به گزارش گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»؛ قهران: فردگرایی در زندگی مدرن در مقابل جمعگرایی توصیف میشود. جمعگرايي حالتی است كه در آن ساختارهاي جمعي مانند مذهب، خانواده، قوميت و آيينهاي جمعي بهطور كلي بر افراد جامعه سیطره دارند. به بیان دیگر فرد در كنشها و رفتارهايش همواره تابع ارزشهاي جمعي است. فرد و ارزشهای فردی جایگاهی در این دیدگاه ندارد.
جامعه ايران در دهه هاي اخير در جريان تحولات فرهنگي و اجتماعي وسيعي قرار گرفته است. اين تحولات بويژه در خانواده مشهود بوده است. يكي از تحولاتي كه خانواده از آن مصون نمانده است رشد فردگرايي بوده است. اين مقاله تلاش كرده است به بررسي ميزان فردگرايي ميان فرزندان بپردازد. ريشه هاي مطالعاتي اين مفهوم در جامعه شناسي به آثار توكويل، تونيس، دوركيم بر مي گردد و پس از آن بسياري از جامعه شناسان توماس، زنانيكي،لنسكي، گيدنز، تريانديس و هوفستده متاثر از كلاسيك ها اين مفهوم را در حوزه هاي مختلف از جمله خانوادهبررسي كرده اند.
فردگرايي با توجه به ادبيات آن، در وجوه مختلف طبقه بندي شده است: فردگرايي مثبت نظيرابتكار، تجربه اندوزي، استقلال فكري داشتن و فردگرايي منفي نظير لذت گرايي، خودمداري و عدم رعايت حقوق ديگران.
فردگرایی در زندگی مدرن در مقابل جمعگرایی توصیف میشود. جمعگرايي حالتی است كه در آن ساختارهاي جمعي مانند مذهب، خانواده، قوميت و آيينهاي جمعي بهطور كلي بر افراد جامعه سیطره دارند. به بیان دیگر فرد در كنشها و رفتارهايش همواره تابع ارزشهاي جمعي است. فرد و ارزشهای فردی جایگاهی در این دیدگاه ندارد. جمعگرايي اين فرصت را به فرد نميدهد كه اميال، خواستهها، سليقهها و ذهنيتهاي خودش را تحقق ببخشد. در مقابل این دیدگاه فردگرایی مطرح است که میتوان گفت به این معنی است که جامعه بر محور اصلی فرد میچرخد و بر اهمیت فرد و استقلال او در مقابل محیط جمعی تأکید دارد. فردگرايي اغلب به مثابه برداشت و تلقي منفي يا بدبينانه بهكار برده میشود با این حال عدهای معتقدند، فردگرایی از الزامات مدرنیته است.
هر جايي كه فرآيندهاي مدرن شدن گسترش پيدا ميكند، طبيعتا فردگرايي هم توسعه مییابد. به تعبير ديگر، فردگرايي مفهومي است كه وضعيت جامعه را توضيح ميدهد و چگونگي تغيير و تحول جامعه از يك وضعيت سنتی به وضعيت مدرن يا امروزي را به كمك این مفهوم شرح ميدهند. ما وقتي كه از فردگرايي در يك جامعه صحبت ميكنيم بايد ببينيم تا چه مقدار و چگونه فرآيندهاي مدرنشدن در يك جامعه رخ داده است. فرآيندهاي مدرنشدن همان شهرنشيني، صنعتيشدن، توسعه عقلانيت در قالب توسعه نظامهاي بروكراسي، دموكراسي و سازمانهاي اجتماعي جديد است. این مقدمه را عنوان کردم تا بتوانیم مفهوم فردگرایی را در جامعه ایرانی مورد بررسی قرار دهیم.
به عقیده صاحبنظران علوم جامعهشناسی، فردگرایی منجر به ظهور نمادهای اخلاقی ناشایست میشود؛ تکروی یا خودمحوری و خودکامگی. متاسفانه جنبههایی که امروز در جامعه ایران دیده میشود هم اغلب مظاهر منفی و ضداخلاقی فردگرایی است. بهطوری که مردم ما دستکم در زیست شهری گرایش به گذران زندگی در محدوده رفع نیازها، تحقق منافع، مصالح شخصی و خصوصی خود بدون در نظر گرفتن منافع دیگران هستند که این مفهوم خودکامگی است.
این فردگرایی از سوی دیگر در تلاش و تقلای همیشگی افراد در امور شخصی و خصوصی، خود را نشان میدهد. عدهای ناتوانی ایرانیها در انجام کار گروهی را ناشی از همین روحیه فردگرایی در جامعه میدانند. افراد خودمحور به دنبال این هستند که در هر موقعیتی، تمایزی خاص و ویژه برای خود نسبت به سایر افراد جامعه بیابند. در این رویکرد این افراد در فردگرایی خود، افراد دیگر جامعه را هم مانند خود میبینند و بهعنوان عضوی از جماعتی خودمحور، از دیگران مثل ابزاری برای رسیدن به اهداف و تحقق منافع خود بهره میبرند، که این نوع زندگی خودخواهانه از نظر اجتماعی ارزش و اعتباری ندارد و مانع بزرگی برای توسعهیافتگی محسوب میشود.
مراجعه به کتب و منابعی که در مورد فرهنگ و تاریخ و اندیشه ایرانیان از گذشته دور تاکنون به یادگار مانده است، این اصل دیده میشود که ایرانیان مردمی جمعگرا با محوریت دین و خانواده و نظام سیاسیشان هستند. آنقدر جمعگرایی ایرانی برای مستشرقان گران تمام شده و در بعضی از مواقع از فهم آن ناتوان شدهاند که ایرانیان را به دورویی و تظاهر متهم کردهاند. آنها - به طور خاص ادوارد براون و مولف حاجی بابای اصفهانی - از فهم پیچیده بودن نظام فرهنگی و اجتماعی ایرانی که از یک طرف سر در جمعگرایی دارد و از طرف دیگر میخواهد واقعیتهای آشکار و پنهان را بازگو کند، غافل ماندهاند.
همین بدفهمی مستشرقان باعث به کار رفتن تعابیر نارسا در مورد فرهنگ و جامعه ایرانی شده است. آنچه که بیان کننده ماهیت جامعه ایرانی است، رویکرد جمعگرایانه مردم ایرانی با محوریت خانواده، دین و نظام سیاسی است. به عبارتی، ایرانیان هم اهل خانوادهاند، هم اهل دین و هم متوجه نظام سیاسی.
از طرفی مدافع این سه نهادند و از طرف دیگر منتقد آن. با وجود آنکه به نقد این سه نهاد و حاملان آن، اعم از والدین، روحانیون، دانشمندان و سیاستمداران میپردازند، از آنها دفاع هم میکنند. به همین خاطر گفته میشود مردم ایران پیچیده و چند چهره هستند. خیر مردم ایران چند چهره نیستند. ایرانیان اهل جمع و نهادهایی که بسترساز جمعیت و نظام اجتماعی و رفتارهای جمعی است، هستند..
اما آیا این روحیات با امروز ایرانیان هم سازگار است؟ با توجه به فضاهای پیرامونی زندگی ما در کوچه و بازار روایت و وضعیتی متفاوت میتوان دید. مردم ایران در دوران جدید تغییر بسیار کردهاند. ایرانیان ساکن شهرهای بزرگ سعی میکنند تا سر در لاک خویش کرده و کاری به کار دیگران نداشته باشند. این است که همسایهها از یکدیگر اطلاعی ندارند. اگر سرقتی، حادثهای، کمی و کاستی، زلزله ای، تورمی و یا انتخاباتی در کار نباشد، مردم یک کوچه و خیابان که هیچ، حتی ساکنان یک مجتمع مسکونی از حال یکدیگر باخبر نمیشوند. کسی نمیداند که در همسایگی او چه کسانی زندگی میکنند. شاید این همسایه نیاز به همیاری داشته باشد. شاید همسایه فرد مهمی باشد و بتواند مشکلی از اهل خانه را حل کند. کسی کاری به این کارها ندارد. شاید زمانی شیون کسی برای از دست رفتن عزیزی توجه همسایه را به خود جلب کند. یا اینکه پس از زلزله معلوم شود در این خانه فردی ضعیف زندگی میکرده که هنگام وقوع زلزله توانایی حرکت نداشته و در زیر آوار مانده است.
پس متاسفانه نشانههای ظهور فردگرایی را میتوان در شهرهای بسیار بزرگ مانند تهران تشخیص داد. ایرانیان که جان خود را برای جمع فدا میکردند، در دوره جدید خبری از جمع ندارند. این هم به این خاطر نیست که فرصت خبرگیری از جمع را ندارد. او آنقدر گرفتار کار و زندگی نیست که از همسایه و هموطن خود اطلاع نداشته باشد بلکه او امکان ایجاد ارتباط را ندارد. همه نصیحت میکنند که فقط حواست به زن و فرزند و مال و دارایی و آبروی خود باشد و دیگران را رها کن. در نتیجه میتوان دید که ایرانیان دچار فردگرایی افراطی شدهاند و فرد تنها در اجتماع آن تولد یافته است.
.
در صورتی که این ادعا درست باشد، یعنی ایران کشوری فرهنگی است که مردمان آن از جمعگرایی به سمت فردگرایی افراطی میل کردهاند و لازم است جامعهشناسان، اهل فرهنگ و ادب، سیاستمداران، روانشناسان اجتماعی، مصلحان وروحانیون به فهم علل آن بپردازند. اگر این ادعا درست باشد، اصل و اساس ایرانیت مورد سوال خواهد بود. زیرا ایرانیان خود را ملتی جهاندوست، دیگردوست، صلح طلب و متوجه احوال و وضعیت ستمدیدگان و رنجکشیدهها معرفی میکنند. اگر فردگرایی ایرانیان صادق باشد، پس این همه توجه به سرنوشت دیگران چیست؟ اگر این تغییر موقعیت درست باشد، آن وقت چه بر سر ادبیات و ارزشهای جمعی ایرانی خواهد آمد. شعرای ایرانی که در طول تاریخ از رنج و ملامت دیگران سخن گفتهاند و تلاش کردهاند تا بنی آدم را دور یکدیگر جمع کنند، چه خواهند کرد؟
بی تردید رسیدن به جامعه مطلوب بدون تربیت افراد آن جامعه میسر نیست؛ و تربیت افراد برای تأثیرگذاری مطلوب در جایگاه های مختلف، در گرو یک نظام تربیتی منسجم و مبتنی بر مبانی و اصول تربیت دینی است. الگوی تربیتی صالحین، با تدوین چنین نظامی، در حال حاضر یکی از بهترین و موفقترین روشهای تربیت نیروی انسانی و کادرسازی به شمار می رود. توجه به ساختار این الگوی تربیتی و دقت در روشهای ارتباطی این ارکان با یکدیگر و سایر اصول آن، این مطلب را روشن میکند.
از آنجا که فطرت و وجدان الهی انسان، سرچشمه اخلاق است، اصل فطرتگرایی اهمیت فراوانی دارد. انسان از آغاز با فطرت انسانیت به دنیا میآید و این فطرت در پرتو عوامل تربیتی است که شکوفا و یا سرکوب میشود. بر این اساس، تربیت الهی با طبیعت آدمی، نیازها و رشد و تکامل او سازگاری دارد. ازاینرو، توجه به استعدادهای فطری و برنامهریزی جهت شکوفایی و پرورش این استعدادها نقش بهسزایی درجهت درونی کردن تربیت و سازگاری با فطرت دارد. اصول متناسب با فطریات مهم انسان عبارتاند از: حقیقتجویی، خداجویی و فضیلت محوری، جمال گرایی، جمعگرایی، توجه به نوآوری و خلاقیت
شجره طیبه صالحین یک نظام تربیتی در قالب حلقههای منسجم و مرتبط در سطوح و اقشار مختلف جامعه است. این شبکه با استفاده از ظرفیتهای علمی و معنوی نظام اسلامی، اسباب ارتقای افراد جامعه را در ابعاد مختلف فراهم مینماید. این الگو، یک برنامه فرهنگی تربیتی است که بصورت فرآیند مستمر در یک بازه زمانی، متناسب با مخاطب از طریق ارتباط عمیق و پایدار با تک تک اعضاء در قالب جمعی محدود با ترکیب مناسب و هدفمند به لحاظ سنی و سطح اعضاء انجام میپذیرد.
اجرای برنامه های متنوع و جذاب مطالعاتی به روش مباحثه ای و هم اندیشی طرفینی و همچنین اجرای برنامه های تربیتی ، فرهنگی ،اجتماعی ،سیاسی ،ورزشی و سایر اقدامات مورد نیاز، حفظ و انسجام اعضاء از دیگر خصوصیات این حلقات میباشد که موجب تقویت هویت حلقه نیز گردیده و موجبات رشد و تعالی همه جانبه اعضاء در حلقات را فراهم میگرداند. شجره طیبه صالحین برنامه مستمر بوده و به فصل یا زمان خاصی تعلق ندارد اما بی تردید تابستان فرصتی است که با توجه به فراغت آکثریت آحاد متربیان در شجره طیبه و حداقل فراغت بیشتر آنها می توان با برنامه ریزی مناسب به غنی کردن این اوقات در جهت رشد و ارتقای شرکت کنندگان تلاش نمود.
قهران/استاد فلسفه