به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو،دانشجوی شریف به صالحی(رئیس انرژی اتمی کشور)نامه ای را به شرح زیر نوشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد محترم جناب آقای دکتر صالحی
سلام علیکم
دانشجوی دانشگاه شریف هستم. هفتهی گذشته که به دانشگاه آمده بودید، فرصت را غنیمت شمردم تا برخی از دردهایی را که در دل دارم با شما در میان بگذارم؛ اما پس از گفتگوی کوتاهی که با شما داشتم، نهتنها دردهایم کاسته نشد که بر آنها افزوده نیز شد. فلذا تصمیم گرفتم دردنامه ای بنویسم.
در جریان مذاکرات ایران و 5+1 احساس قرابت میکردم با تیم مذاکرهکننده؛ زیرا یکی از اساتیدمان عضو آن تیم بود. ما دانشجویان با اساتیدمان رابطهی نزدیکی داریم و از رفتار آنها الگو میگیریم. هرچند که در کلاس درس شاگرد شما نبودهام اما همین احساس که همگی از خانوادهی شریف هستیم کافی بود تا از رفتار و گفتار شما درسها بگیرم.
آقای دکتر! احساس نزدیکی زیادی با شما داشتم. رفتار و گفتارتان را از صداوسیما پیگیری میکردم و هر اتفاقی که برایتان میافتاد برای من پیامی داشت. زخم رودهتان، اخمها و لبخندهایتان همگی برایم معنیدار بود؛ بهمثابه رفتار پدر برای فرزندش. در تمام این دوران من نیز در کنار باقی مردم برایتان دعا میکردم. روزها به همین منوال گذشتند و گذشتند...
مدتی که از قرائت بیانیهی لوزان سپری شد؛ متعجب شدم. تعجبم از این بود که چرا باوجوداین همه سؤال در اذهان حاضر نیستید که در جمع فرزندان علمیتان حضور پیدا کنید برای پاسخگویی به این سؤالات؟ چنین روحیهای از شما سراغ نداشتم. در آن زمان به دعوت هیچیک از دانشجویان پاسخ ندادید و در جمعمان حاضر نشدید؛ اما به دعوت اساتید پاسخ گفته و حاضر شدید در جمع آنان صحبت کنید. در مراسمی که برای تقدیر از شما برپاشده بود. البته به ما دانشجویان نیز اجازهی شرکت در آن مراسم داده شد ولی بازهم متأسفانه فرصتی برای پرسش و پاسخ در نظر گرفته نشد. مگر فقط یک پرسش و یک پاسخ کلیشهای!
بازهم گذشت تا اواخر تیر متن برجام منتشر شد. از شما و همکارانتان کلیاتی از دانش هستهای را آموختهام. به سراغ متن برجام رفتم. هر چه که متن را میخواندم باورم نمیشد. به دانستههای خود شک کرده بودم. برایم سؤال شده بود که مگر تیم مذاکرهکننده نمیداند؟ به همین خاطر بر آن شدم که با چند تن از دوستانم به دنبال حقیقت موضوع برویم. شاید ما اشتباه میکردیم. با اساتید گوناگون مشورت کردیم و دانستههایمان را با ایشان در میان گذاشتیم. متأسفانه نتیجهی تمام این بررسیها همان بود و دانستههایمان درست بود. بهموجب برجام بناست که صنعت هستهای عملاً تعطیل شود و فقط اجازهی بازی کردن با چند سانتریفیوژ و چند وسیلهی هستهای به ما دادهشده.
آقای دکتر! از این زمان به بعد دیگر شرایط عوض شد. دیگر نمیتوانستم از استادم الگو بگیرم. برخلاف شما که سکوت کرده بودید و یا حتی گاهی به خلاف آن حقایقی که بهخوبی به آنها آگاهی داشتید، سخن میگفتید؛ من نمیتوانستم سکوت کنم. باید حقایق را میگفتم؛ اما متأسفانه شما و دوستانتان تصمیم گرفته بودید پیش از پر کردن قلب رآکتور اراک با بتن، دهان ما که حقیقت را فهمیده بودیم گل بگیرید و همین هم شد. اکنون دیگر همهچیز تمام شده و احتمالاً شما و دوستانتان سرگرم پر کردن لولههای سانتریفیوژها با رزین اپوکسی و قلب رآکتور با بتن هستید. شاید در این فرصتی که شما سرگرم این کارها هستید اندکی چسبهایی که بر دهانم زدهشده شل شده باشد و بتوانم حرف بزنم و صدایم شنیده شود.
آقای دکتر ماجرای فکت شیت را که یادتان هست؟ اول چه خوب گفتید و اما بعد تکذیب کردید. شاید تحت فشار بودید و به همین خاطر مجبور به تکذیب شدید و شاید هم واقعاً اشتباه کرده بودید؛ اما هنگامیکه رهبری امر کردند که جزئیات به مردم گفته شود، شما سکوت کردید. ما شما را طور دیگری میشناختیم. انتظار سکوت نداشتیم ولی...
بازهم گذشت تا یکشنبهی هفتهی پیش. هنگامیکه ما منتظر بودیم تا سکوتتان در برابر حقایق تلخ را بشکنید و بگویید که واقعاً چه بر سر صنعت خواهد آمد اما بهجای سکوت، دلهای بیدار و مطلع از حقیقت را شکستید. هنوز عزای محرم شروع نشده بود که عزادارمان کردید و نهفقط ما را بلکه نسلهای آینده را.
آقای دکتر!
وقتی به شما گفتم که چرا میگویید صنعت هستهای نه کند میشود و نه متوقف درحالیکه میدانید هم کند میشود و هم در قسمتهایی متوقف، به من گفتید که تعریفتان از کند شدن متفاوت است؛ اما وقتی از واژهای استفاده میکنید، باید به معنایی که در اذهان دیگران متبادر میکند توجه کنید و نه معنایی که در ذهن خود جعل کردهاید و کسی به آن معنا از آن واژه استفاده نمیکند.
شما گفتید که 15 سال دیگر، نسلهای بعد از شما هستند که در این حوزه فعالیت میکنند، پس چرا برای نسلهای بعدی تصمیم گرفتهاید؟
شما گفتید که قبول ندارید آمریکا تحریمها را برای مسائل هستهای وضع کرده است. گفتید که مسائل هستهای بهانه است. اگر واقعاً به این گفتهی خود ایماندارید پس چرا انتظار دارید با تعطیل کردن صنعت هستهای آمریکا دست از تحریم ما بردارد؟ و اگر باور دارید که آمریکا دست از تحریم برنخواهد داشت پس پیشرفت هستهای ما را فدای چه چیزی کردید؟
همرزمان شهیدان هستهایمان که فریادهای شهدا در سال 82 را میشنیدند امروز نیز به فریاد این شهیدان یقین دارند زیرا که بهراستی شهدا زندهاند. چطور میتوان قسم جلاله خورد؟ آیا تحقیق و توسعه محدود نشده؟ آیا صنعت هستهای ما بهطورجدی با محدودیتهای اساسی مواجه نشده؟ چطور میتوان این اکاذیب را باور کرد، حتی اگر قسم جلاله هم برایشان خورده شود. مگر نه اینکه اقلاً تا هشت سال دیگر تحریم دانشگاههای شریف و شهید بهشتی که مهمترين دانشگاههاي كشور در حوزه تحقيقات صنعت هستهاي هستند لغو نمیشود؟ بنابراين بهرغم تأکید نظام بر عدم توقف مسير تحقيق و توسعه، سايه تحريم و تهديد همچنان بر مراكز اصلي تحقيقاتي كشور باقي خواهد ماند.
استاد بزرگوار! شأن شما اجل از سیاسی بازی است. شما واقعاً چنین تصور میکنید که تهدیدتان کردهاند به مرگ؟ همیشه کسانی را که میخواهند شما را بکشند به عیادتشان میروید؟ و جالبتر اینکه در این ملاقات خودتان اعتراف میکنید به اینکه سیاسی بازی کردهاید! هنوز هم میتوانید مانند ماجرای فکت شیت از راهی که انتخاب کردهاید بازگردید.
آقای دکتر صالحی! در پایان این دردنامه چند سؤال از شما دارم:
شما در کدام چهارچوب مذاکره کردید؟ خط قرمزهای رهبر را که میدانید؟ مگر نمیدانید که این خطوط قرمز لگدمال شدهاند؟ مگر از محدودیتهای بالای 10 ساله و 15 ساله خبر ندارید؟ چرا از بزرگراهی که برای نفوذ آمریکا ساختهشده چنین دفاع میکنید؟ چرا بیانات علنی رهبر را انکار میکنید؟
شما و همکارانتان در تیم مذاکرهکننده، چگونه است که با آمریکا سالها بهخوبی مذاکره میکنید ولی در مذاکره با نمایندگان ملت اینقدر زود برآشفته شده و فریاد میزنید؟
من این شبها برای هانی میگریم زیرا که اکنون بهخوبی به نقش شریح قاضی آگاهی یافتهام.
صوت پرسش و پاسخ دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف با صالحی
فقط غر می زنه
ما سه تا زدیم دو تا خوریدم
منتهی ان سه تا گل بخودی بوده