به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» به نقل از روابط عمومی بنیاد سعدی، هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده مطرح کشورمان اظهار کرد: بحث آموزش زبان چیزی نیست که من به عنوان نویسنده درباره آن اظهار نظر کنم اما آنچه میدانم و شنیدهام و آنچه که در برخی کشورها دیدهام، هر گروهی که میخواهد فارسی آموزش دهد، در کنار آموزش، از داستانهای فارسی استفاده میکنند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال در انگلیس دیدم افرادی که زبان فارسی آموزش میدهند، قصه های مجید را به شاگردانشان میدادند تا بخوانند و برخی واژه های خاص را جدا کنند.
وی با بیان اینکه اصطلاحات زبان فارسی از طریق داستانها قابل انتقال هستند، گفت: خانمی که در انگلیس زندگی میکند، برای من خاطرهای از فارسی آموزی فرزند شش سالهاش تعریف کرد که یک روز برای فرزندش که فارسی را خوب نمیداند، بستنی خریده و به منزل برد. فرزندش که در حال تماشای تلویزیون بود به محض دیدن بستنی گفته «شصتم خبردار شده بود که برایم بستنی میخری».
مرادی کرمانی افزود: آن خانم از بیان این جمله توسط فرزندش تعجب کرده و پرسیده که جمله «شصتم خبردار شده بود» را از کجا یاد گرفتی و او گفته دیشب فیلم قصه های مجید را دیدم و مجید میگفت شصتم خبردار شد و من هم یاد گرفتم.
مرادی کرمانی با تصریح این مطلب که «زبان را باید در بافت زبان یاد گرفت»، توضیح داد: برای یادگیری یک زبان لازم است به اصطلاحات رایج و گویش مردم آن زبان مراجعه کنیم زیرا با مراجعه به دیکشنری و پیدا کردن معنی هر کلمه، نمیتوان اصطلاحات رایج را یاد گرفت.
نویسنده رمان «خمره» با اشاره به چاپ جدید کتابش به صورت دوزبانه فارسی، انگلیسی توسط بنیاد سعدی، به خاطرهای از خواندن داستانهای انگلیسی اشاره کرد و گفت: یک زمانی شروع به خواندن داستانهای کوتاه انگلیسی کردم، اما نه به خاطر یادگیری زبان انگلیسی بلکه به خاطر خواندن داستانهای ملیتهای دیگر. همین امر باعث شد که برای رسیدن به سرانجام و نتیجه قصهها، به دنبال معنی کلمات و اصطلاحات بیان شده در داستان باشم. اما این روش خواندن داستانهای انگلیسی، کمک کرد تا زبان انگلیسی من تقویت شود، در حالی که اصلا یادگیری زبان انگلیسی برای من مهم نبود و فقط میخواستم به آخر داستانها برسم و تلاش میکردم تا به مفهوم واقعی جملات و اصطلاحات داستان پی ببرم.
وی با بیان اینکه یادگیری زبان از طریق حفظ لغات دیکشنری، نمیتواند کمکی به فراگیری زبان کند، به مثالی طنز در رابطه با عدم فهم دقیق معانی لغات توسط دیکشنری اشاره کرد و گفت: می گویند فردی در خارج از کشور به آرایشگاه رفته بود و در پاسخ به آرایشگر که به زبان انگلیسی پرسیده بود موهایت را چگونه کوتاه کنم، گفته بود: “open my diffrent” ؛ منظورش این بوده که «فرق من را باز کن». در واقع این فرد با نگاه به دیکشنری، کلمه «فرق» را که به عنوان اولین ترجمه جلوی کلمه different نوشته شده بود یافته و در پاسخ به آرایشگر استفاده کرده بود.
وی در همین رابطه به ترجمه عنوان کتاب «شما که غریبه نیستید» اشاره کرد و گفت: به بیش از ده نفر زباندان که به اصطلاحات عامیانه رایج در زبان انگلیسی واقف هستند، مراجعه کردم و در نهایت به من گفتند که در زبان انگلیسی وقتی میخواهند درد دل کنند و مطلبی را صادقانه بیان کنند، میگویند: “believe it or not” یعنی «میخواهی باور کن میخواهی باور نکن». البته ما تقریبا چنین مفهومی را در زبان فارسی هم داریم اما آن طعم و صمیمیتی که پشت جمله «شما که غریبه نیستید» هست، در مفهوم «می خواهی باور کن می خواهی باور نکن»، نیست.