به گزارش «خبرگزاری دانشجو»، ماندانا بخشی*؛ در زمان های گذشته و پیش از توسعه زندگی شهرنشینی – به شیوه امروزی آن، افراد برای یادگیری و کسب مهارت در رشته های مختلف، به نزد استادانی می رفتند که تمام زندگی خود را صرف رشته مورد نظر کرده و به آن پرداخته بودند. استاد هرچه را که در طی سال ها ممارست آموخته بود، به آن ها آموزش می داد و این شیوه آموزش، به همین شکل ادامه یافته و نسل به نسل تکرار می شد. تخصص ها و مهارت های مورد نیاز، بسیار کمتر از دوره فعلی بودند و به طور معمول، از وظایف هر شخص پس از رسیدن به درجه ی استادی در رشته ای، آموزش مهارت های آن رشته به متقاضیان جوانتر بود.
در آن زمان، مراکز دانشگاهی بسیار کم و محدود بودند و معمولا در هر کشور، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی رفتند. از آنجا که ورود به این مراکز دانشگاهی و تحصیل در آنها، تنها برای افراد محدودی میسر بود، شیوه آموزش سنتی نسل به نسل و سینه به سینه، مهم ترین شیوه آموزشی در این جوامع به شمار می رفت.
با گذشت زمان و توسعه شهرها، در اندک زمانی جمعیت چند برابر شد و بنابراین، نیازهای جدیدی ایجاد شد که پیش از آن مطرح نبود. از جمله این نیازها، تربیت دقیق و صحیح نیروهای کارآزموده و ماهر در رشته های مختلف علمی و در نتیجه کسب مهارت های لازم برای توسعه جامعه و همچنین اداره بهتر آن بود. از آنجا که شیوه آموزش سنتی دیگر پاسخگوی این نیاز جوامع جدید نبود، بنابراین مراکز دانشگاهی نیز پا به پای توسعه شهرها، توسعه یافته و تعداد آنها به میزان قابل توجهی افزایش یافت؛ تا جایی که در جوامع جدید، در هر شهر کوچک و بزرگی، تعداد زیادی از مراکز آموزش تخصصی – به نام دانشگاه - ایجاد شد. در سال های اخیر در کشورمان ایران، شاهد بوده ایم که انواع مراکز دانشگاهی (از جمله دولتی، غیرانتفاعی، آزاد، پیام نور) ایجاد شده و تعداد آنها به قدری افزایش یافته است که می توان گفت امروزه هر فردی که اراده کند، می تواند به دانشگاه راه یابد.
اما سئوال اصلی، اینجاست که با نگاهی به رشد سرسام آور مراکز دانشگاهی، باید بپرسیم که چنین رشدی تا چه حد ضروری و مفید بوده و آیا نتیجه آن مطابق با انتظارات بوده است؟ آیا تنها راه دستیابی به مهارت های مختلف در جامعه امروز، رفتن به دانشگاه و داشتن تحصیلات دانشگاهی است؟ در بررسی این موضوع، باید به این مورد دقت کنیم که اصولا ورود به دانشگاه و داشتن تحصیلات دانشگاهی، تا چه حد برای دستیابی به تخصص مورد نظر ضروری است و تا چه حد تحت تاثیر جو غالب بر جامعه، اتفاق می افتد.
در حال حاضر، جو عمومی جامعه ما به شکلی است که اکثریت قریب به اتفاق جوانان، پس از اتمام تحصیلات دانش آموزی، برای رقابت نفسگیر کنکور آماده می شوند؛ بی آن که اندکی درباره آن اندیشیده باشند. گویا که این آخرین و تنها راه موجود است. نتیجه آن نیز، جمعیت عظیمی است که به ناچار به تحصیل در رشته هایی که به آنها بی علاقه اند، تن می دهند؛ تنها به این دلیل که باید به طریقی وارد دانشگاه می شده اند! همه اینها نیز به این می انجامد که با وجود داشتن نزدیک به چهار میلیون دانشجو – که در حال حاضر در مراکز مختلف دانشگاهی کشور به تحصیل مشغول اند - ، میزان تولیدات علمی و پژوهش های دانشگاهی کشور، چیزی کمتر از پنج درصد است و خروجی این مراکز آموزشی، چندان رضایت بخش نیست.
شکی نیست که برای دستیابی به تخصص های لازم در برخی رشته ها، داشتن تحصیلات دانشگاهی ضروری است و از سویی نیز، نمی توان منکر جنبه های مثبت مراکز دانشگاهی از جمله سهولت دستیابی به امکانات مختلف، وجود فضای بحث و گفتگو، امکان دسترسی به اساتید مجرب و ... (که البته اینها تنها در فضاهای دانشگاهی استاندارد قابل دستیابی اند) شد، اما انتقاد اصلی به آن، نحوه تفکری است که داشتن تحصیلات دانشگاهی را تنها راه کسب مهارت در هر زمینه و ورود به هر شغلی می داند و به این شکل، در مواردی به اتلاف انرژی های فراوانی می انجامد؛ که اگر در جای دیگری سرمایه گذاری شوند، می توانند نتایج بسیار بهتری به بار آورند. چرا که در موارد بسیاری ما با جوانانی روبرو هستیم که نه تنها در رشته مورد علاقه خود تحصیل نکرده اند، بلکه در نهایت، در مشاغلی غیر مرتبط با تحصیلات خود نیز مشغول به کار شده اند و به این شکل، عملا استفاده ای از تحصیلات دانشگاهی خود نکرده و دست کم چهار سال از زندگی خود را به نوعی تلف نموده اند. بنابراین نگاهی دوباره به نقش دانشگاه ها و اندیشیدن در مورد هدف آنها ضروری به نظر می رسد.
باید بپذیریم که ورود به دانشگاه یکی از مراحل اصلی زندگی نیست؛ بلکه مسئله اصلی کسب مهارت های لازم در زمینه مورد علاقه (که فرد توانایی لازم برای آن را نیز داشته باشد) و در نهایت اشتغال به آن است. چنین مهارتی باید به طور دقیق و از طریق معتبر حاصل شود و نقش دانشگاه ها تنها در اینجاست که معنا می یابد. دانشگاه تنها روش و وسیله ای برای دستیابی به نتیجه مورد نظر است و به خودی خود نمی تواند هدف باشد. چه بسا که در بسیاری از رشته ها نیز کسب مهارت از طریق تحصیلات دانشگاهی، تنها بخشی از ماجراست و کسب مهارت واقعی، به شکل عملی و از طریق تجربه و تکرار به دست می آید.
شاید در دنیای امروز بهترین پاسخ به آن سئوال مشهور انشاهای دوران کودکی که "علم بهتر است یا ثروت؟" این باشد که هیچکدام؛ مهارت و تخصص است که از همه بهتر است. چرا که داشتن علم به تنهایی کافی نیست و هر دانشی تنها در مرحله عمل است که معنا می یابد. توانایی عمل، همان داشتن مهارت است که با داشتن آن، ثروت (نه ثروتی شخصی و محدود، بلکه ثروتی که در تمام رگهای یک جامعه جریان یابد و برای تمام آن جامعه شکوفایی اقتصادی و توسعه به بار آورد) خود به خود به دست می آید. وقتی داشتن مدرک و تحصیلات دانشگاهی به خودی خود هدف واقع شود (و نه مهارتی که قرار است از این طریق حاصل شود)، نتیجه آن افرادی هستند که توانایی یا حتی شجاعت کافی برای ورود به دنیای واقعی کار و تلاش را ندارند. بسیاری از آنها ترجیح می دهند سال های متمادی درس خوانده و در مقاطع تکمیلی نیز به تحصیل بپردازند، در حالی که هنوز هم مهارت ها و توانایی های لازم را کسب نکرده اند.
از دیگر معایب هدف واقع شدنِ مدرک و تحصیلات، این است که پس از مدتی – و با وجود متقاضیان بی شماری که به هر قیمتی خواهان ورود به دانشگاه هستند، این مسئله تبدیل به تجارتی پرسود برای برخی از افراد سودجو می شود؛ از کلاس های میلیونی کنکور (که زمانی بازار آن تنها برای کنکور کارشناسی داغ بود و حالا به تمام مقاطع تکمیلی نیز کشیده شده است) تا ایجاد دانشگاه هایی که نه فضای آموزشی و امکانات مناسب دارند و نه از اساتید کارآزموده و مجرب بهره می برند. اما از دانشجویان شهریه های کلان می گیرند، و موارد بسیار دیگر که پرداخت به هریک مجال دیگری را می طلبد و تبدیل به آفت های نظام آموزشی ما شده اند.
با این اوصاف، بهترین شیوه، کسب مهارت های لازم از طریق مطمئن ترین و کم هزینه ترین (هزینه های مادی و معنوی) روش های ممکن است. این روش در برخی از موارد، ورود به دانشگاه و تحصیل در آن است اما این یک قاعده همیشگی نیست. خوب است بدانیم که این خود ما هستیم که هر یک با افکار و عقاید خود، جو مسلط بر جامعه را شکل می دهیم. خود ما هستیم که داشتن مدرک و تحصیلات دانشگاهی را تبدیل به ارزشی تغییرناپذیر کرده ایم و برای مثال، اگر روزی در محل کاری کارفرما شویم، احتمالا اولویت استخدام را به کسی می دهیم که مدرک بالاتری دارد تا کسی که تخصص بیشتری دارد اما آن را از طریق تحصیلات دانشگاهی به دست نیاورده است. چرا که از یاد برده ایم که دانشگاه، تنها وسیله ای برای رسیدن به اهداف والاتری است. تردیدی نیست که تحصیلکرده بودن افرادِ یک جامعه به پیشرفت بیشتر آن جامعه و همچنین بالا بردن فرهنگ افراد آن جامعه، کمک به سزایی می کند اما این نباید دستاویزی شود تا هرکس به هر قیمتی خواهان ورود به جایی به نام دانشگاه شود. به یاد داشته باشیم که محیط دانشگاهی باید شرایط ویژه و استانداردی داشته باشد و تنها در این صورت است که می تواند ما را به اهداف گفته شده برساند.
هر یک از ما، باید در درجه اول با شناسایی علایق و استعدادهای خود، زمینه ای را که در نهایت تمایل به اشتغال و صرف انرژی خود در آن داریم، مشخص نموده و سپس با تحقیقات لازم، بهترین و موثرترین روش برای کسب مهارت های لازم در آن رشته را انتخاب کنیم. والدین با کسب اطلاعات کافی و بدون تاثیرپذیری از جوهای غالب، می توانند کمک فراوانی به فرزندان جوان خود در این باره کنند. این گونه می توانیم با صرف کمترین هزینه ها، بهترین نتایج را کسب نموده و در نهایت، هر یک به سهم خود گامی در جهت توسعه و پیشرفت هر چه بیشتر کشورمان برداریم.
منبع: هفته نامه روژان استان کردستان