ای کاش به این تشنه تو باران برسانی
یا در شب من ماه درخشان برسانی
ای کاش که با معجزه دست کریمت
لبخند به این سفره بی نان برسانی
یخ بسته دل هستی و ای کاش که میشد
یک بار بهاری به زمستان برسانی
عالم همه بیمار سیاهی و تباهی است
ای کاش به ما نسخه ایمان برسانی
دل: خسته، روان: خسته، جهان: خسته چه میشد
آرامش بر این همه حیران برسانی؟
دل: غافل و جان: غمزده از دوریات ای کاش
آوارگی ام را سر و سامان برسانی
آغاز غزلهام شده سوره چشمت
ای کاش که این سوره به پایان برسانی
پوسیده دل از دوری تو کاش که امشب
ما را به سرانجام شهیدان برسانی