گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو _امین نصیری، حضور سیاست در دانشگاه میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد؛ در برخی موارد مبارک و مفید است، و در برخی موارد مخرب و آسیبزا. از سویی، رویکرد حذف در مورد ساحت سیاسی دانشگاه، با این استدلال که سیاست آسیبهایی برای دانشگاه به همراه دارد، فاقد مبنای صحیح و مخالف الگوی انقلاب اسلامی برای دانشگاه شایسته انقلاب است. مطابق الگوی صحیح، دانشجوی غیر سیاسی، یا به تعبیری، دانشجوی بیتفاوت نسبت به مسایل سیاسی، ولو آنکه در زمینه تحصیل و تحقیق موفق باشد، دانشجوی کاملی نیست. سیاسی بودن دانشجو و دانشگاه، درست در مقابل همین تعبیر بیتفاوتی و بیخیالی است؛ یعنی دانشجو و دانشگاه هیچ نظارت و واکنشی نسبت به مسایل مهمی که در جامعه و جهان پیرامونش میگذرد نداشته باشد.
شرط سلامت سیاسی در دانشگاه
سیاسی بودن دانشجو و دانشگاه اما قیودی دارد؛ قیدهایی که سیاسی بودن را از سیاستزدگی تمییز میدهد. یکی از مهمترین قیود، برای سیاسی بودن دانشگاه، جلوگیری از تبدیل شدن این نهاد حیاتی به ابزار جناحها و جریانهای سیاسی برای بهرهبرداری سیاسی است. سوء استفاده سیاسی از دانشگاه و دانشجو، آنهم با این شعار که "دانشجو یا دانشگاه بیدار و زنده است"، بیش از هر چیز به یک کلاهبرداری سیاسی شباهت دارد، که سرمایه ارزشمند جوان دانشگاهی را تباه میسازد. این خسارت زمانی تشدید میشود که جریان سیاسی نفوذی به دانشگاه، در راستای اهداف سوء دشمن عمل کند. در این صورت، جذب جوان دانشگاهی به فعالیت سیاسی، با ظاهری آراسته و احتمالا با شعار مصلحانه و خیرخواهانه نمایش داده میشود، حال آنکه در حقیقت تبدیل دانشجو به عنصر دشمن است؛ بیآنکه خود دانشجو بداند یا چنین قصدی داشته باشد.
صورت آگاهانه و مفید فعالیت سیاسی در دانشگاه، از مبارزات انقلابی علیه استکبار و استبداد سرچشمه گرفت؛ چنانکه دانشگاه و دانشگاهیان در جریان نهضت مردمی با رهبری امام خمینی(ره)، نقش مهی ایفا کردند. پس از پیروزی انقلاب، ناظر به نقش ویژه دانشگاه در جریان نهضت و استعداد ذاتی آن، همان نگاه جنبشی و انقلابی نسبت به دانشگاه حفظ شد و با آگاهی و هوشمندی امام خمینی(ره)، مسئولیت سیاسی دانشگاه و حضور مسئولانه آن در صحنه سیاست، به عنوان یکی از مطالبات اساسی رهبری کبیر انقلاب از دانشجویان و کارگزاران دانشگاهی شناخته شد. همین خط هوشمندانه از سوی چهرههای برجسته انقلابی نیز دنبال شد تا عرصه دانشگاه از ماهیت انقلابی خود فاصله نگیرد. خط صحیحی که پس از امام، با وجود تشدید مشکلات و معضلات ناشی از تلاش برای انحراف دانشگاه از مسیر انقلاب، از سوی مقام معظم رهبری دنبال شده و از قوت آن کاسته نگردید.
تلاش برای حذف یا تحریف مسیر سالم سیاسی در دانشگاه
مبارزه علیه نقش سالم سیاسی در دانشگاه و دانشجوی انقلابی و موثر، در دو خط کلان انجام میگیرد؛ یکی تلاش برای ترویج حس فلجکننده یاس، بیتفاوتی و تنبلی، و دیگری نفوذ به جریان پویای سیاسی در دانشگاه و تبدیل آن به زمین تبلیغ و ترویج تفکرات نادرست سیاسی و تهییج احساسات دانشجویی در مسیر بینظمی و فراهم ساختن زمینه موجسورای سیاسی و امتیاز گرفتن از نظام اسلامی در عرصه سیاست داخلی و خارجی. این هر دو زمینه، هر یک در جای خود، مخل عملکرد صحیح دانشگاه در مسیر صحیح است. خط تضعیف جریان سیاسی در دانشگاه، فضایی مرده و ساکن را طلب میکند تا واکنش دانشگاهی در برابر انحرافات و کاستیها را خنثی کند؛ و خط تحریف، چشم به تریبونهای مبتنی بر هیجان سوء دوخته و صفوفی از پیادهنظام دانشگاهی در مسیر اهداف سیاسی خود را جستجو میکند. هر یک از این دو خط مردود، در شرایط مخصوص خود کارکرد دارد؛ خط تحریف و تحریک فضای سیاسی دانشگاه در شرایطی مانند ایام انتخابات و یا هر شرایطی که جریانهای سوء سیاسی و یا جبهه دشمنی با انقلاب، برای پیشبرد اهداف میدانی خود به هیجانات کور و بینظمی و احتمالا ایجاد آشوب و بلوا نیاز دارند، پررنگ میشود. حضور چهرههای سیاسی و رفت و آمدهای تبلیغاتی و نمایشی، در چنین ایامی رونق خاصی دارد و دانشجو و دانشگاه برای همگان مهم و تعیینکننده دیده میشود! در مقابل، وقتی زمان نظارت و پاسخگویی فرا برسد و دانشگاه ، تشکلها و نهادهای دانشجویی در مقام مطالبه و نقد برآیند، خط تضعیف فضای سیاسی دانشگاه دنبال میشود؛ در چنین شرایطی دانشگاه و دانشجو چندان به حساب نمیآید و القای حس بیتفاوتی و خمود سیاسی بسیار مفید است!
احیای مردگان سیاسی؛ کارویژه سیاسیکاری در دانشگاه
در خط تحریف و تحریک فعالیت سیاسی دانشگاه، یکی از زمینههای استفاده سوء جریانهای سیاسی، تلاش برای احیای چهرههایی است که در صحنه رقابتهای سیاسی، به واسطه عملکرد ناصواب خود مردود شده و طرد گردیدهاند. جریانهای فرصتطلب سیاسی، با نفوذ در دانشگاه و جذب برخی چهرههای تاثیرگذار دانشجویی در تشکلها یا سایر نهادهای دانشجویی، از این عرصه برای احیای چهرههای مردود خود و تبلیغ و خودنمایی استفاده میکنند. همین که در تابلوی تشکل و یا در ضمن یک نشست دانشجویی عکسی از این افراد نصب شود، یا نامی از ایشان برده شود و در یک نمایش مصنوعی از آنها تقدیر گردد و یا پیام ایشان به جامعه دانشجویی (!) قرائت و با کف و سوت مورد تایید قرار گیرد، بهمنزله تزریق خون تازه در رگهای خشکیدهای است که سرمایه خود را در قمار سیاسی از دست داده و حالا به عنوان یک ورشکسته تمامعیار دست به دامان عناصر نفوذی در دانشگاه شده است.
جالبتر این است که برخی از این جریانها، برای فراهم ساختن زمینه فعالیت سوء سیاسی در دانشگاه و بهرهبرداری از دانشجویان و فضای دانشگاهی در راستای منافع خود، هنگامی که جایی در میان ظرفیتهای موجود دانشگاه (اعم از تشکلها و مجموعههای مختلف دانشجویی) نمییابند، اقدام به تاسیس و پایهگذاری تشکلی جدید یا احیای تشکلی مردود و مطرود میکنند. این اقدام معمولا با حمایت ویژه از بیرون دانشگاه انجام میگیرد؛ جایی که با صرف هزینههای قابل توجه و پشتیبانی سیاسی و تبلیغاتی گسترده و نیز نقشآفرینی بعض از شخصیتهای حاضر در قدرت، پرچمی در دانشگاه بالا میرود که نه خاستگاه آن دانشگاه است و نه نفعی برای دانشجو و دانشگاه دارد، بلکه در واقع بلندگویی برای جریان سیاسی متبوع و قرارگاهی برای جذب و ساماندهی پیادهنظام در صحنه دانشگاه است. در این موارد، که در دوره حاضر نمونههایی از آنرا در دانشگاههای مختلف میبینیم، جریانهای سیاسی سوء (داخلی و خارجی)، از منابع مالی و غیر مالی خود در دانشگاه سرمایهگذاری میکنند تا در فرصت مناسب از آن بهرهبرداری کنند؛ یا اینکه از اساس، به وسیله همین سرمایهگذاری فرصتی برای احیای خویشتن فراهم آورند و از زیر بار ورشکستگی سیاسی سر بلند کرده و نفسی بکشند!
فتنهگران، در جستجوی حیات سیاسی در دانشگاه
نمونه بارز این جریان منفعتطلب را میتوان در تلاش پیگیر جریان فتنه برای احیای چهرههای ورشکسته خود و جبهه سیاسی حامی ایشان در قلب دانشگاه ملاحظه کرد؛ آنجا که با تاسیس یا احیای تشکلهایی با ظاهر دانشگاهی و دانشجویی و حمایت مالی و سیاسی از ایشان، این ظرفیت را به فرصتی برای نمایش تصاویر سران فتنه و حمایت از مجرمین انتخابات سال 88 تبدیل کردهاند. درحالیکه مردم و چهرههای سیاسی، حتی برخی از چهرههای سیاسی همسو با ایشان، فتنه و فتنهگران را محکوم و مطرود کردهاند، و نیز در شرایطی که حمایت تمامعیار دشمنان نظام اسلامی از فتنه، از سوی خود ایشان اعلان و تایید شده است، این سوال پیش میآید که حمایت از چنین افراد و جریانهای ورشکستهای چگونه میتواند با مسئولیت خطیر دانشجویی همخوانی داشته باشد؟! چگونه ممکن است در یک فعالیت سالم سیاسی، دانشجویانی با اراده آزاد و مبتنی بر مسئولیتپذیری و انصاف، درست خلاف منافع ملی و در حکمایت از قانونشکنی و مبارزه علیه قانون و جمهوریت نظام حمایت و خود را قانونمدار، آزاداندیش و اصلاحطلب معرفی کنند؟! همینجاست که ردپای نقش ویژه جریان نفوذ و سوء استفاده از ظرفیت سیاسی دانشگاه و دانشجو پررنگ میشود و خط نخنمای سیاسیبازی در زمین دانشگاه آشکارا رخ مینماید.
نمایش عکس سران منفور فتنه، یاد ایشان در مراسم دانشجویی، ادای احترام و اقامه افسوس، انعکاس پیامهای اختصاصی بعض از آنها خطاب به دانشجویان، و نیز ایفای نقش وکالت از این فتنهگران و قرائت کیفرخواست علیه نظام در ظلم به ساحت حضرات مدعی تقلب، برخی نمودهای نامتناسب از فعالیت سیاسی معدودی از فعالان دانشجویی در عرصه دانشگاهی است. اینجا علاوه بر تاسف، جای تامل است که مسئولین دانشگاهی و کارگزاران این عرصه خطیر، با وجود تجارب متعدد و روشن، چگونه در مسئولیت خود در حراست از فضای سالم سیاسی در دانشگاه کوتاهی میکنند و چه توجیهی برای تسامح و سکوت در برابر جریان سوء نفوذ دارند؟!
«من از سابق عقیدهام بر این بوده است که در دانشگاه باید روح سیاسی زنده باشد؛ این یک نشاطی به جوان میدهد. ما جوان بانشاط لازم داریم. دانشگاهی که از سیاست دور باشد و بکلی از سیاست برکنار باشد، این دانشگاه خالی از شور و نشاط خواهد بود؛ بهعلاوه که محلی خواهد شد برای رشد میکروبهای خطرناک فکری و رفتاری. بنابراین خوب است و باید در دانشگاه سیاست باشد؛ منتها معنای سیاسی شدن دانشگاه یا حضور سیاست در دانشگاه را نباید اشتباه کرد. معنایش این نیست که دانشگاه بشود یک جائی برای اینکه جریانهای سیاسی، گروههای سیاسی، عناصر سیاسی برای اغراض سیاسی بیایند از این استفاده کنند؛ این نباید باشد؛ این را باید مانع شد. یعنی این دیگر یک چیزی است که باید مدیریت کرد، باید شماها اعمال قدرت کنید؛ نگذارید اینطور بشود. اگر این بشود، دانشجو از دستتان رفته و یک سوءاستفادهکنی میآید کار خود را دنبال میکند. مثالها و تشبیههای زیادی میشود برای این موضوع کرد؛ دیگر آدم نمیخواهد آن را بیشتر توضیح دهد. مثلا بیایند بچهی جوان انسان را وسیلهای قرار بدهند برای دزدی از خانه، ما هم بنشینیم همینطور تماشا کنیم؛ این که نمیشود. این هم برنامهریزی میخواهد» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران؛ 13/11/1388).