به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از قم، به همت مركز مطالعات اقتصادي دانشگاه مفید قم، نشست علمي با عنوان « اقتصاد توسعه جديد، سياست گذاري برمبناي شواهد نه شهود» با حضور اعضاي هيات علمي گروه اقتصاد، دانشجويان مقاطع مختلف تحصيلي دانشگاه و با ارائه دكتر جعفر خيرخواهان برگزار گرديد.
خلاصه اي از نشست علمي مذكور به شرح زير مي باشد:
دكتر جعفر خيرخواهان معتقد است شكل گيري سياست ها در اقتصاد توسعه جديد بايد برمبناي شواهد صورت گيرد و نه شهود. از اين رو توجه به نقش و اهمیت دادهها و واقعیات در برنامه ريزي ها و طراحي الگوها ضروري به نظر ميرسد. انفجار دادهها مستلزم کسب مهارت فزاینده در تفسیر آنها است. توانایی کار با دادهها یعنی قابلیت درك، پردازش، استخراج مفاد ارزشمند، بهتصویردرآوردن و برقراری ارتباط با آنها. از اين رو داده هاي آماري مهارتی بسیار بااهمیت در دهههای آینده به شمار مي رود.
ايشان جهت تبيين موضوع به كتاب خانه بدهي تاليف ATIF MIAN و AMIR SUFI اشاره نموده و با بررسي ركود بزرگ سال 2008 توسط نگارندگان كتاب در خصوص علل و ريشه هاي بحران هاي ايجاد شده سه ديدگاه اشاره شده در كتاب را مطرح نمودند: دیدگاه بنیادی fundamental view، دیدگاه روحیه حیوانی animal- spirits viewو دیدگاه وامدهی بانکی banking- lending view. در ادامه ضمن بيان شواهد و واقعیات نشان داده شده است هیچکدام از اینها نتوانسته است دلایل وقوع بحرانهای اقتصادی را توضیح دهد. نگارندگان كتاب علت ایجاد همه حبابها را افزایش بدهی مي دانستند که طلبکاران و بانکها به آن دامن میزنند. با ترکیدن حباب و کاهش قیمت داراییها، بدهکاران زیان میبینند (که عمدتا طبقات پایین جامعه هستند) و قدرت خریدشان کاهش مییابد. از طرف ديگر میل نهایی به مصرف طبقات پایین از ناحیه داراییها بسیار بالا است. با افت قیمت دارایی، مصرف آنها به شدت کاهش مییابد و رکود اقتصادی تشدید میشود. از اين رو جهت حل بحران بايد به جای نجات بانکها، بدهکاران که عمدتا از طبقات پایین جامعه هستند را نجات داد. دو راهحل کوتاه مدت و بلند مدت پیشنهاد شده است: بخشش بدهیها (وامگیرندگان مسکن رهنی و دانشجویان) forgiveness و تسهیم سود و زیان بین بدهکار و طلبکار sharing . اما چرا دیدگاه کمک به بانکها با اینکه شواهد بسیار زیاد در رد آن وجود دارد همچنان قدرتمند باقی مانده است؟ بدبینانهترین استدلال را مي توان قدرت سیاسی بالای اعتباردهندگان و نهادهای مالی بيان كردكه پژوهش آنها نشان میدهد کمکهای مالی که نهادهای مالی به مبارزات انتخاباتی نامزدها کردند، نمایندگان کنگره را به رأیدهی به نفع قانون نجات مالی بانکها متمایل میکند. برخی اعضای کنگره به روشنی از سوی صنعت مالی خریداری شده بودند. دلیل ديگر اين است که اقتصاددانان نیز در مبارزه با دیدگاه وامدهی بانکی کوتاهی کردند، این دیدگاه از پشتیبانی فوقالعادهای در میان برخی از حرفهایهای علم اقتصاد برخوردار است و آنها به جاانداختن آن در مباحث سیاستگذاریهای عمومی در دوران رکودهای شدید کمک کردهاند.
ايشان در بخش ديگر از سخنان خود به فقر اقتصاد و اقتصاد فقر اشاره نموده و بيان كردند برای ایجاد تغییرات مثبت معنادار در زندگی فرودستان، فراتر از نیّت خیر نیازمند شواهد قوی از میزان تاثیرگذاری سیاستهای و برنامههای ضدفقر نیز هستیم که بدون آزمودن در میدان عمل ممکن نیست. سیاستهای جهانی فقرزدائی و كمك هاي جهاني به فقرا عموما در دو قطب قرار داشته است: سمت چپ طیف فکری، اصلیترین عامل برای فقیر باقی ماندن فقرا را «دام فقر» میداند. نیاز به فشار بزرگ مثل کمکهای بینالمللی است و از طرف ديگر سمت راست طیف فکری، مسأله اصلی را نه دام فقر بلکه خودِ کمک میداند که فرهنگ وابستگی و فساد ایجاد میکند و فقرا را فقیر نگه میدارد. پس با گسترش بازار آزاد و ایجاد دموکراسی باید فقرا را مسئولیتپذیر بار بیاوریم. هر دو طيف در سياست هاي فقر زدايي داراي كاستي هايي مي باشند كه علت آن ارزیابی کارایی سیاستهای فقرزدا با شواهد نامعتبر، غیراستوار، غیرکمی و اغلب با روشهای تورشدار که جهت علیّت را در آن نمیتواند روشن کند. فهم نادرست مساله فقر با رویکرد کلاننگر (از بالا به پایین) بدون توجه به زندگی واقعی و رفتار عملی فقرا نيز از ديگر دلايل عدم اثربخشي سياستهاي فقرزدايي به شمار مي رود.
دكتر جعفر خيرخواهان رویکردهای جدید در اقتصاد توسعه را مبتني بر ارزیابی کارایی سیاستها با استفاده از دادههای خرد و شواهد تجربی یا رویکرد آزمونی (Experimental) دانسته که بهخوبی میتواند جهت علیّت مسائل مختلف را نشان دهند. همچنين بازاندیشی بنیادین در فهم مساله فقر با استفاده از رویکرد رفتاری (Behavioral) که بهخوبی داستانها و روایتهای زندگی بهظاهر غیرعقلانی فقرا را تبیین كند بايد مورد توجه قرار گيرد. ازاين رو دررویکردهاي جدید با فاصله گرفتن از پرسشهای بزرگ در اقتصاد توسعه جهت از بين بردن فقر با پرداختن به پرسش هاي كوچك نظير چرا فقرا، با وجود داشتن خواستهها و تواناییهایی مشابه با هر کس دیگری از سایر طبقات درآمدی، زندگی بهکلی متفاوتی دارند؟ چرا آنها گاه برای اینکه پسانداز کنند، به دریافت وام نیاز دارند؟ چرا بچههای آنها به مدرسه میروند ولی اغلب چیزی نمیآموزند؟ چرا از خدمات رایگان بهداشتی استفاده نمیکنند اما براي داروهایی پول میدهند که نیاز چندانی به آنها ندارند؟ و چرا کسبوکارهای بسیاری را شروع میکنند اما عموماً در هیچیک از آنها رشد نمیکنند؟ پرداخته مي شود و دلیل بسیاری از تصمیمگیری نادرست را انتخاب بر پایه اطلاعات و منابع کم و در شرایط با تنش بالا عنوان نموده و محدودیتهایی مانند عقاید خرافی و کمبود اطلاعاتِ مطمئن سبب مي شود فقرا از گرفتن تصمیمات درست باز مانند. ايشان جهت بررسي دقيق تر موضوع و بررسي شواهد تجربي آن مطالعه كتاب اقتصاد فقیر كه حاصل سالها آزمون میدانی (Field Experiment) برای بررسی مسائل زندگی فقرا و در مناطق فقیرنشین کشورهای هند، مراکش، کنیا، اندونزی و بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه است را پيشنهاد نمودند. در ادامه نشست نيز سخنران نشست به پرسش هاي حاضران در جلسه پاسخ داد.