گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛ با سفر وزیر خارجه سابق انگلیس به استان اصفهان که در زمان وزارتش از هیچ خصومت و شیطنتی علیه ایران فروگذاری نکرد و در حالی که باید دانست این گونه سفرها جنبه های سیاسی عمیقی را در خود دارد و بسیاری از مقامات امریکایی و اروپایی پس از بازنشسته شدن نیز، به خدمت برای منافع کشورشان ادامه می دهند و همچون استراو، با بازی کردن نقش انسانی منطقی و دوست کشورها، به تلطیف چهره سیاسی اروپا در تعامل با دیگران می پردازند و از آنجایی که مقام رسمی نیستند، اظهارات آنها هیچ مسئولیتی برای دولت هایشان بوجود نمی آورد، اما فضای رسانه ها و افکار عمومی را متعادل کرده و در برابر زورگویی ها و اقدامات غیرمنطقی مقامات فعلی، توازن و تعادل ایجاد می کنند.
این متن به گوشه ای از پرونده سیاه روباه پیر در مورد کشور عزیزمان ایران را دارد. مطالب ذیل برگرفته از کتب تاریخی مختلف از جمله کتاب خاطرات مستر همفر و کتاب امیرکبیر؛ قهرمان مبارزه با استعمار است.
در ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.
در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بینالملل و برنامههای بلندمدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است.
۱.از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف
۱.۱. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری
در ترور نافرجام مرحوم حاج شيخفضل الله نوري (۱۶ ذيحجه ۱۳۲۶) عامل اصلي، «كريم دواتگر» تروريست معروف كميته مجازات است. در اين ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگليس چون «ميرزا محمدنجات خراساني» شركت دارند و «مستر اسمارت» نمايندة سفارت انگليس، در محل بازجويي متهمين حاضر میشود تا به قول تقیزاده كسي نتواند به تروريستها زور بگويد.
۱.۲.توطئه قتل امیرکبیر
به طور خلاصه باید گفت: جیمز فریزر مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاستهای انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام میشود:
۱.۳.انگليس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران
ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخهادی ـ که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود ـ مورد هجوم و حملة عدّه زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عدهای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپاییهای مطلع میدانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشت پرده است.
در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسهای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دستهایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟ رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده میشد و سپس علناً بر زبانها جاری شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخوردهترین و لایقترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانیهای مقتدر نفت انگلیس بودند.
«ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمريكا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.
۲. طراحی کودتاهای مختلف در ایران
۲.۱.کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد ۱۹۱۹ ایران را مستعمرة انگلستان نماید.
شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد ۱۹۱۹ و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است.کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشهای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت.
ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشته ای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال میکردند... ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشانده پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.
۲.۲. کودتای ۲۸ مرداد
امريكا و انگليس با هم همدست شدند و كودتاى ۲۸ مرداد را راه انداختند و بيست و پنج سال حكومت ديكتاتورى سياهِ مبتنى بر كودتاى سرلشكر «زاهدى» را در ايران سرِپا نگه داشتند. در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیت الله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند.
در این شرایط، استعمار که نمیتوانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان می جست. لذا با کمک عوامل داخلی خودـ همچون مظفر بقاییهاـ به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند.
به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه ۲۸ مرداد با زمینه سازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمه ای از گرده ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.
۳. مقابله و سرکوب نهضتهای ضداستعماری
۳.۱.مقابله با نهضت جنگل
قیام استقلال طلبانه میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی رخ داد که ایران و جهان شاهد تحولات بزرگی بود. استعمار انگلستان با درک اصالت نهضت جنگل و احساس خطر از ناحیه آن که میتوانست با گسیل قوای خود به تهران و پیوند با شخصیتهای دینی و ملی نظیر شهید مدرس، تمامی برنامههای شوم آنان برای ایران نظیر قرارداد ۱۹۱۹ و یا روی کار آوردن دیکتاتوری رضاخانی را به هم بزند، با استفاده از عوامل و امکانات خود در صدد نابودی نهضت جنگل برآمد. دستگاه جاسوسی انگلستان با طراحی نقشهای پیچیده که در اجرای آن از عواملی نظیر انقلابی نماها و چپگرایان وابسته، و دشمنان قسم خوردة اسلام همچون وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بهره برد، نهضت جنگل را از دورن با بحران مواجه ساخت و نهایتاً آن را نابود کرد.
۳.۲. انحراف در مسیر جریان مشروطیت
يك عدّه روشنفكر هم بودند كه مزدور و خود فروخته و از عوامل انگليس محسوب می شدند. بارى؛ مشروطه، قالب و تركيب حكومتى انگليس بود. اين روشنفكران به جاى اينكه دنبال دستگاه عدالت باشند و يك تركيب ايرانى و يك فرمول ايرانى براى ايجاد عدالت به وجود آورند، مشروطيت را سر كار آوردند نتيجه اين شد كه اين نهضت عظيم مردم كه پشت سر علما و به نام دين و با شعار دين خواهى بود، بعد از مدّت بسيار كوتاهى منتهى به اين شد كه شيخ فضل الله نورى را كه اين شهيد بزرگوار همينجا مدفون است در تهران به دار كشيدند. اندك زمانى بعد، سيد عبد الله بهبهانى را در خانهاش ترور كردند. بعد از آنهم سيد محمّد طباطبايى در انزوا و تنهايى از دنيا رفت. آنوقت مشروطه را هم به همان شكلى كه خودشان مىخواستند برگرداندند؛ مشروطهاى كه بالاخره منتهى به حكومت رضاخانى شد.
توطئهاى كه دولت استعمارى انگليس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود: يكى كه در همان موقع فاش شد، اين بود كه نفوذ روسيه تزارى را در ايران از بين ببرد؛ و ديگرى همين كه با آوردن قوانين غربى احكام اسلام را از ميدان عمل و اجرا خارج كند. همکاری استعمار انگلیس با روشنفکران غربزده در جریان مشروطیت، اقتدار حاکمیت را از مردم سلب کرد و با تشدید ناآرامی ها و اختلافات داخلی، مانع از استقرار مشروطیت دینی ـ که میتوانست منجر به ثبات و اقتدار ایران گردد ـ شد. استراتژی استعمار انگلیس، تضعیف حکومت مرکزی و تقویت جریانات مرکز گریز بود. استاد شهید مطهری در تحلیلی از اوضاع عصر مشروطه می نویسد:
«یکی از سیاستهای بزرگ امروز دنیا (انگلیس) طرفدار مشروطیت بود و کوشش میکرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا (روسیه) از استبداد حمایت میکرد و کوشش می کرد که جلو مشروطیت را بگیرد. چرا؟
آنکه طرفدار مشروطیت بود، می خواست بعد از مشروطیت، سیاست خودش را بر ایران تحمیل بکند ـ کما این که همین کار را کرد ـ و آن که مخالف بود، نفوذی داشت و میخواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.
بنابراین اگر کسانی با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهای خارجی را میدیدند و میدانستند و پیش بینی میکردند که منظور، مشروطیت واقعی نیست، بلکه یک سیاست خارجی دیگری در کار است. یا اگر کسی مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاستهایی را که طرفدار استبداد بودند می شناخت و ضررهای سیاست آنها را میدانست.... قرائن هم نشان میدهد کسانی که مخالف با مشروطیت بودند می گفتند این مشروطیت که میخواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتی است که دارند صحبتش را میکنند، مشروطه مشروعه به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضلالله نوری».
۴. تجزیه کشور
۴.۱.نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران
در زمینه جدایی جزیره بحرین از خاک ایران و همچنین تصرف جزایر سه گانه «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» و «ابوموسی»، شاه و هویدا از خود هیچ اراده و استقلالی نداشتند؛ بلکه قدرت حاکم بر منطقه یعنی انگلستان بود که تصمیم میگرفت.
اما آنچه از سخنان شاه و هویدا شنیده میشد، این تصمیم را جزو «سیاست مستقل ملی» خود تلقّی میکردند. در مورد بحرین، عدم توسل به زور و خشونت را مطرح کردند و در مورد جزایر سه گانه، با استفاده از قوّه قهریه و اشغال نظامی تغییر رویه دادند. این تناقضگوییها و عملکردهای گوناگون شاه و نخست وزیر در واقع پیرو مذاکرات پنهانی میان ایران و انگلستان و امیرنشین شارجه صورت میگرفت، و با توجه به وعدههایی که به شاه در مورد نقش ژاندارم در منطقه داده میشد، سیاست به اصطلاح مستقل ملی شاه نیز تغییر میکرد، که نهایتاً منجر به جدایی بحرین از ایران شد.
۴.۲. نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران
در محاصرة قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن باز داشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.
مستر مک نیل سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] میفرستاد. عملیات پیچده انگلیسیها در افعانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد.انگلیسیها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیلکردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند.
استبداد حاکم بر ایران نیز در فراهم شدن چنین زمینهای نقش اساسی داشت؛ بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد، به تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، و در اندک زمانی یکهتاز ایران شدند و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند و رسماً ایران را به همسایه مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشة جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیره خارک و بندر بوشهر و خوزستان را به تصرف خود درآوردند و سرانجام طی تحمیل معاهدة پاریس (۱۲۷۳/ ۱۸۵۷م) و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه و از هرگونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند.
جدایی افغانستان در دورة صدارت «میرزا آقانوری» ـ که کاملاً به انگلیسیها وابسته بودـ واقع شد. پس از این، در سراسر خلیج فارس و دریای عمان نفوذ دریایی برقرار گردید و تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.
۵. ایجاد و تشکیل شبکههای پیچیده و زیرزمینی
۵.۱. تشکیلات فراماسونری
فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار میکرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فرماسون بودند و آن مقام به آنها داده میشد؛ و یا پس از اشتغال فراماسون میشدند. در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدتها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانوادههای صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگستان را پیاده میکرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد، که فردی به نام «جواهری» در رأس آن قرار داشت و «ارنست پرون» در این لژ فعّال و همهکاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب میشد. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب میشد که رابطه محمدرضا با آن به شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسونها حمایت میکرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز به شدت به سلطنت او علاقه مند و وفادار بودند.
۵.۲.راهاندازی شبکههای هرمی(گلدکوئیست)
فعالیت این تجارت خانهها [شبکههای هرمی] آثار متنوعی و قابل توجهی در منطقه خوزستان به وجود آورده است: ایجاد یک گروه بزرگ در سطح منطقه که هواداران زیادی دارد که «مرجعیت» اجتماعی هم دارد و پتانسیلی برای ایجاد شورش در سطح منطقه یا پشتوانهای برای انتخاباتهای آتی در منطقه محسوب میشود. پیامد دیگر فعالیت این تجارتخانهها، این است که اگر دولت یا نظام بخواهد در مقابل این تجارت مشکوک و آسیبهای اقتصادی آن مقاومت کند، با عکسالعمل شدید اجتماعی تودههای مردم و به خصوص اقشار آسیب پذیر و مستضعف، روبرو میشود و دولت در برابر مردم قرار میگیرد.
۶. جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها
۶.۱. اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ و بروز تحولات انقلابی در ایران، دولت انگلیس اقداماتی را علیه ایرانیان به خصوص دانشجویان ایرانی در انگلیس انجام داد و سختگیریهایی در این زمینه آغاز کرد که منجر به تشدید تنشها میان دو کشور و برگزاری نخستین تظاهرات مردمی بر ضد انگلیس در اواخر سال ۱۳۵۷ در تهران گردید.
با اخراج گروهی از دانشجویان ایرانی از لندن و زندانیشدن شمار دیگری از آنها، دولت ایران به مقامات دولت انگلیس رسماً اعتراض و هشدار داد که این روند در نهایت منجر به تشدید بیشتر تنشها در مناسبات دو کشور میگردد. که در نهایت وزارت خارجه انگلیس در نیمه دوم سال ۱۳۵۹ کاردار و دیگر دیپلماتهای سفارت انگلیس در تهران بجز یک نفر را به لندن فراخواند و سفارت این کشور در ایران را تعطیل اعلام کرد.
۶.۲. دخالت در مسائل هستهای و صدور قطعنامه علیه ایران
یکی از دخالتهای اخیر انگلیس، دخالت در مسائل هستهای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیتهای هستهای ایران مخالفت کردهاند و با دخالتهای خود، زمینه پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفتهاند. از دیگر اقدامات انگلیس در بحث انرژی هستهای میتوان به تهیه پیشنویس قطعنامه سوم شورای امنیت اشاره کرد که توسط انگلیس به همراه آلمان و فرانسه تهیه شده بود. «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس درباره فعالیتهای صلحآمیز چنین گفته است:
«به اعتقاد من روندی که آغاز شده، میتواند به قطعنامه سوم سازمان ملل منجر شود و در صورتی که [ایران] فعالیتهای حساس هستهای خود را متوقف نکند، لندن از صدور قطعنامه سوم تحریم علیه تهران حمایت خواهد کرد».
۷. حضور جاسوسان
۷.۱. حضور مستر همفر
مستر همفر در کتاب خود اهداف حضورش را در کشورهای آسیایی اینگونه بیان میکند:
۱. فریاد های نژاد پرستی...، ملی گرایی...، رنگ پرستی و غیره را در میان مسلمانان زنده کنیم و مسلمانان را وادار کنیم که اهمیت بسیاری به تمدن های پیش از اسلامشان بدهند و قهرمانان و شخصیت های قبل از اسلام را زنده کنند مانند احیای فرعونیت در مصر، احیای زردشتی گری در ایران و احیای بابلیه در عراق.
۲. این امور را باید رواج دهیم: شراب...، قمار ...فحشا...،گوشت خوک. همچنین به هر صورتی که شده باید ربا را در میان مسلمانان رواج دهیم که این عمل علاوه بر انکه موجب ویرانی اقتصاد آنان خواهد شد سبب جرات یافتن ایشان در مخالفت با قرآن هم میگردد. زیرا هر کس در یک مورد با قوانین قرآن مخالفت کرد...، مخالفت در سایر موارد هم برایش آسان خواهد شد.
۳. لازم است به وسیله متهم ساختن علما و داخل نمودن جاسوسانی در لباس آنان کاری کنیم که رابطه مسلمین با علمایشان قطع شود و باید جاسوسان ما در لباس علما جنایت بسیار مرتکب شوند تا مردم هر عالمی را که میبینند شک داشته باشند این عالم است یا جاسوس؟
۴. لازم است میان فرزندان و پدران، فاصله انداخته تا فرزندان از زیر بار تربیت پدران خارج شوند. در دست ما باشند و هنگامی که از تحت تربیت پدران بیرون آمدند بالاخره با عقیده دینی و ارشادات مذهبی فاصله می گیرند و ارتباطشان با علما قطع خواهد شد.
۵. باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر بیرون کشید...، پس از ن باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنان بیفتند تا در میان مسلمانان فساد رواج یابد. پس باید ابتدا زنان غیر مسلمان را از حجاب بیرون آوریم تا زنان مسلمان از آنان یاد بگیرند.
۶. قبور بزرگان را باید خراب کرد؛ به این بهانه که این ها در این زمان پیامبر نبوده و بدعت است.
۸. شش روز اشغال سفارتایران و شهادت دو دیپلمات
در اردیبهشت ۱۳۵۹ و درست چند روز پس از آن كه عملیات نجات گروگانهای امریكایی در طبس با شكست مفتضحانه ای روبرو شد، سرویس اطلاعاتی انگلستان كه در استفاده از عناصر وطن فروش و دست دوم، چیره دست است، چند جوان عرب را با حمایت و پشتیبانی سفارت بعثی عراق راهی سفارت جمهوری اسلامی كرد تا یك گروگانگیری چند روزه را تدارك ببیند. مردان مسلح با ورود به سفارت، ۲۶ نفر را بهمدت شش روز بهگروگان میگیرند. از این ۲۶ نفر، ۱۷ نفر كارمندان سفارت، هشت نفر مراجعه كننده و یك نفر مأمور نگهبان سفارت بودند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در ادامه می نویسد اشغال سفارت ایران در لندن پنج روز پس از شكست حمله نظامی امریكا در صحرای طبس رخ داد و خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا بر این عقیده بودند كه این اقدام از سوی امریكا و انگلیس است كه برای تحت فشار قرار دادن ایران و آزادی گروگانهای امریكایی در تهران اجرا شده است. پس از شش روز گروگانگیری و شهادت یك دیپلمات ایرانی، پلیس ویژه سلطنتی با دستور تاچر- نخست وزیر وقت انگلیس- وارد سفارت می شود و پس از كشتن پنج نفر از شش نفر گروگانگیر كه چهار نفرشان خودشان را تسلیم كرده بودند، شهید صمدزاده را به اشتباه جای گروگانگیر ششم به شهادت می رسانند تا هیچ ردی باقی نماند! ساعاتی بعد، پلیس ویژه، كل سفارت ایران را به آتش می كشد و از سفارت ایران جز خرابه ای باقی نمی ماند!
در ادامه ی این نمایش انگلیسی، «مارگارت تاچر» نامه ای به امام خمینی(ره) می نویسد و خواستار آزادی گروگانهای امریكایی در مقابل عملیات پلیس ویژه سلطنتی می شود!
اشغالگران خواهان عزل سید احمد مدنی استاندار خوزستان و یك هواپیما برای خروج سالم از انگلیس هستند که وزیر خارجه ایران با درخواست گروگانگیرها مخالفت میكند. گروگانگیران، دكتر لواسانی دانشجوی ایرانی را كه مشتاقانه و با یك پنجم حقوق تخصصی خود در بخش مطبوعاتی سفارت مشغول به كار شده است، به ضرب سه گلوله میكشند و جسد او را به بیرون پرتاب میكنند.
۹. کمک به صدام در جنگ هشت ساله
اسناد طبقه بندي شده و محرمانه دولت انگليس نشان مي دهد، اين كشور در جنگ ايران و عراق، رژيم صدام را مسلح كرده است.
به گزارش روزنامه هاي چاپ لندن نشان مي دهد دولت مارگارت تاچر در سال ۱۹۸۱ و در زمان جنگ عراق با ايران، به طور سري رژيم صدام را به سلاح مجهز كرده است. اسناد خارج شده از طبقه بندي محرمانه ثابت مي كند دولت تاچر فهرستي شامل ۷۸ نوع تجهيزات نظامي از جمله خودروهاي لندرور، رادار، لوازم يدكي تانك و... را در اختيار رژيم صدام قرار داده بود. براساس سندي كه در واقع نامه سري وزير وقت مشاور در امور خارجه (توماس ترنشاد) است انگليس در يك مورد توافقنامه اي تسليحاتي به ارزش بيش از ۱۵۰ ميليون پوند با رژيم صدام امضا كرده است.
در قرن نوزدهم میلادی و در دوران اوج قدرت طلبي استعمارگران انگليسي، نخست وزير وقت این کشور در پارلمان انگلستان، از كوشش در راه صلح، انسانيت و بشردوستي سخن گفت. هنري لاپوچر نماينده مجلس انگليس، پس از شنيدن سخنان نخست وزير، از جا برخاست، پشت تريبون رفت و در اعترافاتی شگفت انگیز گفت: «ما بدون استثنا بزرگترين راهزن و غارتگر عصر خود هستيم كه دركره زمين زندگي مي كنیم. ما به این دلیل، بدتر از ساير جهانيان هستيم که علاوه بر غارتگری، «حیله گر» و «دو رو» نيز مي باشيم... ما ثروت ملتها را چپاول مي کنیم و هميشه اين چپاول را به خير و صلاح جهانيان، وانمود مي كنيم!»
این موارد گوشه ای از جنایات روباه پیر در حق مردمان ایران زمین بود. جای تاسف است که عده ای در کشورمان به دنبال پاک کردن تاریخ ننگین روابط انگلیس و ایران هستند.
* هادی جویباری مقدم؛ مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه کشان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.