زیاده خواهی طرف مقابل سخن گفته و از مقاومت در برابر این زیاده خواهی خبر داده است.
این اظهارات که حاوی اعتراف به غیرقابل اعتماد بودن غربی ها به خصوص دولت آمریکاست، اگرچه بسیار دیرهنگام صورت می گیرد اما بارقه هایی از امید را در دل مردم ایجاد می کند که گویا دولت قصد دارد با واقعیات آشتی کرده و نگاه واقع بینانه تری به جهان داشته باشد. اگر چه عده ای هنوز معتقدند که برای سنجش میزان واقع گرایی دولت باید منتظر روزهای آینده و میزان پایبندی دولت به خطوط قرمز بود.
واقعا که تاریخ تکرار میشه ولی باز هم خیلی ها نمیفهمن، انگار عاشورا هر روز تکرار میشه.